ویژگی های زبانی سبک خراسانی ⬇️
( توی چندتا پست تمام موارد رو براتون میاریم ) 😊
◀️ کاربرد واژه های قدیمی پهلوی (فارسی میانه) : ایدون ( = چنین ) ، سَختن ( = شمردن و سنجیدن ) ❗️
◀️ کاربرد واژهها در معناهایی که امروزه رایج نیست : شوخ ( = چرک ) ، اگر ( = یا ) ❗️
◀️ جمع بستنِ جمع های مکسر عربی : منزل ( = منازل ، منازلها ) ❗️
◀️ تکرار واژه ها ، آن گونه که در زبان پهلوی رایج بود : سیصدهزار و سی هزار ❗️
◀️ تقدیم معدود بر عدد : تنی هفت ( = هفت تن ) ❗️
◀️ مطابقت صفت و موصوف در جمع : سوارانِ جنگاوران ❗️
◀️ هنوز صورت واحدی برای نگارش تثبیت نشده بود ، ازین رو اختلاف لهجه ها یا تلفظ کهن در نوشته ها دیده می شود : فرسته / فرشته / فریشته ❗️
◀️ کاربرد واژه های فارسی که بعدها معرّب آنها رایج شد : پیل ( فیل ) ، کَنده ( خندق ) ❗️
( اشتراک گذاری واسه دوستاتون فراموش نشه )
@arayehha💯
#مرد_نکونام_نمیرد_هرگز
امروز 4 آذر ماه سالروز درگذشت "جبار باغچهبان" بنیانگذار نخستین کودکستان و نخستین مدرسه ناشنوایان ایران در تبریز و همچنین اولین مؤلف و ناشر کتاب کودک در ایران است.
پاشیدن رنگ کلمات به دنیایی که سرشار از سکوت بوده، کاری است که باغچهبانِ باغچه اطفال با دل و جان انجام داده و اکنون دنیایی رنگینتر را برای فرزندان این سرزمین به یادگار گذاشته است.
چه زیبا سرود جبار باغچه بان
رو سعی بکن که مرد احسان باشی
نیکی بکنی به خلق و انسان باشی
بی رنج به مفت سودی از کس نبری
چون شمع برای جمع سوزان باشی
شاعر : زنده یاد جبارباغچه بان ،
مبتکر آموزش ناشنوایان و نابینایان در ایران
روحش شاد و یادش جاودان
🆔 @arayehha
۴ آذر سالروز درگذشت جبار باغچهبان
(زاده ۱۹ اردیبهشت ۱۲۶۴ ایروان -- درگذشته ۴ آذر ۱۳۴۵ تهران) بنیانگذار مدارس ناشنوایان
او بنیانگذار نخستین کودکستان و نخستین مدرسه ناشنوایان ایران در تبریز و همچنین اولین مؤلف و ناشر کتاب کودک در ایران بود.
وی ابتدا کودکستانی را باعنوان «باغچه اطفال» دایر کرد و بههمان خاطر خود را باغچهبان نامید.
او مدرسه ناشنوایان را در سال ۱۳۰۳ با وجود مخالفتهای زیاد از جمله رئیس فرهنگ وقت، دکتر محسنی در تبریز دایر کرد. این کلاس جنب باغچه اطفال باغچهبان در کوچه انجمن در ساختمان معروف بهعمارت انجمن تأسیس شد.
وی از سال ۱۳۰۷ با دشواریهای وسیع چاپ و کلیشه، چاپ کتابهای ویژه کودکان را با نقاشیهایی که خود میکشید آغاز کرد. یکی از کتابهای او باعنوان «بابا برفی» توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بهچاپ رسید و شورای جهانی کتاب کودک آن را بهعنوان بهترین کتاب کودک انتخاب کرد. ثمین باغچهبان، آهنگساز و نویسنده، یکی از فرزندان جبار باغچهبان است.
ابتکارهای ویژه باغچهبان در آموزش عبارت بودند از:
روش شفاهی در تعلیم ناشنوایان.
آموزش روش حساب ذهنی بهناشنوایان.
گاهنجار "گاهنما" وسیلهای برای نشان دادن. پستی و بلندیهای اقیانوسها روی نقشه. بهکودکان.
الفبای گویا.
گوشی استخوانی یا تلفن گنگ.
@arayehha
به مناسبت چهارم آذرماه سالروز درگذشت جبار باغچه بان
اسطوره ی ایثار وفداکاری
تو در سرزمین عشق چه خواندی
که آوازه ی نیکی ات جاودانه در دل دردمندان مانده است؟
خورشید مهربانیت هنوز بر سر انسانهای محروم و معلول می درخشد .
یادگارت مهرت و یادبودت عشقت برای همه ی انسانهای دردمندجاودانه است.
درآن زمان دست محبت را به سوی محروم ترین و رهاشده ترین انسانهای آن روزگار که از یاد رفته بودند .درازکردی.
. انسانهای دردمندی که پدر ومادرشان را هم به خاطر معلولیت آنها سرزنش می کردند.
کوتاه فکران می گفتند به خاطر گناهان شما
فرزندانتان معلول شدند.
توباعشق به سوی آنها قدم برداشتی.
به کسانی مهر ورزید ی که به قول اخوان ثالث"اگر دست محبت سوی کس یازی به اکراه آورد .دست از بغل بیرون"
درآن روزگار.کسی به ندای محبت ویاری این نوگلان جواب نمی داد.
این نوگلان ناشنوا اگر دست محبت سوی کسی دراز می کردند.
نه تنها دست مهر آمیزی دستشان را نمی گرفت بلکه با تمسخر وریشخند
مواجه می شدند.
جبارباغچه بان خورشید مهر را به سوی کرولالهایی می تاباند که حتی خانواده ها ،آنها را رها کرده بودند.
این بزرگمرد ،به حق شایسته ی
لقب الهه ی ایثار وفداکا ری است.
درآن دوران ، نه تنهاکسی به کرولالها اهمیت نمی داد.
بلکه عده ای از آنها کناره می گرفتند.
اولیای این عزیزان می سوختند ومی ساختند
در آن زمانه ی عسرت و رنج و تنهایی بچه های ناشنوا ولال،
دریای مهر ومحبتی
به جوش آمد .
قلبی از روی عشق تکان خورد.
وانسانی واقعا انسان ،باروی گشاده
ولبانی پراز خنده دست این عزیزان را
گرفت وپابه پا برد.
برایشان باغچه ی اطفال را ساخت .
از زندگی ،از حقوق اندکش ،ازهمه ی وجودش در این راه ما یه گذاشت .
وپدرانه به تعلیم وتربیت این گروه پرداخت.
چه حوصله وصبر بی کرانی می خواهد
که به این عزیزان ادب و علم را بیاموزی.
به درمان و معالجه بیماری های آنها عاشقانه اقدام کرد.
چنانکه درکتاب زندگی نامه اش
ِآمده است ". باغچه بان
سر وکله پر از چرک وخون بچه ها کچل را با شوق می شست."
گویا از فرزندان خودش عزیز تر بودند.
درصورتیکه مادرانشان حاضربه
به شست وشو نبودند.
باغچه بان اولین وسایل کمک آموزشی را درایران ساخت و به کاربرد.
این مهربان مرد، آموزش الفبای فارسی را باشیوه ی جدید طراحی کرد.
ودانش آموزان را از آموزش سنتی وحافظه ای مکتب خانه رهاند.
چوب و فلک مکتب خانه را به عشق ومهر و خلاقیت تبدیل کرد.
باغچه بان با همه ی وجود برای کودکان
تلاش می کرد.
این راد مرد اولین کودکستان را درایران
بنا گذاشت.
باعچه بان به فکر نوشتن برای کودکان افتاد.
کتاب بابا برفی را برای آنها نوشت.
شورای جهانی کتاب کودک این کتاب را
به عنوان بهترین کتاب کودک انتخاب کرد.
.
این جوانمرد ،همدم راستین کودکان کارهایش را با عشق شروع کرد وبا نیک نامی به پایان برد.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده ی عالم دوام ما
حافظ
این بزرگمرد سرمشقی راستین برای معلمان و مربیان است.
باغچه بان مبدع روش آموزش ناشنوایان درایران وبانی آموزش وپرورش پیش از دبستان بود.
باغچه بان تالیف کتاب برای کلاس اول را به روش نوینی آغاز کرد و کتاب الفبای آسان را برای آموزس بزرگسالان نوشت.
اندر بلای سخت پدید آید
فضل و بزرگمردی وسالاری
خدای اورا رحمت کناد.
لهراسپ.بهرامیان
@arayehha
چهارم آذرماه
سالروز درگذشت «اسماعیل شاهرودی» شاعر و از نخستین پیروان نیما یوشیج
"روحش شاد و یادش گرامی"
@arayehha
۴ آذر سالروز درگذشت اسماعیل شاهرودی
(زاده ۱۰ بهمن ۱۳۰۴ دامغان – درگذشته ۴ آذر ۱۳۶۰ تهران) شاعر
او در نیمه دهه ۱۳۳۰ به حزب توده پیوست و سپس در دانشکده هنرهای زیبا در تهران به تحصیل ادامه داد و پس از آن چندی به تدریس و چندی به کار در آموزش و پرورش پرداخت.
پس از سفر به هند و همکاری با دانشگاه علیگره، مدتی با لغتنامه دهخدا و نیز با دکتر معین برای تدوین فرهنگ معین همکاری کرد. در سال ۱۳۴۴ برای مدتی بازداشت شد و پس از آن تعادل روحیاش را از دست داد و تا پایان عمر بهحال عادی بازنگشت.
در سال ۱۳۴۸ بهعنوان کارشناس فرهنگی با کمیسیون ملی یونسکو در ایران به همکاری پرداخت و همزمان به تدریس «رابطه ادبیات و هنرهای تصویری» در دانشکده هنرهای زیبا در دانشگاه تهران مشغول شد و در سال ۱۳۵۴ بازنشسته شد.
وی در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعه اشعارش را به نام «آخرین نبرد» با مقدمه نیمایوشیج انتشار داد و دومین مجموعه اشعارش را در سال ۱۳۳۶ با عنوان «آینده» منتشر کرد.
اشعار او را میتوان به دو دوره زمانی تقسیم کرد. دوره نخست اشعاری را دربر میگیرد که زبان شاعر، تحت تأثیر زبان نیمایوشیج قرار دارد و میتوان این تأثیرپذیری را به وضوح در کلماتی که شاعر برمیگزیند و همچنین اوزانی که انتخاب میکند، ردیابی کرد. از این گونه اشعار، در کتاب «آخرین نبرد» و کتاب «آینده» فراوان است. اما اشعار دوره دوم، زبانی مخصوص بهخود مییابد و پختگی خاصی در آنها ظاهر میشود. او در عین حفظ هویت شعری و جهانبینی و فضای مخصوص بهخود، زبانی ویژه بهدست میآورد که آمیزهای است از زبان مردم عامه و زبان فاخری که از ادبیات کلاسیک برآمده است. او در کتابهای بعدیاش یعنی «م و میدر سا» «هر سوی راه، راه، راه، راه» و «آی میقاتنشین» به این زبان دست مییابد و بازیهای زبانی خاص او را حتی در نام کتابهایش نیز میتوان یافت.
برخى از شاعران نوپرداز ازجمله سهراب سپهرى تحت تاثير ساختارهاى كلامى او بودند.
@arayehha
#اسماعیل_شاهرودی
کتابِ «آخرین نبرد»ِ
همان آخریننبردی که نیما یوشیج
برایش مقدمهای نوشت.
#۴آذر
#سالروز_درگذشت_اسماعیل_شاهرودی
@arayehha
چهارم آذرماه
سالروز درگذشت «کامبوزیا پرتوی» بازیگر، فیلمنامه نویس و کارگردان
زادروز : ۱۹ بهمن ۱۳۳۴ _ رشت
درگذشت: ۴ آذر ۱۳۹۹ _ تهران
"روحش شاد و یادش گرامی"
@arayehha
۴ آذر سالروز درگذشت کامبوزیا پرتوی
(زاده ۱۸ اسفند ۱۳۳۴ رشت -- درگذشته ۴ آذر ۱۳۹۹ تهران) فیلمنامهنویس و کارگردان
او در دوران دانشجویی چند فیلم کوتاه مستند و داستانی برای تلویزیون کارگردانی کرد و همان زمان نخستین فیلم بلند داستانیاش را با نام عینک برای شبکه دوم تلویزیون ساخت و کارگردانی در سینمای حرفهای را با فیلم ماهی تجربه کرد. از آثار به یادماندنی او در زمینه کارگردانی، فیلمهای ماهی، گلنار، بازی بزرگان، کافه ترانزیت، پرده و کامیون بود. وی برای ساخت فیلم ماهی جایزه جشنواره فیلم جیفونی ایتالیا و جایزه یونیسف از جشنواره فیلم برلین و جایزه بهترین فیلم جشنواره فیلم آدلاید استرالیا را به دست آورد. برای کارگردانی کافه ترانزیت جایزه جشنواره بینالمللی فیلم ماردل پلاتا و جایزه فیپرشی جشنواره بینالمللی فیلم داکا و همچنین سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را از جشنواره فیلم فجر و تندیس زرین جشن خانه سینما را کسب کرد و نامزد هوگو طلایی جشنواره بینالمللی فیلم شیکاگو، نامزد جایزه بالن طلایی جشنواره سه قاره در سال ۲۰۰۵ شد. او پیشتر جایزه بهترین فیلمنامه را برای فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم "رسول صدر عاملی" در سال ۱۳۸۰ از بیستمین جشنواره فیلم فجر دریافت کرده بود و برای سومین بار هم این جایزه را برای فیلمنامه فیلم فراری "علیرضا داوودنژاد" دریافت کرد. او همچنین دو جایزه بهترین فیلمنامه از جشن خانه سینما را برای فیلمهای قطعه ناتمام "مازیار میری" و کافه ترانزیت گرفت.
وی نویسنده سریال گل پامچال و نویسنده طرح اولیه فیلم گروهبان و مشاور فیلمنامه در فیلمهایی مثل آدم "رضا کاهانی" شبانهروز و پنج ستاره مشاور کارگردان و در فیلمهایی مثل شب یلدا "کیومرث پوراحمد" یک شب، سه زن "منیژه حکمت" و سوت پایان "نیکی کریمی" بود.
همچنین نویسندگی فیلمنامه فیلمهای دیگری همچون شیرک "داریوش مهرجویی" دایره "جعفر پناهی" شب و خیابانهای آرام را بر عهده داشته است. او در ساخت خانه دوست کجاست و در نوشتن فیلمنامه ایستگاه متروک با عباس کیارستمی همکاری کرد. فیلم پرده در سال ۱۳۹۱ با کارگردانی مشترک او و جعفر پناهی ساخته شد، فیلمی متفاوت که خود او نقش اول آن را بازی کرد. پناهی و پرتوی به صورت مشترک برای این فیلم نامزد جایزه بهترین کارگردانی جشنواره فیلم آسیا پاسیفیک، نامزد جایزه بهترین فیلم به انتخاب مخاطبان جشنواره بینالمللی فیلم شیکاگو، نامزد جایزه چشمانداز جدید جشنواره فیلم سیتخس و برنده جایزه خرس نقرهای جشنواره فیلم برلین ۲۰۱۳ شدند و جایزه ویژه بهترین فیدبک جامعه منتقدان فیلم آنلاین را از آن خود کردند.
او در سال ۱۳۹۶ چهارمین سیمرغ بلورین خود را بهخاطر بهترین فیلمنامه از جشنواره فیلم فجر به خاطر فیلمنامه کامیون دریافت کرد.
کامبوزیا پرتوی همسر فرشته صدرعرفایی بازیگر بود.
آرامگاه وی در قطعه هنرمندان است.
کارگردان:
کامیون (فیلم) (۱۳۹۶)
پرده (۱۳۹۱)
کافه ترانزیت (۱۳۸۳)
ننه لالا و فرزندانش (۱۳۷۵)
افسانه دوخواهر (۱۳۷۳)
بازی بزرگان (۱۳۶۹)
گربه آوازخوان (۱۳۶۹)
گلنار (۱۳۶۷)
ماهی (۱۳۶۶)
فیلمنامهها:
کامیون (۱۳۹۶)
فراری (علیرضا داوودنژاد) (۱۳۹۵)
محمد رسولالله (مجید مجیدی) (۱۳۹۳)
پرده (کامبوزیا پرتوی و جعفر پناهی) (۱۳۹۱)
خیابانهای آرام (کمال تبریزی) (۱۳۸۹)
شب (رسول صدرعاملی) (۱۳۸۶)
هرشب تنهایی (رسول صدر عاملی) (۱۳۸۶)
دیشب باباتو دیدم آیدا (رسول صدر عاملی) (۱۳۸۳)
کافه ترانزیت (۱۳۸۳)
ایستگاه متروک (علیرضا رئیسیان) (۱۳۸۰)
من ترانه ۱۵ سال دارم (رسول صدرعاملی) (۱۳۸۰)
علی و دنی (۱۳۷۹)
قطعه ناتمام (مازیار میری) (۱۳۷۹)
دایره (جعفر پناهی) (۱۳۷۸)
ننه لالا و فرزندانش (۱۳۷۵)
افسانه دوخواهر (۱۳۷۳)
برخورد (سیروس الوند) (۱۳۷۰)
بازی بزرگان (۱۳۶۹)
گربه آوازخوان (۱۳۶۹)
گلنار (۱۳۶۷)
خانه در انتظار (۱۳۶۶)
شیرک (داریوش مهرجویی) (۱۳۶۶)
ماهی (۱۳۶۶)
@arayehha
چهارم آذرماه
سالروز درگذشت«محمود ثنایی» متخلص به " شهر آشوب " نویسنده ، شاعر و ترانه سرا
روحش شاد و یادش گرامی
@arayehha
چهارم آذرماه سالروز درگذشت «محمود ثنایی» متخلص به "شهر آشوب" نویسنده، شاعر و ترانه سرا در سال ۱۳۶۱ و در سن ۶۲ سالگی است. او در استخدام وزارت فرهنگ و مدیر مدرسه بود و زندگی پر مشقت و سختی را گذراند. ترانه "ساز شکسته" با صدای دلکش گویای دل پردردش بود.
محمود ثنایی اشعارش در کتاب "شبگیر" منتشر شده است و به مدت ۲۰ سال هم در رادیو ایران ترانه سرایی می کرد.
"روحش شاد و یادش گرامی"
@arayehha
من رانده ز میخانه ام از من بگریزید
دُردی کش دیوانه ام از من بگریزید
در دست قضا جان به لب و دیده به مینا
سرگشته چو پیمانه ام از من بگریزید
آن شمع مزارم که ره انجمنم نیست
مهجور ز پروانه ام از من بگریزید
بر ظاهرِ آباد من امید مبندید
من خانه ی ویرانه ام از من بگریزید
دیوانه ی زنجیر هوسهای محالم
افسونی افسانه ام از من بگریزید
آن سیل جنونم که به جان آمده از کوه
بنیان کن کاشانه ام از من بگریزید
زان روز که دل مرد و عطش مرد و هوس مرد
من از همه بیگانه ام از من بگریزید
#محمود_ثنایی (شهر آشوب)
@arayehha