شرح غزل شماره ۱۳۲
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان
بحر غزل: مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ
*
نمونه يكي از مواردي كه حافظ در زمان معيني ، براي موضوع معيني و با فكر و انديشه معيني غزلي را ساخته و پرداخته و با نگرش بعدي تغييرات كلي و اساسي در آن داده و پاره يي از مضامين را عوض و يا جابجا كرده است همين دو غزل ۱۲۵ و ۲۶ است.
غزل در اوايل حكومت اميرمبارزالدين ساخته شده و اين حاكم جبار خود در مسجد جامع حاضر و نماز ظهر و نماز جمعه را مي خوانده و توجه خاصي به حضور و غياب بزرگان وافراد شاخص داشته است.
با توجه به مطالب و مضامين اين دوغزل ، اين نويسنده را گمان بر اين است كه در يكي از اعياد فطر ، امير مبارزالدين به حافظ كه در صف نماز جماعت ( يا به حكم اداي فريضه و يا از روي احتياط ) حضور داشته با تحقير نگريسته و يا در خلال وعظ بطور غير مستقيم اورا تحقير نموده است ( موضوع ايهام بيت ششم غزل ۱۲۵)
( فغان كه نرگس جمّاش شيخ امروز
نظر به دردكشان از سر حقارت كرد )
و حافظ به همين دليل غزل ساخته بيان و پرداخته شده ۱۲۵ را اصلاح و دستكاري كرده و يا اينكه غزل تازه ديگري ساخته و امير مبارزالدين را تحطئه و تصميم خود را به عدم حضور در نمازهاي روزهاي بعد در آن اعلام مي كند.
حافظ شاعري است كه به هيچ وجه اهل ريا و تظاهر ومكنونات قلبي خود را در اشعار خويش بالصراحه بيان و در در اختيار مردم قرار مي داده است.
تا به امروز هيچ منتقدي از اين صراحت لهجه حافظ و مدارك بي شمار آن مقاله اختصاصي ننوشته تا بر آيندگان معلوم نشود كه يكي از موارد فرق و اختلاف بين سعدي و حافظ همين جرأت و جسارت و شهامت و مبارزه با ريا و تظاهري است كه عمري حافظ بدان مبادرت ورزيده.
اجمالاً شاعر در غزل ۱۲۶ خود را مثال مي زند و آنجا كه در بيت اول مي گويد به آب روشن مي عارفي طهارت كرد مقصود خود اوست كه تصميم مي گيرد ديگر در نماز جماعت به امامت امير مبارزالدين حضور نيابد.
شاعر در اين غزل نيز به هلال ماه شوال و عيد فطر اشاره دارد كه معلوم مي شود هر دو غزل مربوط به يك ماه و يك عيداست.
ودر بيت سوم ، از نماز و نيازي تعريف مي كند كه از سردرد و با تمام وجود خوانده شود نه مانند نماز امام خواجه يعني امير مبارزالدين سلطان و پيشنماز كه هميشه در نمازها، خطبه هاي طولاني مي خواند و مردم را مرعوب مي كرد.
حافظ در بيت چهارم اين غزل اشاره يي بس لطيف در كلمه قصاوت گنجانيده است و او مي گويد اين امام خواجه كه هميشه اراده به نمازهاي با خطبه هاي طولاني داشت خودش شرابخوار بود و خرقه خود را با شراب تطهير كرده بود واز فرط مستي نماز را به صورت قصر خواند و اين معنا از كلمه قصارت مستفاد مي شود و بي شك نيت شاعر تخطئه او بوده و طنز و ايهام را به هم پيوسته و به صورت سربسته به نحوي اين بيت را سروده كه در ذهن خواننده مفهوم ايهام از قصارت جرقه بزند.
شاعر در بيت ششم صراحتاً مي گويد اگر امير مبارزالدين سراغ مرا گرفت به او بگوييدكه :
به آب روشن مي عارفي طهارت كرد
علي الصباح كه ميخانه را زيارت كرد
يعني به ميخانه رفته و ديگر اينجا پيدا نمي شود .
@arayehha
زیارت
خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد
به آب دیده و خون جگر طهارت کرد
روح غزل:
اگر نیایش و نماز انسانها از سر درد و شوق دیدار و بر اساس یک احساس عاطفی انجام گیرد، طبعاً آن نیایش دارای روح است و نیایشگر را به مرحله ای از کمال خواهد رسانید و گرنه نمازها و دعاها حالت یک عادت یا انجام وظیفه را خواهد داشت که سودی بر آن مترتب نیست.
چه بسا دیده ایم انسانهایی که ظاهراً اهل دین هستند اما دستشان به خون مردم آغشته است و چشمشان جز تا جلوی پایشان را نمی بیند.
اینان به نام دین چه جنایت هایی که نکرده اند و نمی دانند که به خاطر خود دست به جنایت زده اند.
رهنمود فال:
صاحب گرامی فال.غزل زیبای حافظ می گوید که به امید خدا در وجود و زندگی شما تحولی اساسی در حال اتفاق افتادن است.
به زودی غم ها نگرانی ها انتظارها و آرزوهای شما رنگی دیگر به خود می گیرند. غم هایتان از بین میرود.
هلال عید هلال شادمانی است و شما به زودی به آنچه دوست دارید خواهید رسید
البته به شرط آنکه ارتباط صحیح و بی ریا با خداوند را فراموش نکنید.
ضمناً اگر قصد معامله ای یا پیمانی را دارید با توکل به خداوند جلو بروید که به امید خدا نتیجه ای بسیار خوب خواهد داشت.
📚آیات نور در سفینه غزل
✒️دکتر مصطفی بادکوبه ای
@arayehha
4_5787442322253809447.mp3
157.9K
فایل صوتی غزل شماره ۱۳۲
با صدای استاد موسوی گرما رودی
@arayehha
این کوزهگر دهر
#استادسیدعلیمیرافضلی
جامی است که عقل آفرین میزندش
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزهگر دهر، چنین جام لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش.
منسوب به خیام
●
رباعی بالا که در ردیف رباعیات خاص خیامانه است و اندوهی عمیق را در مخاطب بر میانگیزد، نخستین بار در اواسط قرن نهم هجری، حدود سه قرن بعد از مرگ خیام، به کاروان رباعیات منسوب به او پیوسته است (طربخانه، گرد آمده در ۸۶۷ ق). از آن دست رباعیات هم نیست که چندین مدعی یا گویندۀ پیشنهادی داشته باشد. فقط در مجموعه رباعیات منسوب به خیام حضور بههم رسانده است، ولاغیر. با این حال، هم از پشتوانۀ حمایت متون کهن بی بهره است و هم از ساختار رباعیات اصیل خیام در آن خبری نیست و من آن را از خیام نمیدانم. اگرچه اغلب خیامپژوهان معاصر، از قبیل هدایت و فروغی، با خیال راحت، آن را به حساب خیام گذاشتهاند. احمد شاملو نیز آن را دکلمه کرده است. نام هدایت و شاملو، برای بسیاری از مخاطبان ادبیات، از هر حجّتی قویتر است و چند و چون کردن در روایت آنها، در نزد هوادران متعصب این دو، گناهی است نابخشودنی.
اوج تراژدی در این رباعی، در مصراع چهارم آن رخ داده است؛ همچون واگویۀ تلخی از تصویری دهشتبار. نفس که به حرف «باز» میرسد، همچون آهی سنگین از سینه برون میآید. همحرفی «ز» در مصراع چهارم، خشم و دریغ فروخفته در شعر را بیشتر مینمایاند. هر بار که رباعی را میخوانم، حزنی عجیب به من دست میدهد.
گاهی که میگوییم فلان رباعی از خیام نیست، این سخن در نگاه عدهای چنان جلوه میکند که ما منکر ارزشهای معنوی و زیباشناختی آن رباعی هستیم. اما از این نکتۀ ساده غفلت میکنند که بهترین رباعی تاریخ زبان فارسی هم میتواند از خیام نباشد و سرودۀ یک شاعر گمنام باشد. شاید گفتن این حرف، ساده و پیش پا افتاده به نظر برسد؛ اما یادم از سخن صادق هدایت میآید که در مقدمۀ ترانههای خیام گفته است: «اگر بخواهیم نسبت این رباعیات را از خیام معروف سلب بکنیم، آیا به کی آنها را نسبت خواهیم داد؟ اصلاً آیا کس دیگری را بجز خیام سراغ داریم که بتواند این طور ترانهسرایی بکند؟» (ص ۶۳ – ۶۴). مشابه همین استدلال را مجتبی مینوی در مقدمۀ نوروزنامه کرده است. نوروزنامه، رسالهای است که در صحت انتساب آن به خیام بحث و گفتگوی زیادی شده است. مینوی پس از برشمردن ویژگیهای کتاب، گوید:« کلیۀ این ممیزات در هر کتابی جمع شد، اگر در خود کتاب هم تألیف آن به خیام نسبت داده نشده باشد، من آن را از خیام میدانم» (ص بیست و شش). البته این رساله محصول سالهای جوانی مینوی است و مقدمۀ این کتاب و ترانههای خیام صادق هدایت، و اشارات هر دو نویسنده به نظرات یکدیگر، نشان میدهد که در آن سالها، مینوی و هدایت سخت تحت تأثیر هم بودهاند و سعی میکردند در این قبیل اظهار نظرهای خام، از یکدیگر پیشی بگیرند.
●
آنچه مرا به یاد این رباعی انداخت، خواندن شعر کوتاه چاپ نشدهای از استاد هوشنگ ابتهاج (سایه) بود در شمارۀ اخیر مجله ارزشمند بخارا (شمارۀ ۱۲۰، مهر و آبان ۱۳۹۶، ص ۱۱)، با عنوان واگویه:
جامی است آفرین زدۀ عقل
جانمایۀ امید هنرمند
ای روزگار کوزهگر پیر
آن بوسه بر جبین زدنش چیست؟
آنگاه بر زمین زدنش چیست؟
شعر استاد سایه، که خدایش تندرست دارد، بازسرایی همان رباعی منسوب به خیام است در قالب نیمایی. شعر «واگویه»، به تاریخ شهریور ۱۳۴۰ سروده شده و محصول سالهای جوانی اوست و به احتمال بسیار، آزمونی بوده است برای او در سنجیدن تواناییهای ذهنی و زبانی خود در برگردان مضامین کهن به زبان دوران خودش. بازسرایی یا بازآفرینی یک اثر موفق، کار پُر خطر و دشواری است و احتمال آنکه نتیجۀ کار چیزی شود در حد همین شعر ناموفق، زیاد است. نقل این شعر متوسط بعد از نیم قرن به عنوان اثری چاپ نشده، فقط به کار عدهای از محققان میآید که به آبشخورهای فکری شاعر بزرگ روزگار ما پی ببرند و تلاش او را برای رسیدن به زبانی سخته و پخته، پیگیری کنند. شعر مذکور، فاقد ابتکار و خلاقیت است؛ اما به عنوان تمرین زبانی برای یک شاعر جوان، شایستۀ شماتت بسیار نیست.
●●
"چهار خطی"
🍁🍁
C᭄❁࿇༅══════┅─
@arayehha
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
مزاح، یعنی شوخی و معنی مزاج هم میشود آمیختن یا سرشت و طبع. مذاق هم مربوط به تشخیص طعم و قوهٔ چشایی است.
✊ فکر میکنم اولین بار #مجید_صالحی به این ستیغ مغفولماندهٔ ادبیات فراز آمد و «مزاج کردم» را به جای «مزاح کردم» روی آنتن برد و در هوا پراکنده کرد.
لیکن بهتر است از این خوشنمکی بگذریم و به گفتن «مزاح کردم» یا «شوخی کردم» بسنده کنیم.
✊ دربارهٔ «مذاق» میتوان گفت که اگر تلخیای در سخن و رفتاری بود «به مذاق و سلیقه خوش نمیآید» یا بهتر از آن «خوش نمیآید» و در اینجا نیز «مزاج» بیکار است و پی صفرا و سودای خویشتن دوان.
@arayehha
هدایت شده از خوبان پارسیگو
#یک_قاچ_کتاب 🍉
او گفت: «آدم سه جور است: مرد، نیمهمرد و هَپَلی هَپو و...» و توضیح داد:
«هَپَلی هَپو کسی است که میگوید و کاری نمیکند. نیمهمرد کسی است که کاری میکند و میگوید. اما... مرد آن است که کاری میکند و نمیگوید.»
#نون_نوشتن
#محمود_دولت_آبادی
@arayehha✨
دهم آذرماه
سالروز درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد
(( ملانصرالدینِ مجله ی گل آقا ))
شاعر ، طنزپرداز و پژوهشگر
"روحش شاد و یادش گرامی"
@arayehha
۱۰ آذر سالروز درگذشت ابوالفضل زرویینصرآباد
(زاده ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ تهران – درگذشته ۱۰ آذر ۱۳۹۷ اسلامشهر) شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز
او با نامهای مستعارِ «ملانصرالدین» «چغندر میرزا» «ننه قمر» «کلثوم ننه» «آمیز ممتقی» «میرزا یحیی» و «عبدل» در نشریات گلآقا، همشهری، جامجم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس و تماشاگران طنز نوشت.
در تابستان ۱۳۷۱ کیومرث صابری "گلآقا" در پاسخ مصاحبهکننده روزنامه ابرار که پرسید: «چشم امیدتان در طنزنویسی امروز به کیست؟» گفت: «…قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، اکنون بیصاحب نیست. طنز دارد جان میگیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ـ ملانصرالدین ـ ابوالفضل زرویی است.
موسوی گرمارودی نیز ابوالفضل زرویی را عبید زاکانی طنز معاصر میدانست.
او که برگزیده اولین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر در بخش طنز بود، علاوه بر کتاب و نویسندگی، فعالیتهای اجرایی نیز در حوزه طنز انجام داد که از میان آنها موارد زیر است:
معاون سردبیر و عضو هیئت تحریریه هفتهنامه گلآقا از آغاز انتشار ۱۳۶۹.
سردبیر ماهنامه گلآقا از آغاز انتشار به مدت یک سال ۷۱-۱۳۷۰.
دبیر اجرایی سالنامه گلآقا ۷۶–۱۳۷۳.
دبیر سرویس طنز روزنامه همشهری از آغاز انتشار به مدت یکسال ۷۲-۱۳۷۱.
پایهگذار و مدیر دفتر طنز حوزه هنری ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۳.
همکاری با سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران از سال ۱۳۸۰.
تدریس در دانشگاه آزاد.
آثار:
علاوه برمطالب طنز در نشریات و روزنامهها، کتابهایش این موارد بودند:
تذکرة المقامات
افسانههای امروزی
وقایعنامه طنز ایران، همکاری با فریبا فرشادمهر.
بامعرفتهای عالم کتاب گویای طنز.
رفوزهها، مجموعه شعر طنز.
حدیث قند، مجموعه مقالات طنزپژوهی.
غلاغه به خونهش نرسید، مجموعه افسانههای طنزآمیز.
«ماه بهروایت آه» روایتی از زندگانی و شخصیت عباس بنعلی و برگزیده جایزه ادبی کتاب سال عاشورا ۱۳۹۴.
خاطرات پروفسور حسنعلیخان مستوفی.
اصل مطلب: مجموعه شعر طنز
و غیره.
اندر حکایت شیرین بیمه.
کتاب مستطاب خرپژوهی بهکوشش نسیم عربامیری.
هزارسال طنز فارسی؛ همکاری با نسیم عرب امیری.
@arayehha
۱۰ آذر ۱۳۹۷ 🖤درگذشت"" ابوالفضل زرویی نصرآباد"" (زاده ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران) شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز ایرانی بود. او برگزیده اولین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر در بخش طنز بود.
(فرو تا کم شدم)
"از در درآمدى و من از خود به در شدم"
از ديدنت ، به جان تو ، كلى پكر شدم
باز آمدى كه ناله برآرى ز دخل و خرج
از دست شكوههاى تو، من خونجگر شدم
میگفت روز پيش، "حسن" با پدر كه: من
مغبون ز گفته هاى شما ، اى پدر ، شدم
من اهل ازدواج ، نبودم ز ابتدا
خواندى به گوشم آنقدر آخر كه خر شدم
من خانهاى مصادرهاى داشتم ، دريغ!
صاحب زمين بيامد و من در به در شدم
گفتم: به قرض، تر نشود شصت پاى من
در منجلاب قرض ، فرو تا كمر شدم
شد با ظهور "نظم نوين" وضع من خراب
بد بود حال و روزم و از بد ، بتر شدم
دنيا به مثل دوره ی عصر حجر شده ست،
يا بنده ، مثل آدم عصر حجر شدم؟!
بر من مگير اگر پس از اين شعر آبدار
چون استكان كنار سماور ، دمر شدم
♡♡♡ ♡♡♡
<<ابوالفضل زرویی نصرآباد>>
@arayehha
۱۰ آذر سالروز درگذشت یداله مفتونامینی
(زاده ۲۱ خرداد ۱۳۰۵ شاهیندژ -- درگذشته ۱۰ آذر ۱۴۰۱ تهران) شاعر، تخلص"مفتون"
او در رشته حقوق قضایی از دانشگاه تهران دانش آموخته شد و ۳۱ سال در وزارت دادگستری خدمت کرد.
در آغاز شاعری کلاسیک و کهنپرداز بود، اما بعدها - بهویژه در سالهای پس از انقلاب - به شعر بیوزن و قالبهای نوپردازانه روی آورد و علاوه بر شعر فارسی اشعاری نیز به زبان ترکی سروده بود.
دفترهای شعر:
۱۳۳۶ دریاچه، بانک بازرگانی/تهران
۱۳۴۴ کولاک، شمس/تبریز
۱۳۴۶ انارستان، ابنسینا/تبریز
۱۳۵۸ عاشقلی کروان، رفعت/تبریز
۱۳۵۷ نهنگ یا موج، گزینه کولاک و انارستان، تهران
۱۳۷۰ فصل پنهان، گزینه اشعار، مرغ آمین/تهران
۱۳۷۶ یک تاکستان احتمال، نگاه/تهران
۱۳۷۸ سپیدخوانی روز، ثالث/تهران
۱۳۸۳ عصرانه در باغ رصدخانه، نشرنگاه/تهران
۱۳۸۵ من و خزان و تو، نشر امرود/تهران
۱۳۸۶ شب هزار و دو، نشر نگاه/تهران شامل بخشی به ترکی آذری
۱۳۸۷ اکنونهای دور، امرود/تهران
۱۳۸۹ از پرسه خیال در اطراف وقت سبز، امرود/تهران
۱۳۹۱ جشن واژهها و حسّها و حالها، امرود/تهران
۱۳۹۳ طلایی، خاکستری، رگبار، ثالث/تهران
۱۳۹۳ گزینه اشعار، مروارید/تهران
۱۳۹۵ آجی چای، آواز/تهران مجموعه کامل اشعار ترکی
۱۳۹۷ مستقیم تا نرسیده به صبح، کوله پشتی/تهران.
@arayehha