#معنا_شناسی_اصطلاح
#شهر_آشوب
✳️ نام سبکی در در ادب فارسی است و اصطلاحاً به اشعاری گفته میشود که شاعر در آن،
• شهر، اهل شهر یا درباریان را ستوده یا نکوهیده
• یا به توصیف پیشهوران یک شهر و تعریف حرفه و صنعت آنان پرداخته باشد.
❇️ «شهرآشوب» قالب شعری خاصی ندارد و اغلب به صورت رباعی، قطعه، قصیده، غزل و مثنوی سروده شدهاست؛ با این حال قالب رباعی بیشتر از دیگر انواع دیگر شعر، مورد استفاده قرار میگیرد .
❇️ مه ستی گنجوی، مسعود سعد، امیر خسرو دهلوی از سراینده های بنام سبک شهر آشوب هستند.
«تا به نقد جان، خباز من نان میدهد
عاشق بیچاره نان میگوید و جان میدهد»
خباز :نانوا
@arayehha
🔸نکتههای ویرایشی
👈 هنگام استفاده از «برخی»، «بعضی» و «خیلی»، اگر ضمیر جانشین جاندار باشد، فعل آنها جمع میآید؛ وگرنه، مفرد ترجیح دارد.
مانند: خیلی حرفها بیفایده بود.
👈پرسش
سه نقطه وقتی در آخر یک مطلب یا جمله قرار می گیره، بعدش نقطه میاد یا نه؟
مثلاً:
زمینی که تو روش راه میری، سفت و محکمه و زمینی که من روش راه میرم، زیر قدمهام ترک بر میداره و هر لحظه منتظرم که فرو بریزه... .
پاسخ👇
درود.
بله، نقطه میآید و با فاصله هم جانمایی میشود.
#علیرضا_حیدری
@arayehha
✳️ امثال و حکم و تفاوت آنها با ضرب المثل ها
✅ بخش : اول
❇️ بی گمان ساختار فرهنگ نوشتاری و گفتاری هر قوم و ملتی متاثر از عناصری است متعدد که در طول تاریخ هویّت زبانی آنها را بوجود می آورد و طبعا از آنجایی که زبان ساختاری زنده دارد ، مانند موجودی زنده حاوی تغذیه ، تبادل ، شادابی ، بیماری و زایندگی است و حتا دست آخر میتواند مرگ را به همراه داشته باشد
بی گمان ساختار فرهنگ نوشتاری و گفتاری هر قوم و ملتی متاثر از عناصری است متعدد که در طول تاریخ هویّت زبانی آنها را بوجود می آورد و طبعا از آنجایی که زبان ساختاری زنده دارد ، مانند موجودی زنده حاوی تغذیه ، تبادل ، شادابی ، بیماری و زایندگی است و حتا دست آخر میتواند مرگ را به همراه داشته باشد.
از نشانه های زنده بودن یک زبان زایش دائمی جملات مختصری است که به تدریج شکل گرفته و بین همگویان آن زبان رواجی ریشه دار می یابند که نام آنها بطور اجمال «ضرب المثل » میباشد . ضرب المثل های هر زبان نزد هر ملتی در طول تاریخ روندی را طی می کنند که میتوان آنها را تبلوری از ادبیات ، احساسات ، ارزشهای اخلاقی و اجتماعی و بطور کل فرهنگ و روحیات آن ملت قلمداد کرد .
این جملاتِ مختصر اغلب هشدار دهنده ، آموزنده و یا در برخی موارد کنایه و طنزی زیرکانه و حتا تلخ و گزنده را به همراه دارند بطوری که در لابلای مکالمات روزمره و حتی مطالب نوشتاری آن قوم و ملت جایگاهی جدی به خود اختصاص می دهند .
از سوی دیگر باید به این نکته مهم اشاره کرد که علیرغم تفاوت های فرهنگی در بین ملل مختلف میتوان به فصول مشترک و مشابهت هایی بین مَثل ها و ضرب المثلهای ملل مختلف دست یافت که البته ردگیری و تاثیر پذیری آنها از یکدیگر در بین اقوام مختلف کاری است مجزا که نیاز به پژوهشی ویژه دارد .
◀️ تفاوت بین امثال و حکم و ضرب المثل ها
بسیاری از آحاد مردم و حتی برخی نویسندگان و فرهیختگان از مفاهیمی چون امثال و حکم و ضرب المثل تلقی واحدی دارند و تفاوتی بین آن دو قائل نیستند وحال آنکه بین آنها اگر چه مشابهت هایی وجود دارد ولی نوعا با یکدیگر متفاوت می باشند .
گذشته از عموم مردم ، شاید برای برخی از خبرگان و دانشمندان این حوزه نیز جدایی و تفکیک آنها به سختی میسر باشد و به همین دلیل است که شاید تا کنون از بدست دادن معیارهایی برای شناسایی مرز امثال و حکم از ضرب المثل ها پرهیز شده است بطوری که استاد دهخدا که کتاب امثال و حکم ایشان یکی از معتبرترین و معروف ترین اثرها در این حوزه است از نوشتن مقدمه برای این دائره المعارف بزرگ پرهیز کرده و در این خصوص چنین می گویند :
«...در زبان فرانسوی هفده لغت پیدا کردم که در فرهنگهای عربی و فارسی همۀ آنها را مثل ترجمه کرده بودند و در فرهنگهای بزرگ فرانسوی تعریف هایی که برای آنها نوشته اند مقنع نیست و نمی توان با آن تعریفات آنها را از یکدیگر تمیز داد . ناگزیر توسط یکی از استادان دانشکدۀ حقوق نامه ای به فرهنگستان فرانسه نوشتم و اختلاف دقیق مفهوم آن هفده لغت را خواستار شدم . پاسخی که رسید تکرار مطالبی بود که در لغت نامه های فرانسوی آمده بود و به هیچوجه مرا اقناع نکرد ، از اینرو از نوشتن مقدمه و تعریف مثل و حکمت و غیره خود داری کردم و کتاب را بدون مقدمه منتشر ساختم ...»
اما به نظر می رسد که باید برای جلوگیری از ایجاد خدشه و اغتشاش در این شاخه ی زنده از زبان فارسی اقداماتی به عمل آید تا به تدریج افراد صاحب نظر اندیشه ها ، گفتارها و نوشته های خود را در جهت تعالی و پاکیزه سازی آنها به میدان آوردند .
زبان فارسی که شاخۀ تنومند و محوری فرهنگ ایرانی است هم اکنون دچار آفت ها و آسیب های جدی است ، از یک طرف هجوم واژگان و کوته نوشته های(Acronym) زبانهای بیگانه بدون ساماندهی ، معادل یابی به موقع و اقداماتی از این دست به دریای زبان و ادب فارسی سرازیر شده اند و از سوی دیگر گویی متولیان و مسئولین امر در خوابی نوشین از غافله عقب افتاده و فاقد انگیزه های لازم در این زمینه هستند .
بهر روی تلاش این مقاله در دو جهت است . یک اینکه تا آنجایی که ممکن است حد فاصلی بین امثال و حکم و ضرب المثلها قائل شود و دو دیگر منفذ و راهی برای نقد و پالایش گنجینه ی ضرب المثلهای زبان فارسی باب کند تا به تدریج زوائد و شاخه های ناسالم از میان آنها زدوده شوند .
◀️ در دانشنامه های فارسی و عربی اَمثال جمع مَثَل و مِثل به معنای همتا و مانند آمده است و به عبارتی امثال یعنی مانندان . امثال به معنای مطلقِ سخن و پند و عبرت نیز آمده است .
حِکَم جمع حِکمَت است یعنی کلامی که با حقیقت سازگار و در عین حال عدالت و بردباری در آن لحاظ باشد .
فردوسی سخنسرای بزرگ زبان فارسی چنین می گوید :
جهان سر به سر حکمت و عبرت است
چرا بهرۀ ما همه غفلت است
@arayehha
👇👇👇ادامه
✳️ امثال و حکم و تفاوت آنها با ضرب المثل ها
✅ بخش : دوم
❇️ اما در این میان استاد احمد بهمنیار در خصوص امثال و حکم تعریفی دارد که بسیار پخته و جامع است :
«جمله یا ترکیبی است مختصر و مفید ، مشتمل بر تشبیه یا مضمونی حکیمانه که به سبب روانی لفظ ، روشنی معنا و لطف ترکیب ، قبول عام یافته است و همگان آن را بدون تغییر یا با اندک تغییری در موارد مشابه به کار می برند .»
با عنایت به تعریف یاد شده می توانیم بگوئیم که امثال و حکم مانند دو قلو های به هم چسبیده اند یعنی مانند ظرف و مظروف باید با یکدیگر باشند یعنی حکایت و مَثَل از یک سو و پند و اندرزی حکیمانه از سویی دیگر به هم گره خورده اند که در جوهرۀ خود هدایت و راه گشا یی را برای انسانها به ارمغان می آورند .
اگر بخواهیم ویژگی های امثال و حکم را دسته بندی کنیم باید به موارد زیر اشاره کنیم :
◀️ مختصر بودن (ایجاز)
حال آنکه ضرب المثلها لزوما اینچنین نیستند یعنی همه ی ویژگی های هشت گانۀ یاد شده را یکجا در بر ندارند هر چند که در برخی موارد مشترکاتی با امثال و حکم داشته باشند ولی با دقت و توجهی اندک به تفاوت آنها پی می بریم .
برای به دست دادن نمونه هایی از امثال و حکم و ریشه های آن در زبان فارسی با قید آنکه معیارهای یاد شده در درون آن لحاظ شده است متوسل به آثار چهار سخنسرا و ادیب بزرگ زبان فارسی میشویم یعنی فردوسی ، مولانا ، سعدی و حافظ و از آنها مواردی را ذکر می کنیم :
فردوسی :
ـ من و گرز و میدان افراسیاب
ـ نمانی همی در سرای سپنج
مولانا :
ـ تا صدف قانع نشد پر دُر نشد
ـ با همه سالوس و با ما نیز هم
ـ آدمی مخفی است در زیر زبان
سعدی :
ـ آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است .
ـ عطایش را به لقایش بخشیدم .
ـ مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان .
حافظ :
ـ در کار خیر حاجت به استخاره نیست .
ـ حسابش با کرام الکاتبین است .
ـ هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد .
◀️ ضرب المثل ها :
چنانچه وجوه اشتراکی برای ضرب المثل ها و امثال و حکم قائل باشیم که باید باشیم ، آنگاه می توانیم به وجوه تفریق و یا جدایی آنها نیز نظری بیافکنیم .
◀️ وجوه اشتراک :
ـ هر دو آنها مختصر و گویا هستند .
ـ هر دو آنها ریشه در متون دینی ، ادبی ، هنری و یا اتفاقاتی دارند که در گذشته ها رخ داده اند .
ـ هر دو آنها در فرهنگ عمومی مردم جا افتاده و همۀ مردم آنها را ضمن درک و فهم ، بکار می گیرند .
ـ هر دو آنها بطور مخلوط و ممزوج مورد استفادۀ عموم مردم و نویسندگان و هنرمندان است .
◀️ وجوه اختلاف :
اما ضمن مشابهت های یاد شده باید توجه کرد که بین امثال و حکم و ضرب المثلها وجوه اختلافی نیز وجود دارد از این قبیل :
ـ امثال و حکم عموما حاوی بار معنایی بسیار عمیقی هستند که لزوما در ضرب المثل ها اینچنین نیست . مثلا مقایسه کنید « هرکه بامش بیش برفش بیشتر » را که جزء امثال و حکم است با « دل دادن و قلوه گرفتن » که ضرب المثل است .
ـ خاستگاه کلی و عمومی امثال و حکم متون دینی ، فرهنگی و یا اتفاقات ریشه دار تاریخی است که میتوان آنها را در عناصر فرهنگی رد یابی کرد ، در حالی که ضرب المثل هل لزوما اینچنین نیستند و میتوان گفت که اغلب آنها نتیجه ی روابط و اتفاقات عادی مردمی است که در اثر استفاده ی مکرر و بجا در بین مردم ریشه دوانیده است . مثلا مقایسه کنید « نابرده رنج گنج میسر نمی شود » را با ضرب المثل « پاتو از گلیمت درازتر نکن »
ـ امثال و حکم همواره حاوی باری مثبت بوده و طبعا اندرز و یا هشداری به همراه دارند در حالی که ضرب المثل ها لزوما اینچنین نیستند و حتی بعضی وقتها گمراه کننده نیز هستند . مثلا مقایسه کنید « به گرسنگی مردن بهتر که نان فرومایگان خوردن » را با این ضرب المثل که می گوید : «بگرد تا بگردیم »
ـ از دیگر ویژگی های امثال و حکم حُسن تشبیه بوده و از رکاکت به دور هستند در صورتی که برخی ضرب المثل ها حاوی نکاتی غیر اخلاقی هستند . مثلا « آدمی از زبان خود به بلاست » را مقایسه کنید با ضرب المثلی که میگوید : « از تنبلی به خر میگه دایی »
ـ دست آخر اینکه ضرب المثل ها عموما کوچه بازاری هستند در صورتی که امثال و حکم وجهی از فرهنگ متین و فرهیختگی به همراه دارند . مثلا مقایسه کنید « نوش دارو بعد از مرگ سهراب آوردن » را با ضرب المثلی اینچنین که میگوید : « خر رو با پالونش می خورن »
👇👇👇
@arayehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت کاسه داغ تر از آش از کجا آمده است ؟
@arayehha
به مناسبت سالروز درگذشت عمران صلاحی(طنز پرداز معاصر)
نگاهی به عمران صلاحی
دریک هوای سردپس ازباران
مردی رمیده بخت
باسرفه های سخت
دیدم که پهن می کرد
عریانی خودش را
روی طناب رخت
عمران صلاحی
شعرعمران جامعه گرا وساده است .
با تصاویری بدیع وطنزی پنهان وخوش
آهنگ همراه است.
درشعر عمران چند عنصری. که غالبا ناسازگارند جمع شده اند.
این چند عنصر عبارتند ار
طنز تلخ ،اندوه ژرف ،بیان ظریف وساده.
طنز صلاحی از اعماق اجتماع ومردم
بر می خیزد.
عمران طنز اندوهگینی دارد طنزی نجیب که با فرهیختگان مانوس است.
عمران به دنیای هرزه نگاری پا نمی گذارد
گویا وارث دهخدا وگل آقا ست.
شعرعمران خودمانی است.
طبع شاعریش طنز اورا روان وشعرگونه ساخته است.
آهنگ شعر در طنز ش جاری است..
عمران درگفتگو با محس فرجی می گوید."من طنز را به خاطر دل مردم می نویسم ولی شعر را به خاطر دل خودم
دونمونه از طنز اورا با هم می خوانیم
یک
شاپورخان می گوید
وقتی که مست مستم
تازه
یک ادم معمولی هستم
دو
قیمت
بالباسی پاره
از فروشنده سوالی کرد
قیمت انسان متری چند؟
عمران درکتاب حالا حکایت ماست
.
بسان آینه ای رودررو ،دردورنج جامعه را فریاد می زند.
با زبانی نرم وطرب انگیز عیبهایمان را به رخمان می کشد.
درپشت کلماتش انسانی فرهیخته با کوهی از نگرانی دیده می شود.
نمونه هایی از نوشته ی عمران صلاحی
با این روزگاروارونه
،نمی دانیم ما کج راه می رویم یا فلک برمداری کج می چرخد.
دوراه بیشتر نداریم یابایدکاری کنیم که روزگار با ما راست باشد.
یا باید خودمان کج بشویم تا روزگارکج مداربه نظرمان راست بیاید.
.
.#
پیرمردگرسنه وبیمارگوشه ی قهوه خانه می خفت
رادیو باز بودوگوینده از مزایای پر خوری
می گفت
#
شاخ وبرگ کلمات را می زنم
تا تخیل
سبزتر بروید
سیب
درسینه دلم شکفته ی ورنگین است
مانند مهی دم زدنم سنگین است
ای دوست بباببین دل سرخ مرا
سیبی که تودندان زده بودی این است
لهراسپ،بهرامیان
@arayehha
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
رباعی
زنده یاد عمران صلاحی
@arayehha
دوازدهم مهرماه
سالروز درگذشت « احمد محمود »
نویسنده
روحش شاد و یادش گرامی
@arayehha
۱۲ مهر سالروز درگذشت احمد محمود
(زاده ۴ دی ۱۳۱۰ اهواز -- درگذشته ۱۲ مهر ۱۳۸۱ کرج) نویسنده
او را پیرو مکتب رئالیسم اجتماعی میدانند. معروفترین رمان او همسایهها در زمره آثار برجسته ادبیات معاصر ایران شمرده میشود.
او از پدر و مادری دزفولی زاده شد و شاید به همین دلیل بیشتر خود را دزفولی میدانست. در برخی از آثارش چون همسایهها و مدار صفر درجه، واژهها و جملاتی به گویش دزفولی به چشم میخورد و نیز شخصیت «نعمت» در داستان «غریبهها و پسرک بومی» از کتابی به همین نام نیز از یکی از اهالی دزفول به نام نعمت علایی گرفته شدهاست که حدود سال ۱۳۲۳ در دزفول بهدست افراد ناشناسی ترور شده است.
او در سال ۱۳۲۹ دوره متوسطه را شبانه در دبیرستان شاهپور اهواز به پایان رساند و پس از سپری کردن دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاهش، به دانشکده افسری ارتش راه یافت؛ اما ازجمله تعداد زیاد دانشجویان دانشکده افسری بود که پس از ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ بازداشت و سپس بخشبخش آزاد شدند؛ درحالیکه تنها ۱۳ نفر از آنان در زندان باقی ماندند.
او یکی از این دانشجویان بود که توبهنامه امضاء نکرد، به همین دلیل مدت زیادی را در زندان بهسر برد.
او مدتی هم در حوالی خلیجفارس، از جمله در بندرلنگه، در تبعید به سر برد والبته خودش از این دوران باعنوان: «... زمانی که گرفتار بازی سیاست شده بودم!» یاد میکند.
در سال ۱۳۳۳ نخستین داستان کوتاهش به نام "صب میشه" در مجله امید ایران منتشر شد و در سال ۱۳۳۸ توانست اولین مجموعه داستانش به نام مول را با سرمایه شخصی بهچاپ برساند. او میگفت:
بعد از انقلاب به اصرار خودم بازخرید و خانهنشین شدم تا شاید به درد درمانناپذیری که همه عمر با من بود - و هست - سامان بدهم. دیر بود اما چاره نبود.
آرامگاه وی در امامزاده طاهر کرج است.
@arayehha
آرایه های ادبی
۱۲ مهر سالروز درگذشت فتحاله بینیاز
(زاده سال ۱۳۲۷ مسجدسلیمان -- درگذشته ۱۲ مهر ۱۳۹۴ تهران) نویسنده و منتقد ادبی
او در سال ۱۳۵۱ در رشته مهندسی برق از دانشگاه صنعتی شریف "آریامهر سابق" فارغالتحصیل شد. فعالیت ادبیاش را از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۸۰ با نامهای مستعار در نشریات مختلف آغاز کرد و چندین داستان کوتاه، مقاله، نقد ادبی، سینمایی و نمایشنامه از او بهچاپ رسید. وی از شهریور ۱۳۸۰ تا شهریور ۱۳۹۰ با نام اصلیاش بیش از ۴۱۱ نقد، مقاله، مرور کتاب و ۶۹ داستان کوتاه و ۴۶ مصاحبه جامع در نشریات گوناگون بهچاپ رساند و ۴۷۷ مقاله، نقد، مرور کتاب و داستان کوتاه در فضای مجازی درج کرد.
او همچنین تا ۱۳۸۸ در مجموع ۱۵۱ جلسه نقد و سخنرانی داشت و به مدت ۱۲ سال عضو هیئت داوران جایزه مهرگان ادب "رمان و داستان کوتاه" بود. همچنین داوری نهایی شماری از جشنوارههای ادبی منطقهای و استانی کشور را نیز بهعهده داشت. تعداد زیادی از آثار او پشت سد سانسور و ممیزی ماند و اجازه چاپ نیافت. وی در فروردین ۹۴ در مصاحبهای گفت که ۱۵ کتاب از تألیفاتش از وزارت ارشاد مجوز دریافت نکرده و او «از خیر انتشار» این کتابها گذشتهاست.
وی عضو شورای سردبیری کتاب نقد نگره، دبیر بخش داستان و نقد ادبی مجله نافه بود.
مهندسی:
او در عرصه مهندسی نیز چهره شناخته شدهای در زمینه برق و حفاظت کاتودیک بود. در بیش از ۳۵ سال مهندسی، بیش از ۱۲۰ مهندس، تکنسین، طراح و مترور جوانتر را حین کار در عرصههای برق، مکانیک، حفاظت کاتودیک، کنترل و اتوماسیون آموزش داد. وی همچنین ۶ کتاب برای طراحی برق و کنترل و حفاظت کاتودیک نوشت که چاپ نشد، اما بهصورت مرجع در اختیار مهندسین جوان قرار داد.
کتابشناسی
رمان و داستان:
مکانی به وسعت هیچ (رمان) ۱۳۶۹
حلقه نفوذناپذیر گرگهای خاکستری (رمان) ۱۳۶۹
دردناکترین داستان عالم (مجموعه داستان) ۱۳۷۰
میروم که بمیرم (مجموعه داستان) ۱۳۷۷
علیاحضرت فرنگیس (رمان) ۱۳۷۸
عطش ماندگار (رمان) ۱۳۸۱
شورشگران را بهزانو درآوریم (مجموعه داستان) ۱۳۸۲
افعیها خودکشی نمیکنند (رمان) ۱۳۸۳
ستیزهجوی دلتنگ (رمان) ۱۳۸۲
دریاسالار بیدریا (رمان) ۱۳۸۲
تشییع جنازه یک زنده بهگور (مجموعه داستان) ۱۳۸۲
ملاقات با مسیح (رمان) ۱۳۸۲
گلسرخ، ای تناقض ناب (داستان بلند) ۱۳۸۳
اندوه رهگذران مرده (رمان) ۱۳۸۳
نوعی خصومت (مجموعه داستان) ۱۳۸۴
التهاب سرد (مجموعه داستان) ۱۳۸۴
کوارتت مرگ و دختر (مجموعه داستان) ۱۳۸۶
ترجیع بندی برای شاعران جوان (رمان) ۱۳۸۶
بعد از مرگ هنوز میمیرم (رمان) ۱۳۸۶
نقد و تحلیل
جلد اول مقالات ادبی ۱۳۸۳
درآمدی بر داستاننویسی و روایتشناسی ۱۳۸۷ (چاپ ششم ۱۳۹۴)
در جهان رمان مدرنیستی ۱۳۹۰
نقد، تحلیل و تفسیر چند داستان معتبر جهان - جلد اول تا پنجم (۱۳۹۱ تا ۱۳۹۳)
@arayehha