#تشرف #علی_بن_مهزیار
🔻 میگفت: «ره چنان رو، که رهروان رفتند». کمی در جزئیات سیر علیبن مهزیار نگاه کنید. یک سفرش را من برای دوستان توضیح میدادم. صبر میکرد قافله از اهواز حرکت کند، به عراق میآمدند، به نجف میآمدند. مدتی در نجف بودند. کربلا میرفت. مسجد سهله میرفت. مسجد کوفه میرفت. زیارتگاهها میرفت. تا اینکه در آن چند روزی که در آنجا بودند، موعد حرکت قافله به سمت حجاز شود.
🔸 چه سختیهایی با کمی زاد و راحله و سختیِ مرکب، پیاده، به هر صورت تا مدینه میرفتند، تا در مسجد شجره مُحرم شوند و دیگر در مسجد النبی، بقیع، گریه و زاری داشت که یابن رسولالله! کجایی، بیا.
🔹 با چه سختی مُحرم میشدند. چقدر با سختی خودشان را برسانند به مکانهای بعدی، شب که نمیتوانستند بروند، روز باید میرفتند. گرما داشته، سرما داشته. آفتاب بوده. بار روی سرشان نگذارند.
🔻 اگر به یک نسل قبل برگردیم، غالباً کفشهایشان را برمیداشتند که پاره نشود، کفش آنقدر کم بود. کفشهایشان را در راه رفتن درمیآوردند. مردم خیلی در فقر و فاقت بودند و اصلاً امکانات نبوده.
🔸 اینها بالاخره به هر صورت، که مُحرم هم هستند و روی پاهایشان هم نباید پوشیده شود و از مسجد شجره که به احرام عمرهٔ تمتع مُحرم میشوند باید در بیابان بروند. خار مغیلان است. شب که نمیشده بروند تاریک بوده و روز میرفتند.
🔹 با سختی هر کسی یک باری به دوشش بوده. حتی لُنگ و لباسهایش هم نباید نجس شود. ببینید چقدر سختی میکشیدند که از مسجد شجره به سمت مکه بروند. خیلی راه است. مسجد شجره تا مدینه فاصلهای ندارد. (حالا یا از هر طرف به مکه بروند.) به مسجدالحرام برسند، عمرهٔ تمتع انجام بدهند و حین طواف و سعی بین صفا و مروه، یابن الحسن کجایی.
🔸 در مسعی برو و بیا، یک مدتی فاصله است تا اعمال حج شروع شود. محرم شوند به احرام حج و برای عرفات راه بیفتند. دیگر امید به اینجا بستند. میرفتند و در عرفات بگرد و گریه و زاری کن، مشغول بودند. شب میشد باز تشرف حاصل نشد، مغرب به سمت مشعر حرکت میکردند.
ادامه دارد...
#یاران_اربعینی | عضوشوید 👇
@arbaeeniy_yaran