#بیداریابراهیمادهم
#قسمتدوم
⚡️ابراهیم به شکار رفت؛ سراسیمه در صحرا میگشت. چنانکه نمیدانست که چه میکند... در آن سرگشتگی از لشکریانش جدا افتاد.
❗️صدایی شنید که: انتبه! (مواظب باش!) بیدار گرد! صدا را نشنیده گرفت و رفت... دوباره همان صدا را شنید. خود را از آنجا دورکرد. برای چهارمین بار آواز آمد که: انتبه!
قبل از "ان تنبه" بیدار گرد! پیش از آن که بیدارت کنند!
🦌ناگهان آهویی توجهش را به خود جلب کرد. آهو به او گفت: تو مرا نمیتوانی صید کنی؛ چون مرا برای صید تو فرستاده اند! الهذا خلقت او بهذا امرت تو را از برای این کار آفریده اند که میکنی. هیچ کار دیگری نداری...
ابراهیم رویش را از آهو برگرداند و با خود گفت این چه حالی است؟
و همان سخنی که از آهو شنیده بود را از زین اسب شنید!
💥فزع و خوفی در او پدید آمد و کشف زیادت گشت... آن کشف اینجا به اتمام رسید و ملکوت برو گشاده گشت. فروآمد، و یقین حاصل شد، و تمام جامه و اسبش به اشک چشمش آغشته شد... و توبه ای کرد نصوح!..
@arefan_313
•┈•✨✾✨•┈•