✦او، ما را انتخاب کرده. برای اینکه عصارۀ تمام ذهنمان بشود چند تکه کاغذ. برای اینکه بند اول انگشتمان مثل ماشین تصادفی غر بشود و رد رواننویس همراهمان بماند. برای اینکه ناخنهایمان بین درزهای کیبورد گیر کند و بشکند. برای اینکه از سفیدی حروف روی کیبورد، چیزی باقی نگذاریم. او،ما را انتخاب کرده تا شیشۀ عینکمان قطورتر و کتابخانهمان پُر تر شود. مارا انتخاب کرده تا قلمی که به ان قسم خورده را کف دستمان بگذارد.
حالا نوبت ماست. چقدر از مغز و قلب و روحمان را جای جوهر توی این قلم میریزیم؟! چند کلمه در روز با این قلم مینویسیم؟! چقدر چشمهایمان را برای خواندن خسته میکنیم؟! گاهی خیلی بیخیالیم.
هرچند یک قدم کوچک در بازی او مساوی با صد قدم بلند است اما هنوز برای برداشتن یک قدم بیخیالیم.
بعد از ارائه و آنالیز یک کتاب به اینها فکر میکردم. وقتی گسلهای پایم فعال شده بود و انگشتهای دستم میپرید. برای چند ساعت "مندرونگرا" را توی انبار ذهنم قایم کردم تا راجع به کتاب و نویسنده مورد علاقهام حرف بزنم. فهمیدم چقدر این کار را دوست دارم و چقدر حیف که دیر فهمیدم و بیخیال بودم. حرف زدن راجع به مسیر مورد علاقهام برای باقی زندگی. بلند بلند گفتن افکارم راجع به یک داستان. فکر کردن به اینکه شاید من هم بتوانم همچین حماسهای خلق کنم. فهمیدم که خوشحالم او من را انتخاب کرده تا در جمع باقی برگزیدههایش باشم. فهمیدم همین علاقه به مسیر، یکی بزرگترین هدیههایش به من است.
و فهمیدم "مندرونگرا" باید کمی با انباری انس بگیرد چون دوست دارم بیشتر راجع به علاقهام به این مسیر و اثارش با بقیه حرف بزنم.
#علایق_یک_درونگرا
#وقتی_از_مسیر_لذت_میبری
@archamah