ادبیات و هنر، فُرم است و فُرم است و فُرم است و دیگر هیچ. حتّی همان چیزی را که شما در ادبیات و هنرها و ادیان و اسطورهها «مضمون» و «معنی» یا «پیام» یا «محتوی» میخوانید، وقتی شناخت عمیقی از آن به دست آوردید متوجه میشوید که چیزی جز صورت و ساختار و فرم نمیتواند باشد.
اگر در بحث از «هنرِ» سعدی شما نتوانید به مسائل «فرمِ» شعر او بپردازید، راهی نخواهید داشت جز اینکه «شعر»های سعدی را تبدیل به «نثر» کنید و عبارات مبتذل و مکرّر خودتان را جانشینِ بلاغت شگفتآورِ او سازید.
در حوزهٔ عرفان و دین نیز همین است و در قلمرو اسطوره نیز چنین است و در موسیقی و نقّاشی و تئاتر و سینما هم همین است. هر چه در قلمروِ این هنرها گفته شود و بیرون از بحث دربارهٔ «فرم»های این هنرها و تحوّل این فرمها یا کم و کسر این فرمها یا کمال این فرمها یا مشابهتِ این فرمها با فرمهای دیگر و یا تأثیرپذیری این فرمها از یکدیگر بگویید «انشانویسیِ» توخالی و فریبنده است و میتواند ساعاتی از وقت خوانندهٔ بیخبر را به هدر بدهد و دیگر هیچ.
محمدرضا شفیعی کدکنی
مطالعهٔ بیشتر:
رستاخیز کلمات،
بخشِ «صورت» تنها میدانِ تحقیق ادبی
صص ۲۱۲–۲۱۱
#استاد_محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@arayehha
دهم مرداد ماه
زادروز «محمود دولت آبادی» نویسنده
رمان ده جلدی "کلیدر" مشهورترین اثر اوست
@arayehha
۱۰ امرداد زادروز محمود دولتآبادی
(زاده ۱۰ امرداد ۱۳۱۹ سبزوار) نویسنده، نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس
او نویسنده رمان بلند "۱۰ جلدی" کلیدر، است که مشهورترین و با ارزشترین اثر اوست. کلیدر، او را به کسب جایزه نوبل ادبیات بسیار نزدیک کرد.
آثار وی به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، نروژی، سوئدی، چینی، کردی، عربی، هلندی، عبری و آلمانی ترجمه شدهاست.
وی چندین نمایشنامه و فیلمنامه را به نگارش درآورد و همچنین سابقه بازیگری در تئاتر و سینما را دارد، اقتباس از آثار وی ساخت چند فیلم را به همراه داشته است.
فضای اکثر نوشتههای او در روستاهای خراسان رخ میدهد و رنج و مشقت روستاییان شرق ایران را به تصویر میکشد.
جوایز و افتخارات:
نشان شوالیه هنر و ادب فرانسه ۲۰۱۴
برنده جایزه ادبی یانمیخالسکی سویس ۲۰۱۳
ترجمه انگلیسی رمان کُلنل، با ترجمه تام پتردیل، نامزد جایزه بهترین کتاب ترجمه در آمریکا ۲۰۱۳
برنده جایزه ادبی هوشنگ گلشیری برای یک عمر فعالیت ۲۰۱۲
نامزد دریافت جایزه مَن بوکر آسیا در جشنواره کتاب سنگاپور ۲۰۱۱
نامزد دریافت جایزه ادبی آسیایی، برای رمان زوال کلنل ۲۰۱۱
دریافت جایزهٔ ادبیات بینالمللی خانه فرهنگهای جهان برلین ۲۰۰۹
برنده جایزه ادبی واو ۱۳۹۰
دریافت جایزه یک عمر فعالیت فرهنگی، بدر نخستین دوره جایزه ادبی یلدا بههمت انتشارات کاروان و انتشارات اندیشه سازان ۱۳۸۲
برنده لوح زرین بیست سال داستاننویسی بر کلیه آثار، به همراه امین فقیری ۱۳۷۶
تمبر یادبود:
از تمبر یادبود دولتآبادی همزمان با هفتاد و چهارمین تولدش با عنوان "آقای رمان ایران" در زادگاهش سبزوار، رونمایی شد. در این مراسم ضمن چند سخنرانی، برنامه هنری کلیدرخوانی توسط سه نفر از هنرمندان سبزوار برگزار شد.
گزیده آثارش به شرح زیر است.
• جای خالی سلوچ (رمان)
• کلیدر (رمان)
• روزگار سپری شده مردم سالخورده
• تنگنا (نمایشنامه)
• هجرت سلیمان
• از خم چنبر
• مرد
• آهوی بخت من گزل (داستان)
• روز و شب یوسف
• ما نیز مردمی هستیم (گفتوگو)
• سلوک
• لایههای بیابانی
• عقیل، عقیل
• گاوارهبان
• ناگریزی و گزینش هنرمند (مجموعه مقاله)
• سفر (رمان)
• اتوبوس (رمان)
• آن مادیان سرخیال
• کارنامه سپنج (مجموعه داستان و نمایشنامه)
• ققنوس
• باشبیرو (نمایشنامه)
• دیدار بلوچ (سفرنامه)
• ته شب (داستان)
• آوسنه بابا سبحان (داستان بلند)
• موقعیت کلی هنر و ادبیات کنونی
• رد، گفت و گزار سپنج
• روز و شب یوسف
• طریق بسمل شدن
• گلدستهها و سایهها
• زوال کلنل
• نون نوشتن
• میم و آن دیگران
• وزیری امیر حسنک
• تا سر زلف عروسان سخن
• بنیآدم
• این گفت و سخنها
• بیرون در
• اسبها اسبها از کنار یکدیگر
* دودمان
* دُرً یتیم
@arayehha
دهم مرداد ماه
سالروز درگذشت «غلامرضا شکوهی» شاعر پیشکسوت خراسانی
روحش شاد و یادش گرامی
@arayehha
زبانشناسیک
🔸یکی از پسوندهای قدمتدار در زبان فارسی پسوند صفتساز «ik» است. «تاریک» و «نزدیک» از کلمات مأنوسی هستند که با همین پسوند ساخته شدهاند و برای همۀ ما معانی روشنی دارند. تار+یک و نزد+یک.
🔸کلمۀ نزدیک را امروزه به معنای فاصلۀ کم زمانی یا مکانی در مقابلِ دور میشناسیم. اما در متون کهن در معانی دیگری نیز به کار میرفته.
برای مثال در جملۀ «صوت چنین گفتهاند که قرع هواست و به نزدیک من آن است که...» (قراضۀ طبیعیات، ص ۶۸) «نزدیک من» یعنی در نزد من، به نظر من.
مثال دیگر از ص ۳ همین کتاب: «... و امیر رئیس اجل با این همت همتی از این بزرگتر ضم کرده است و آن آن است که همیخواهد که هرچه اندر جهان انواع علوم است نزدیک خویش حصر کند...». در اینجا نیز «نزدیک خویش» یعنی نزد خود، پیش خود.
🔸از همین پسوند میتوان صفات بسیاری خصوصاً در متون علمی ساخت. زبانشناسیک یکی از همان کلمات است که برای نام کانال انتخاب کردم تا بیشتر دیده و شنیده شود، به معنای زبانشناختی یا زبانشناسانه.
به همین قیاس میتوانیم روانشناسیک، زمینشناسیک، زیستشناسیک و... بسازیم.
#واژگان #پسوند
✍سجادسرگلی
@arayehha
شش و خوش
سعدی در دیباچۀ گلستانش بیتی دارد که پای قافیه در آن انگار میلنگد:
گل همین پنج روز و شش باشد
وین گلستان همیشه خوش باشد
🔸این سؤال به ذهن میآید که سعدی چگونه «شِش» را با «خُوش» همقافیه کرده؟ آیا قافیه در این حد به تنگ آمده بوده، آن هم در دیباچۀ گلستان؟
🔸پاسخ: یکی از تلفظهای «شش» در آن زمان «šaš» بوده، همانگونه که افغانها امروزه به کارش میبرند.
از همینجا میتوان فهمید که کلمۀ «خوش» نیز در این بیت شبیه تلفظ کهنش آمده، یعنی «xwaš»، که امروز در یزد «xaš» تلفظ میشود.
🔸پس قافیه در این بیت «شَش» و «خَوش» است.
#ادبیات #شعر #تلفظ_کهن
✍سجادسرگلی
@arayehha
از قلف تا فلاکس
🔸دکتر شفیعی کدکنی در مقدمۀ کتابِ گزیدهای از غزلیات شمس مطلبی گفتهاند که خواندنی است:
«توجه عجیب مولانا به زبان گفتار و زبان تودۀ مردم موجب تشخص زبان شعری و گستردگی بیشتر واژگان او شده است. از نظر مولانا زبان وسیلۀ تفهیم و تفاهم است و درست و نادرست آن را کاربرد عامۀ اهل زبان تعیین میکند. آنچه مردم میگویند ملاک صحت است نه منحصراً آنچه در واژهنامهها و در آثار ادیبان ثبت شده است. داستانی که در «مناقبالعارفین» افلاکی (ج۷۱۹/۲) آمده نمایشگر این نظر مولاناست:
'همچنان منقول است که روزی حضرت مولانا فرمود که آن قلف را بیاورید. و در وقت دیگر فرمود که فلانی مفتلا شده است، بوالفضولی گفته باشد که قفل بایستی گفتن و درست آن است که مبتلا گویند. فرمود که موضوع آنچنان است که گفتی، اما جهت رعایت خاطر عزیزی چنان گفتم، که روزی خدمت شیخ صلاحالدین زرکوب مفتلا گفته بود و قلف فرمود. درست آن است که او گفت، چه اغلب اسما و لغات موضوعات مردم در هر زمانی است -از مبدأ فطرت'.
خود مولانا نیز گاهی در شعرش همان صورت رایج گفتاری را اختیار کرده است:
هم فرقی و هم زلفی، مفتاحی و هم قلفی
بیرنج چه میسلفی آواز چه لرزانی؟»
🔸مولوی به دو گونه از این غلطها اشاره میکند. یکی حالتی است که دستکم جای دو حرف در یک کلمه با یکدیگر عوض میشوند، مثل «عسک و عکس» و «کبریت و کربیت». یکی نیز حالتی است که دستکم یک حرف در کلمه جای خود را به حرف دیگری میدهد، مثل «دیوار و دیفال» و «سوراخ و سولاخ».
🔸جالب است که صورت بسیاری از کلمات با همین قلب و جابهجاییها به دست ما رسیده. مثلاً واژۀ «نرم» در ایرانیِ باستان «نَمْر» بوده و با فرایند قلب بهصورت «نرم» درآمده. یا کلمۀ «برف» در زبان پهلوی «وفْر» تلفظ میشده و بعداً به «ورف» و بعدتر به «برف» تغییر یافته و به همین صورت در فارسی تثبیت شده. این جابهجاییها در زبان به قدری زیاد است که وقتی کلمۀ «فلاسک» آمد، برخی گمان کردند که در اینجا هم قلب رخ داده و خواستند اصلاحش کنند و گفتند: «فلاکس»، حال آنکه صورت صحیحش همان فلاسک است.
📎غرض از ذکر این مثالها انکار صحیح و غلط در زبان نیست، بلکه توجه به رواداری و تساهل در مصادیقِ صحیح و غلط است. مولوی نیز در آن ماجرا منکر صورت درستِ کلمات نشد، آنجا که گفت «موضوع آنچنان است که تو گفتی».
#واژگان #ویرایش
✍شفیعی کدکنی
👈سجاد سرگلی
@arayehha
تحلیل وزن و نکتهای مهم
جهان فانی و باقی، فـدای شاهد و ساقی
در نگاه اول وزن این مصراع میتواند دو حالت زیر باشد:
۱. زمانی که آن را ملایم و سنگین بخوانیم این وزن به دست میآید: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
۲. زمانی که مصراع را سریع و بدون توقف بخوانیم، این وزن به دست میآید: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
اما بیت کامل چیست؟
جهان فانی و باقی، فـدای شاهد و ساقی
که سلطانی عالم را طفیل عشق می بینم
برای مصراع اول میشود دو وزن مشخص کرد اما مصراع دوم؟؟؟
در مورد مصراع دوم اینطور نیست و فقط وزن «مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن» از آن به دست میآید؛ بنابراین وزن کل بیت همین است چرا که هر دو مصراع باید هموزن باشند.
پس در تشخیص وزن یک بیت، به مصراع اول اکتفا نکرده، عجله نمیکنیم و به بررسی هر دو مصراع در کنار هم میپردازیم.
#عروض
محسن برزوک - دبیر زبان و ادبیات فارسی
@arayehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | و مرگ در هر لحظه برای من میرقصد...
سرودخوانی اسماعیل هنیه در یکی از همایشهای حماس:
و مرگ در هر لحظه برای من می رقصد
زندگی ما آهنگی است که با لحن مبارزه ساخته شده است و راه ما پر از خار و خون و نیزه است...
ای مسیر ما، ای گذرگاه دلاوران، ای راه رستگاری، اگر ما سلاح به زمین بگذاریم؛ به روی ما سلاح کشیده میشود و اگر روزی لب هایمان لکنت بگیرد، جراحتهای ما از طرف ما سخن میگویند
#اسماعیل_هنیه
#تسلیت
@arayehha
یازدهم مردادماه
زادروز«محمدصادق بن حاجی میرزاحسین فراهانی» ملقب به "ادیب الممالک فراهانی" و "امیر الشعرا" و متخلص به امیری و پروانه شاعر، ادیب و روزنامه نگار دوره مشروطه
@arayehha
۱۱ امرداد زادروز ادیبالممالک فراهانی
(زاده ۱۱ امرداد ۱۲۳۹ گازران -- درگذشته ۳ اسفند ۱۲۹۶ یزد) ادیب، شاعر و روزنامهنگار دوران مشروطیت
او که ملقب به امیرالشعرا و متخلص به امیری و پروانه بود، در ۱۵ سالگی بهتهران آمد و به پایمردی حسنعلیخان امیرنظام گروسی، بهدستگاه طهماسب میرزا مؤیدالدوله راه یافت.
ادیب از سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۱ق همراه امیرنظام در مناطقی مانند آذربایجان، کردستان، کرمانشاه بهسر میبرد. درسالهای ۱۳۱۲ و ۱۳۱۳ق در تهران بود و در دارالترجمه دولتی اشتغال داشت. در سال ۱۳۱۴ق بار دیگر همراه امیرنظام به آذربایجان رفت و هنگامیکه مدرسه لقمانیه تبریز در سال ۱۳۱۶ق افتتاح شد، نیابت ریاست آنجا را عهدهدار گردید و در همین سال روزنامه ادب را در تبریز منتشر ساخت. او در سال ۱۳۱۸ق راهی خراسان شد و انتشار روزنامه ادب را تا سال ۱۳۲۰ بهعهده گرفت و در سال ۱۳۲۱ق به تهران آمد و سردبیر روزنامه ایران سلطانی تا سال ۱۳۲۳ بود. در این سال به بادکوبه رفت و انتشار بخش فارسی روزنامه ارشاد را که بهترکی منتشر میشد، برعهده گرفت.
در سال ۱۳۲۴ق بار دیگر بهتهران بازگشت و این بار سردبیری روزنامه مجلس به او سپرده شد. وی در سال ۱۳۲۵ روزنامه عراق عجم را در همین شهر منتشر ساخت.
در دوران استبداد محمدعلیشاه، ادیب بهصف مشروطهخواهان پیوست و در سال ۱۳۲۷ق همراه با مجاهدان فاتح وارد تهران شد. در سال ۱۳۲۹ق وارد عدلیه یا دادگستری امروزی شد و تا پایان زندگی بهریاست چندین شعبه عدلیه در شهرهای اراک، سمنان، ساوجبلاغ و یزد منصوب شد.
معتبرترین تصحیح دیوان ادیب را موسوی گرمارودی منتشرکرده است.
آرامگاه وی در شهر ری است.
@arayehha
مخور جانا فریب از گنج گیتی
مشو اندوهگین از رنج گیتی
پیاده پیل گردد شاه ماتت
همی در بازی شطرنج گیتی
همه دانشوران مستند و شیدا
ز سحر و جادو و نیرنج گیتی
دل و چشم حکیمان خیره ماند
ز افسون و دلال و غنج گیتی
چنان کاین مغزها را تیره دارد
می و افیون و بذر البنج گیتی
نماند تا تو بشماری نفس را
شبانه روز چهار و پنج گیتی
امیری دوش کرد این نکته مشهود
از آن دانای حکمت سنج گیتی
که گیتی را نباید رنج چونان
که دیدی می نیاید گنج گیتی
#ادیب_الممالک_فراهانی
@arayehha
۱۱ امرداد زادروز شیرین بیانی
(زاده ۱۱ امرداد ۱۳۱۷ تهران) نویسنده، تاریخنگار، پژوهشگر و استاد دانشگاه
او پدر و مادرش، ملکه ملکزاده و خانبابا بیانی هردو از استادان ایران بودند و همچنین خواهرزاده مهدی ملکزاده، نویسنده کتاب ۷ جلدی تاریخ انقلاب مشروطیت ایران و نوه ملکالمتکلمین از چهرههای سرشناس انقلاب مشروطیت است. وی در دبیرستانهای ژاندارک و انوشیروان دادگر در رشته ادبی تحصیل کرد و کارشناسی تاریخ از دانشگاه تهران گرفت و دوره دکترا را در دانشگاه سوربن (۱۳۴۱) فرانسه گذرانید. وی در ایران در رشتههای تاریخ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی پیش از اسلام و تاریخ سیاسی،
فرهنگی و اقتصادی مغول - ایلخانی باعنوان پروفسور (استاد) در دانشگاه تهران تدریس کرد.
شیرین بیانی با اسلامی ندوشن ازدواج کرد و دو فرزند پسر دارد.
آثار:
«دمساز دوصدکیش: درباره مولانا جلالالدین» شیرین بیانی، تهران، انتشارات جامی ۱۳۸۴
مؤلف در این کتاب سعی کردهاست جنبههای گوناگون زندگی مولانا جلالالدین را «با پیروی از طرز اندیشه خود وی» مورد بررسی قرار دهد. کتاب در دو بخش تدوین شدهاست. نویسنده در بخش اول به «خاندان و سرچشمههای فکری مولاناجلالالدین» میپردازد. تأثیر مکاتب مختلف تصوف و نیز اندیشه عرفانی شمسالدین تبریزی بر مولانا در این بخش مورد بحث قرار میگیرد. بخش دوم کتاب به «اندیشههای عرفانی، علمی و سیاسی مولانا» اختصاص دارد.
۱۳۷۹ - مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، سازمان سمت
۱۳۸۱ - ایران از ورود آریاییها تا سقوط هخامنشیان، سازمان سمت
۱۳۷۷ تیسفون و بغداد در گذر زمان، انتشارات جامی
۱۳۶۷-۷۵ - کتاب سه جلدی «دین و دولت در ایران عهد مغول» انتشارات مرکز نشر دانشگاهی (برنده جایزه کتاب سال ایران در سال ۱۳۷۰)
۱۳۵۵ - شامگاه اشکانیان و بامداد ساسانیان، انتشارات دانشگاه تهران
۱۳۵۵ - هشت مقاله در زمینه تاریخ، انتشارات توس
۱۳۵۳ - ایران در برخورد با مغول، انتشارات طهوری
۱۳۵۲ - زن در ایران عصر مغول، انتشارات دانشگاه تهران
۱۳۴۳ - تاریخ آلجلایر، انتشارات دانشگاه تهران
ترجمه تاریخ سری مغولان
@arayehha
۱۱ امرداد زادروز داریوش آشوری
(زاده ۱۱ امرداد ۱۳۱۷ تهران) نویسنده، زبانشناس و مترجم
او که دانشآموخته دبیرستانهای البرز و دارالفنون و همدرسِ نوجوانی بهرام بیضایی و عبدالمجید ارفعی است، در نوجوانی با مطالعه نشریات حزب توده، به آن مکتب گرایش پیدا کرد. پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مدتی عضو سازمان جوانان حزب توده بود و پس از چندی در سال ۱۳۳۶ بهحزب زحمتکشان ملت ایران "نیروی سوم" پیوست. وی در سال ۱۳۳۷ از دارالفنون دانشآموخته و وارد دانشکده حقوق و علومِ سیاسی و اقتصادی دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۴۲ لیسانس اقتصاد گرفت. در همان سال در دوره دکترای اقتصاد در همان دانشکده پذیرفته شد ولی آن را نیمهکاره رها کرد. کار تألیف کتاب، ترجمه و نوشتن مقالات را از همین دوران آغاز کرد. او در زمان دانشجویی عضو هیئت اجرایی «جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران» به رهبری خلیل ملکی بود. نخستین کتاب او، بهنام فرهنگ سیاسی، در روزگار دانشجویی از او منتشر شد که هنوز هم، با نام دانشنامه سیاسی، در ایران در زمینه علوم سیاسی کتاب مرجع است و تاکنون بیش از ۳۰ چاپ از آن منتشر شده است. او در همان دوران در مؤسسه انتشارات فرانکلین بهعنوان ویراستار در دائرةالمعارف فارسی و سپس در بخش انتشارات بهکار مشغول بوده است.
فعالیتها و تحقیقات
آشوری از بنیانگذاران کانون نویسندگان ایران و عضو انتخابشده نخستین هیئت دبیران آن بوده است (۱۳۴۸). در دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، در مؤسسه شرقشناسی دانشگاه آکسفورد در بریتانیا و دانشگاه زبانهای خارجی توکیو تدریس کرده و عضوِ هیئت مؤلفان لغتنامه فارسی در مؤسسه لغتنامه دهخدا "وابسته به دانشگاه تهران" عضو هیئت ویراستاران دانشنامه ایرانیکا "دانشگاه کلمبیا در نیویورک" و از نویسندگان آن بوده است. همچنین سردبیری چند مجله ادبی و نیز نامه علوم اجتماعی را در مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی، "وابسته به دانشگاه تهران" را بهعهده داشته است.
دستاوردها و آثار:
وی در قلمروی علوم اجتماعی و فلسفه مدرن به توسعه زبان فارسی از نظر دامنه واژگان و بهبود سبک نگارش یاری فراوان کرده است. او در آثارش واژگان نوترکیبی چون گفتمان، همهپرسی، آرمانشهر، رهیافت، هرزهنگاری، درسگفتار و مانند آن را بهکار برد که معادلی برای آن در زبان فارسی وجود نداشت. فرهنگ علوم انسانی او شامل صدها ترکیب و واژه اشتقاقی تازه برای گسترش زبانِ فارسی در زمینه علوم انسانی و فلسفه است. از میان آثار او، بازاندیشی زبان فارسی، شعر و اندیشه، تعریفها و مفهوم فرهنگ و فرهنگ علوم انسانی است. ما و مدرنیّت نام مجموعه مقالههایی از اوست که در آن بهتحلیل بحران فرهنگی جامعه ایران در مواجهه با مدرنیّت میپردازد. وی نویسنده عرفان و رندی در شعر حافظ است که تفسیری هرمنوتیکی از بنیادهای اندیشگی دیوان حافظ بر پایه پژوهش متنشناسانه تاریخی است.
وی، عمده آثارش در زمینه علوم سیاسی، علوم اجتماعی، سخنسنجی، فلسفه، و زبانشناسی است. او سالهاست که با خانوادهاش در فرانسه زندگی میکند.
@arayehha
یازدهم مرداد، زادروز داریوش آشوری (تهران ۱۳۱۷)
زبان فارسی در شعر به زندگانی خود ادامه داده است. در شعر، بهویژه در زبان غزلسرایی و مثنویها است که بیشتر به میراث واژگان اصلی و زیبای این زبان و همچنین به ساختمان ترکیبی واژه در آن دست مییابیم. به همین دلیل، برای بازیافتن روح اصلی زبان و میراث اصیل واژگانی آن و بهویژه برای پرهیز و گریز از آثار ویرانگری که ذوقهای کژ و بیمارگونه در قلمرو نثر فارسی به جا نهادهاند و پیراستن زبان نثر و بازگرداندن واژگان اصلی زبان فارسی که بهزور و ضرب از قلمرو نثر بیرون رانده شده است، میراث شعر فارسی میتواند الهامبخش نثرنویسان امروز باشد.
برگرفته از: بازاندیشی زبان فارسی، داریوش آشوری، نشر مرکز، ۱۳۷۲، ص ۱۵۴.
@arayehha
✳️ برخی از واحدهای سنجش طول در ایران باستان :
◀️ یک ذرع و یا یک گز : 104 تا 110 سانتی متر که هر 2 ذراع یا ارج برابر بوده با یک ذرع
◀️ یک ارش یا ارج و یا ذراع : 52 الی 55 سانتی متر که هر 2 ذراع برابر بوده با یک گز . قابل توجه آنکه اکثر سازه های سنگی هخامنشیان ، با این مقیاس است .
◀️ یک چارک : برابر با یک چهارم گز که 26 سانتی متر می شده ( حدودا ) است ولی کاربرد چارک در تمامی اوزان و طول ها ، به عنوان یک چهارم به کار می رفته است به عنوان مثال یک چارک جریب یا یک چارک من تبریز
◀️ یک گره : برابر با 5/5 الی 5/6 سانتی متر
◀️ یک بهر : برابر بوده است با نیم گره ، معادل 2/7 الی 2/8 سانتی متر
◀️ یک وجب : که نیاز به توضیح نیست این مقیاس به صورت عرفی بوده و مقیاسی رسمی نبوده است.
◀️ یک بند : یک بند انگشت
◀️ یک واحد طول که اخیرا باستان شناسان کشف نموده اند و هنوز نامی برای آن نیافته اند نیز وجود داشته که 3 میلی متر کنونی بوده و می توان گفت که یک دهم بهر ، معادل دو میلیمتر و هشت دهم میلیمتر ، مهمترین و کاربردی ترین مقیاس اندازه گیری در ایران باستان بوده است .
◀️ یک فرسخ : معادل 6000 ذرع بوده است
*⃣ چند مقیاس هم برای اندازه گیری سطوح وجود داشته که آنرا نیز بدین ترتیب شرح خواهیم داد :
◀️ یک جریب : ( این واحد سطح از آرامیان به ساسانیان وارد شد و بعد از حمله و غصب ایران توسط اعراب بادیه نشین ، وارد فرهنگ اعراب شد ) هر جریب برابر است با زمینی به طول 60 ذزاع و عرض 60 ذراع ، که می شده 3600 ذراع . از آنجا که هر ذراع 55 سانتی متر بوده حدودا می شده 33 متر در 33 متر .
با این حساب می توان گفت هر یک جریب برابر است با زمینی به مساحت تقریبی 1000 متر مربع ولی در برخی اسناد تا 1100 متر نیز لحاظ می شده است .
◀️ یک قصبه : هر یک قصبه ، زمینی به مساحت یکصد متر مربع را شامل می شده است یعنی هر جریب برابر بوده است با 10 قصبه .
✅ مهمترین این واحدها در طول ، گز و ارش بوده و در سطح نیز واحد پر کاربرد آن ، جریب بوده است .
*⃣ واحدهای دیگری نیز به کار می رفته مانند قفیز و کیل و عشیر و ...... که به محتوای مباحث دفینه یابان مرتبط نیست به همین دلیل از ذکر آن خودداری شده است
*⃣ نمادهایی که بر مقابر موجود است معمولا با ضریب 100 برابر و یا 10 برابر رمز گشایی می شوند . برای مثال مسیر کاوش تندیس برخی از شتر های یک ذرعی را ، یکصد ذرع رمز گشایی میکنند . یا برخی از جوغن های یک گره ای را ده گره ، رمز گشایی می کنند . بنا بر این بهتر است که این مقیاسها را کاوشگران بدانند.
✍حسین ملاصادقی
@arayehha
عروض و قافیه نسخه 5.pdf
10.54M
عروض و قافیه جامع ۳ سال؛ نسخه ۵
مولّف؛ دکتر ابوذر احمدی
👈 استفاده برای دبیران و دانشآموزان رایگان است.
👈 #جدیدترین_ویرایش
👈 ارسال به کانالها و گروهها بلامانع است.
C᭄❁࿇༅══════┅─
@arayehha
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
آرایههای ادبی نسخه 5.pdf
5.77M
آرایههای ادبی جامع ۳ سال؛ نسخه ۵
مولّف؛ دکتر ابوذر احمدی
👈 استفاده برای دبیران و دانشآموزان رایگان است.
👈 #جدیدترین_ویرایش
👈 ارسال به کانالها و گروهها بلامانع است.
C᭄❁࿇༅══════┅─
@arayehha
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
دوازدهم مرداد، زادروز محمد قاضی (مهاباد ۱۲۹۲- تهران ۱۳۷۶)
مترجمی که علاقهمند به سرنوشت مملکت و ملتش است و علاقهمند به آزادی و اشاعۀ فرهنگ و تمدن، و اگر مطالب را منحصراً برای بالا بردن سطح فرهنگِ جامعهاش ترجمه کند، او مترجمی متعهد است. ولی اگر صرفاً درصدد آن باشد که از کاری که میکند فقط نانش را دربیاورد، حالا هر موضوعی که باشد، این مترجم را نمیتوان مترجم متعهد نامید.
برگرفته از: حنجرۀ ترجمه (شناختنامۀ استاد محمد قاضی)، گفتوگوی اسماعیل جنتی با محمد قاضی، نشر سرای هیمن، ۱۳۹۴، ص ۳۵۲.
@arayehha
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۱۲ امرداد زادروز محمد قاضی
(زاده ۱۲ امرداد ۱۲۹۲ مهاباد -- درگذشته ۲۴ دی ۱۳۷۶ تهران) مترجم
او آموختن زبان فرانسه را در مهاباد نزد شخصی بهنام آقای گیو، از کردهای عراق آغاز کرد و در سال ۱۳۰۸ بهتهران آمد و درسال ۱۳۱۵ از دارالفنون در رشته ادبی دیپلم گرفت.
وی که از مترجمان برجسته دوره معاصر ایران است، ۵۰ سال ترجمه کرد و نوشت و نتیجه تلاش او ۶۸ اثر اعم از ترجمه ادبی و آثار خود او بهزبان فارسی است.
از آثار مهم ترجمه شده توسط او، دنکیشوت اثر سروانتس، نان و شراب اثر ایناتسیو سیلونه، آزادی یا مرگ و در زیر یوغ است که بیشتر از زبان فرانسه بهفارسی ترجمه میکرد.
وی در مهر ۱۳۲۰ مبتلا بهسرطان حنجره شد و تارهای صوتیاش را از دست داد.
او از مخالفان سرسخت جدايى بحرين بود كه آنرا در قصيدههاى بلند بهنظم در آورد و خليجفارس را به اشكهايى تشبيه كرده كه مام ميهن براى از دست رفتن پاره تنش گريسته است.
در فروردین سال ۱۳۸۶ از تندیسی به بلندی ۴ متر از او در کوی دانشگاه مهاباد پردهبرداری شد.
برخی از آثار ترجمهشده قاضی:
جزیره پنگوئنها (اثر آناتول فرانس)چهل روز موسی داغ اثر فرانتز ورفل/درد ملت (ترجمه بههمراه احمد قاضی از رمان کردی «ژانی گهل» نوشته ابراهیم احمد) /دنکیشوت اثر میگل د. سروانتس/زوربای یونانی، اثر نیکوس کازانتزاکیس/شازده کوچولو، سنت اگزوپری ۱۳۳۳/صلاحالدین ایوبی اثر آلبر شاندور/قلعه مالویل/کمون پاریس/مسیح بازمصلوب/نان و شراب (اثر اینیاتسیو سیلونه) /آخرین روز یک محکوم/آدمها و خرچنگها/آزادی یا مرگ ایالات نامتحد (اثر ولادیمیر پوزنر) /باخانمان/بردگان سیاه/پولینا چشم و چراغ کوهپایه آناماریا ماتوته) /تاریخ ارمنستان/تاریخ مردمی آمریکا (هاروی واسرمن) /خداحافظ گریکوپر/ (رومن گاری) /داستان کودکی من/در زیر یوغ (اثر ایوان وازوف) /در نبردی مشکوک/زن نانوا/سادهدل از ولتر، ۱۳۳۳/سپیددندان (جک لندن) ترجمه در ۱۳۳۱/سرمایهداری آمریکا/سگ کینهتوز/شاهزاده و گدا اثر مارک تواین، ترجمه ۱۳۳۳/غروب فرشتگان اثر پاسکال چاکماکیان/فاجعه سرخپوستان آمریکا/ کرد و کردستان، نوشته واسیلی نیکیتین/کلود ولگرد (اثر ویکتور هوگو) ترجمه در ۱۳۱۷/کلیم سامگین (اثر ماکسیم گورکی) /کوروش کبیر اثر آلبر شاندور/ماجراجوی جوان/مادر (اثر ماکسیم گورکی) /مادر (اثر پرل باک) /درباره مفهوم انجیلها (اثر کری ولف)
🆔 @arayehha
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#محمد_قاضی
ـــــــــــــــــــــــ
پیر مغان
▪️اصطلاح پیر مغان هم مانند اصطلاح رند در زبان شعر از سنائی تا عطّار از معنی ظاهری خود خلع شده و به کسی اطلاق شده است که در دکان او متاع قلب و تزویر فروخته نمیشود. در دکان او کالائی عرضه میشود که شخص را از هواهای شیطانی و نفسانی دور کند و او را مست و بیخود کند، یعنی از حرص و آز شهوت غافل سازد. پیر مغان مرشد و راهنمای واقعی است.
او کسی است که به تأیید نظر حلّ معمّا میکند و مشکل جویندگان حقیقت را برطرف میسازد. او جام جهانبین و دل روشن و ضمیر پاک دارد و چون از او میپرسند که این جام جهانبین را کی به او دادهاند میگوید در ازل و در آغاز آفرینش، زیرا آفرینش انسان عبث نیست و انسان موجود خوابنده و خورنده و کُشَنده نیست و حامل امانت الاهی است.
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تأیید نظر حلّ معما میکرد
گفتم این جام جهانبین به تو کی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد
هدایت در دست پیر مغان است و شیخِ مدّعی و زاهدِ ریاکار وعدهٔ هدایت و سعادت میدهند امّا به ضلالت و شقاوت میبرند. شیخ میگوید در آن جهان تو را شرابی خواهند داد که مستیبخش روح است است و درخور نیکوکاران است، اما پیر مغان همین شراب هدایتبخش را با نور الاهی واقعی خود به تشنگان حقیقت میپیماید، پس اوست که وعده را به جا میآورد:
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
▪️در شعر حافظ پیر مغان پیر هدایت و مرشد انسان و انسان کامل است. رند آزادهٔ پاکباز وارستهای است که از همه قیود آزاد است امّا سر تعلیم و ارشاد ندارد. پیر مغان مقامی والاتر دارد زیرا راهبر و راهنما و مشکلگشا است و حافظ نمیخواهد سر از آستان او بردارد زیر آستان او سرای دولت و خانهٔ فتوح گشایش است:
از آستان پیر مغان سر چرا کشم
دولت درین سرا و گشایش در این در است
آئینهٔ جام، صص ۴۱_۴۲
شرح مشکلات دیوان حافظ
شادروان استاد عباس زریاب خوئی
@arayehha
ـــــــــــــــــــــــ
خرابات
▪️خرابات هم از کلمات رمزی و نمادی در شعر حافظ است. سنائی و عطار و حافظ این کلمه را از معنی پست و حقیر و زشتِ آن تجرید کرده و مفهوم بسیار عالی و شریف به آن بخشیدهاند. این هم قدرت شاعر را در تصرف در معانی میرساند و هم توانائی او را در تصرّف در نفوس و افکار مردم نشان میدهد. خرابات به گواهی جمیع نصوص و متونِ تاریخی جایگاه عیاشان و هرزهگردان و بدکاران و مُقامران (قماربازان) بوده است. لفظ خرابات هم این معنی را تأکید میکند، یعنی از لحاظ اخلاقی ویرانترین و پستترین جائی بود که ممکن بود در شهری پیدا شود:
هم خراب از لحاظ ظاهری، زیرا مقررات اجتماعی اجازه نمیداد که چنین جائی در محل معتبر و مرغوبی باشد و بنای خوب و آبادی داشته باشد و هم از لحاظ معنوی؛ زیرا محل فساد و تباهی و خرابی بوده است.
حافظ و شاعران پیش از او با پیوندی معناشناسی و با یک دستکاری ماهرانه که تنها از نفوس ابداعگر و خلّاق ساخته است، خرابات را به آرمانشهر و مکانی مقدس و آباد و معمور از جهت معنوی و روحانی تبدیل کردهاند. توانائی حافظ در این است که هم به معنای اصلی پست و نکوهیده آن و هم به مفهوم والای آن از نظر خود اشاره میکند:
در خرابات مغان نور خدا میبینم
وین عجب بین که چه نوری زِ کجا میبینم
خرابات مغان را هم تجلیگاه نور خدا میداند و هم تعجب میکند که
چه نور والائی از چه جای نامناسبی! و نیز میگوید:
در عشق خانقاه و خرابات شرط نیست
هرجا که هست پرتوِ روی حبیب هست
آئینهٔ جام
شرح مشکلات دیوان حافظ
شادروان استاد عباس زریاب خوئی
درسگفتارهایی دربارهٔ حافظ
@arayehha
🍒#تفاوت_اضافه_تشبیهی_واضافه_استعاری🍒
🎈اضافه تشبیهی؛ اول این نکته که ترکیب ماباید اسم باشه: اسم+اسم نه این که صفت باشه
🧮مثلادرخت عشق =اضافه تشبیهی است یا(گهردیده) اضافه تشبیهه که گوهر راتشبیه کرده به دیده که همون چشم هستش
📌نکته ای که توی اضافه تشبیهی باید مدنظر باشه اینه که بین اجزامون که (دوتاشون اسم هستن) بایـــــــــد رابطه شباهت برقرارباشه
🎈اضافعه استعاری
ویژگی مشبه به+مشبه
مثل( بارش عشق)
که بارش ویژگی ابرهستش اما وقتی میگیم بارش عشق میشه اضافه استعاری
❌تفاوت این دو(اضافه تشبیهی واضافه استعاری)
🔴دوتاشون اسم +اسم هستن ینی مضاف +مضاف الیه
💯✓امااتفاوتشون اینه که
دراضافه تشبیهی: مشبه به مشبه به اضافه میشه ودوتاشون حضوردارن
❌ولــــــــی دراضافه استعاری؛ فقط مشبه حضورداره و 🔻ویژگی مشبه به رومیارن مشبه به خودش محذوفه ویژگیش میاد🔺
❣اضافه تشبیهی به دوتاشکل ساخته میشن
♦️✓مشبه+مشبه به
♦️✓مشبه به+مشبه
❣ولــــــی اضافه استعاری فقط وفقط وفقط یک شکل داره
یکی ازویژگی های مشبه به که حذف شده وفقط ویژگیش اومده +مشبه
@arayehha