شهاب الدین نیت کرده بود که چهل شب چهارشنبه در مسجد سهله بیتوته کند.. برخی از #طلاب با این روش موفق به دیدار مولایشان صاحب الزمان شده بودند... کار سختی بود.. زمانی قریب به یک سال..ماهها بود سه شنبهها نماز ظهر و عصر 📿را که میخواند ساعتی در حجره استراحت میکرد و راهی مسجد سهله میشد.. فاصله دو فرسخی نجف تا سهله را در سرما و گرما به شوق دیدار با امام میپیمود.. ۳۵ هفته بود که ظل گرما و سوز سرما در بیابانهای اطراف نجف او را از خواستهاش منصرف نکرده بود.. چهل هفته زمان کمی نیست؛ چه بسیار بودند افرادی که نهایتاً دو سه ماه طاقت میآوردند..هر هفته این مسیر را طی کنند بعد از استراحت مشغول مطالعه شد مدتها بود در پی فهم مسئله ای بود و امروز گرههای ذهنش یک یک باز میشد. کتاب را صفحه صفحه با شوق ورق میزد و در دریای بی پایان علم غوطه ور بود. سر بلند کرد متوجه شد که از زمان راه افتادن به سهله گذشته و قطعاً به سیاهی شب میخورد چراغ دستی نداشت، ابرهای متراکم و سیاه در آسمان هم نوید باران را می دادند..🌩 نعلینهای کهنهاش را به پا کرد و راه افتاد، اواسط مسیر بود که هوا بارانی شد و زمین گل آلود نعلینهایش در گل فرو میرفت. هوا تاریک شده بود عبایش را بر سر کشید. لشکر یاس بر دلش هجوم آورد...
📚شهاب دین
#یه_قاچ_خوشمزه_کتاب
#ما_هستیم_تا_کتاب_خونِتون_نیفته
@ardakan_ronas