eitaa logo
☽ آرکامَـہ ☾
40 دنبال‌کننده
13 عکس
3 ویدیو
2 فایل
✦هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا✦ ◉به دژ سرزمین ماه خوش آمدید.🏰🌒✨ ◉هشدار: هنگام چیدن ستاره‌ها، مراقب لبه‌ی تیزشان باشید.🌠
مشاهده در ایتا
دانلود
☽ آرکامَـہ ☾
#نوعی_شیزوفرنی_نادر
-این چیه چرا حرف توی دهن من میذاری نگاهش میکنم. به کمد دیواری تکیه داده و دست به سینه است. لپ‌تاپ را روی زانوهایم میچرخانم و صفحه‌ی نورانی‌اش را مثل پروژکتور توی صورتش می‌اندازم: بیا میخوای تو بنویس. ابرو بالا می‌اندازد و پیشانیش چین میخورد. مثل ایینه حرکاتش را تکرار میکنم. گوشه‌ی لبش که بالا می‌رود، نور صفحه نمایش روی دندانش برق میزند. -حالا چرا قاطی میکنی؟ لپ‌تاپ را سمت خودم می‌چرخانم. انگشت‌هایم را روی کیبورد بالا و پایین میکنم: والا بیشتر شبیه هویجم تا نویسنده. من باید تصمیم بگیرم دیالوگ تو چیه یا خودت؟ از کمد دیواری فاصله می‌گیرد و بلندگوی توی گلویش را روشن میکند: من این مدلی حرف میزنم مسخره؟ من به درک حداقل به حرف استادت گوش کن. مثل برق گرفته‌ها نگاهش میکنم. چشم‌هایم از شدت گشاد شدن میسوزد: تو هرجا کم اوردی حرف استاد جوان بکش وسط باشه؟ ادامه بده کم نیاریا. دوباره گوشه‌ی لبش بالا می‌رود و راضی به کمد تکیه میدهد: -گفت نباید حرف توی دهن شخصیتا بذارین. نچ نچ نچ چطور هنرجویی هستی... خیز برمیدارم که یک لگد حواله‌ی چانه‌اش کنم اما صدای مامان خشکم می‌کند. *بیا شام* "اومدم" کش داری می‌گویم و نگاهم را از در بسته سمت کمد بر‌می‌گردانم. نیست. به صفحه‌ی نمایش و دیالوگ نیم‌خطی زل میزنم. بک اسپیس را نگه میدارم تا کل دیالوگ از روی سفیدی وُرد محو شود. بلندبلند غر میزنم: شخصیت رو مخ...