#بریده_کتاب
خواهر اگر تعداد موهای سپید برادرش را نداند که خواهر نیست.خواهر اگر عمق چروک های پیشانی برادرش را نشناسد که خواهر نیست،تازه اینها مربوط به ظواهر است اینها را چشم هر خواهری میتواند در سیمای برادرش ببیند.
زینب یعنی شناسایی بندهای دل حسین، یعنی زیستن در دهلیزهای قلب حسین، عبور کردن از رگهای حسین و تپیدن با نبض حسین
زینب یعنی حسین در آینه تأنیث.
زینب یعنی چشیدن خار پای حسین با چشم.
زینب یعنی کشیدن بار حسین بردل.
#آفتاب_درحجاب
#سیدمهدی_شجاعی
🔊 @ardakanpl
🌐http://ardakanpl.blogfa.com/
#بریده_کتاب
«وقتی که ظهیر با آخرین نگاهش دل حسین را به آتش کشید وقتی که خون وهب و همسرش عاشقانه به هم آمیخت و پیش پای حسین ریخت وقتی که جون در واپسین لحظات عروج سراسر وجودش را به رایحه حضور حسین معطر کرد وقتی که....
در تمام این اوقات و لحظات نگاه تو بود که به او آرامش میداد و دستهای تو بود که اشکهای وجودش را میسترد
هر بار که از میدان میآمد، تو بار غم از نگاهش برمیداشتی و بر دلت میگذاشتی حسین با هر بار آمدن و رفتن، تعزیتهایش را به دامان تو میریخت و التیام از نگاه تو میگرفت این بود که هر بار سنگین میآمد اما سبک بال باز میگشت خسته و شکسته میآمد اما برقرار و استوار باز میگشت»
#آفتاب_درحجاب
#سیدمهدی_شجاعی
🔊 @ardakanpl
🌐http://ardakanpl.blogfa.com/
📚 #بریده_کتاب
وقتی از زیر بمباران و مرگ حتمی نجات پیدا میکنی رقیق میشوی. معنویتی وصفنشدنی راه میافتد توی رگهایت. خدا را نزدیکتر میبینی؛ در آغوشت. او تو را وسط این همه آتش باران و گلولهها زنده نگه داشته تا نفس بکشی.
📚 #تاوان_عاشقی
✍ #محمد_علی_جعفری
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔊 @ardakanpl
🌐http://ardakanpl.blogfa.com/
#بریده_کتاب📚📚📚
آنچه مهم است این است که تاب بیاوریم
و صبر کنیم
تا به چشم خود ببینیم
که استعداد بی همتای انسان در اوج
تلاش و کوشش،
چگونه یک پایان غم انگیز را
به پیروزی عظیم
و یک وضعیت بحرانی را
به فتحی پیروزمندانه بدل می کند.
📚 #انسان_در_جستجوی_معنا
🖋 #ویکتور_فرانکل
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔊 @ardakanpl
🌐http://ardakanpl.blogfa.com/
♦️♦️
اگر زمان منتظر میایستاد
تا ما به بلوغ برسیم،
قطعا زندگی با نقصهای
کمتری را تجربه میکردیم.
نمیدانم زندگی بدون واژهی
"افسوس"
چه شکلی خواهد بود!
شیرینتر است
یا مزهی یکنواختی دارد!؟
🔻 از کتاب "تنهایی پر هیاهو"
✍ بهومیل هرابال
#بریده_کتاب
💮کتاب را می توانید از کتابخانه های زیر به امانت بگیرید:
https://eitaa.com/fazelpl
کتابخانه آیت الله فاضل اردکان
https://eitaa.com/haeri_pl
کتابخانه عمومی آیت الله حائری
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔊 @ardakanpl
.
تقدیر به آن معنا نیست
که مسیر زندگیمان
از پیش تعیین شده،
به همین سبب اینکه انسان
گردن خم کند و بگوید
"چه کنم تقدیرم این بوده"
نشانه ی جهالت است.
تقدیر همهی راه نیست،
فقط تا سر دوراهی هاست،
گذرگاه مشخص است،
اما انتخاب گردش ها
و راه های فرعی دست مسافر است،
پس نه بر زندگی ات حاکمی
و نه محکومِ آنی.
▫️ از کتاب "ملت عشق"
✍ الیف شافاک
#بریده_کتاب
#ملت_عشق
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔊 @ardakanpl
#بریده_کتاب
من اگر پزشک بودم #کتاب هم تجویز میکردم، کتابها میتوانند شفابخش باشند...🕊📚
📗 #اصول_فلسفه_ی_آینده
✍ #لودویگ_فویرباخ
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔊 @ardakanpl
#بریده_کتاب📚
شعور و وجدان را میتوان به
عضلات تشبیه کرد؛
هر عضلهای را که به کار نبریم
ضعیف و ضعیفتر میشود ...
📚 دنیای سوفی
✍یوستین گردر
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔊 @ardakanpl
#روابط_عمومی_اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_اردکان
📗📗
میگویند: «زمین خوردنهای مکرر، آدمیزاد را پوست کلفت میکند».
بله ... بعضی از زمین خوردنها واقعاً آدم را پوست کلفت میکند؛
امّا فقط بعضی از زمین خوردنها،
نه همه آنها، و نه در هر شرایطی و روی هر زمینی.
زمین خوردنهایی هم هست که پوست زانوی آدمیزاد را بدجوری میبَرد و پوست آرنج ها را، و تن را مجروح میکند و روح را ... شاید بهطورِ دائم.
🔸 از کتاب ابوالمشاغل
✍ نوشته نادر ابراهیمی
#بریده_کتاب
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔊 @ardakanpl
#روابط_عمومی_اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_اردکان
قلب، خاک خوبی دارد.
در برابر هر دانه که در آن بنشانی،
هزار دانه پس میدهد.
اگر ذرهیی نفرت کاشتی،
خروارها نفرت درو خواهی کرد
و اگر دانهیی از محبّت نشاندی،
خرمنها برخواهی داشت.
از #کتاب "ابن مشغله"
✍ نادر ابراهیمی
#بریده_کتاب
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔊 @ardakanpl
#روابط_عمومی_اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_اردکان
داستایفسکی مینویسد: "چیزهایی هست
که نباید گفت، مگر برای دوستان؛
چیزهایی هست که نباید گفت،
حتی برای دوستان؛
و بالاخره، چیزهایی هست
که نباید گفت، حتی به خویش!"
از #رمان "وقتی نیچه گریست"
✍ اروین یالوم
#بریده_کتاب
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔊 @ardakanpl
#روابط_عمومی_اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_اردکان
#بریده_کتاب🌿🌹
+ آنجا را نگاه کن! آن زن و مرد پیر را که جلوی خانهشان نشستهاند ببین.
تکیه داده به هم.
عُصارهی عشقاند انگار.
لااقل شصت سال درکنار هم بودهاند.
- بی مُرافعه؟
+ چرا بی مُرافعه؟
آن مرد کویری یادت هست؟
دو کوزه بیجان را هم اگر یک عمر کنار هم بگذاری، گاهی سرهایشان به هم میخورد و درد میگیرد.
" مهم این است که هیچ سَری نشکند و لبْپَر نشود."
📕یک عاشقانهی آرام
#نادر_ابراهیمی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔊 @ardakanpl
#روابط_عمومی_اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_اردکان