eitaa logo
؏ﭑرفــــﺂݩِ مـجـﭑهد | شهیدانּ عشࢪیہ و طهـمـاسبے
438 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
925 ویدیو
30 فایل
﷽ ⭕️ معرفی و بازنشر زندگینامه، سبک زندگی، وصیتنامه، آثار صوتی و تصویری، دست‌نوشته‌ها و ... از مربیان‌شهید والامقام ابراهیم عشریه و مهدی طهماسبی 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir ⭕️ لینک ارتباط با مدیر کانال و یا ارسال محتوا: https://eitaa.com/MALEK_ita
مشاهده در ایتا
دانلود
شـهیدشدن دل مےخواهد! دلی که آنقدر قوی باشد و بتواند بریده شود از همه تعلقات... دلی که آرام، له شود زیرپایت به وقت بریدن و رفتن و شـهدا دلدارِ بـی دل‌ بودند. 🌹سالگردشهادت شهید حسین جوینده🌹 ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✌️ با چادرت سرت بالاست میان شهدا.... ✍️ بدانید که من و امثال من میرویم که چادر از سر شما نیفتد. ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
🎒آقازاده 🌹 اربعین۱۴۰۲- کاظمین- امیرمحمد طهماسبی به نیابت از شهدا.. •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما 🔗 | @arefanemojahed
🔸روایت از شهادت 🔴 قسمت اول 🔹۱۳ خرداد ۱۳۹۵ بود؛ به فرودگاه امام خمینی(ره) رفتیم برای اعزام به سوریه. از خود فرودگاه توی خودش بود. اصلا یه حال و هوای دیگه‌ای داشت. داخل هواپیما بغل مهدی نشستم و گفتم: چی شده؟ مشکلی پیش اومده؟ خونواده راضی نبودن بیای؟ گفت: نه به خدا؛ مشکلی نیست. سه پیچش شدم و ولش نکردم تا متوجه بشم چی شده. آخرش گفت: شنیدی اون‌هایی که میخوان بشن یه حال و هوای خاصی دارن؟ گفتم: آره شنیدم. مهدی ادامه داد: منم همین طوری‌ام! خنده‌م گرفت و گفتم: حتما ترسیدی. مهدی گفت: نه بابا؛ این بار چندمم هست که میام. اما میدونم که این بار شهید میشم. نتونستم تحمل کنم و بحث رو تغییر دادم که حال و هواش عوض بشه، اما نشد ! منم دیگه به روی خودم نیاوردم. تا اینکه رسیدیم به . ⚪️ ادامه دارد.... •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما 🔗 | @arefanemojahed
🔹روایت از شهادت 🔴 قسمت دوم 🔸رسیدیم حلب؛ توی این دو_سه روز ، حوادث مختلفی رخ داد. اما توی همه احوالات، مهدی یه حال و هوای دیگه‌ای داشت و همش به فکر بود. 🔹توی روستای القراصی (روستایی در جنوب حلب) ، از مهدی جدا شدم. عملیات لو رفته بود و مهدی قرار بود به محور ( عباس دانشگر ) ملحق بشه. 🔸صبح یکشنبه ۱۶ خرداد ، داشتیم می‌رفتیم سمت خط، یک‌دفعه دیدیم یکی از ماشین‌های عراقی رو اونجا زدن. دود سیاه همه جا رو گرفته بود و بوی گوشت و خون توی فضا پیچید. یک‌دفعه به ما گفتن: یکی از بچه‌های شما هم داخل این ماشین بوده! هم از خط رسید. بهش گفتم؛ عباس هم شوکه شد! پیکر که قابل شناسایی نبود، یه به ما دادن و گفتن این پلاک بچه‌های شماست. ⚪️ ادامه دارد.... •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما 🔗 | @arefanemojahed
🔹روایت از شهادت 🔴 قسمت سوم 🔸 پلاک سوخته رو گرفتم دستم و شماره‌ش رو خوندم. نگاهی به پلاک خودم انداختم؛ دیدم یک شماره بعد از شماره منه! خیلی فکر کردم که نفر بعد از من که پلاک گرفت کی بود؛ اما یادم نمی‌اومد. بی‌سیم زدم به بچه ها، میگفتم: فلانی هستی؟ فلانی هستی؟ همه تک تک اعلام حیات میکردن. دونه دونه بچه‌ها رو چک می‌کردم، که یک‌دفعه دیدم همه هستن الا ! 🔹همونجا فهمیدم چه خاکی بر سرمون شده. همونجا یاد حالات و حرفاش داخل هواپیما و توی این چند روز افتادم و با خودم گفتم، چقدر زود به آرزوت رسیدی... 🔸 رفته بود بالای پیکر مهدی و شوکه شده بود. دفعه اول بود که یکی از رفقاش رو اینطور میدید... بعد از که دو ماه قبل شهید شده بود، مهدی دومین رفیق و همکارش بود که به شهادت رسید. هم تا چند روز توی خودش بود و حال و هواش عوض نمیشد. تا اینکه ۴ روز بعد، خودش هم به رفقای شهیدش ملحق شد.... ــــــــ ▪️براساس خاطرات نقل شده از شهید جوینده هنگام تهیه کتاب "راز پلاک سوخته" و مستند "تا افق حلب" •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما 🔗 | @arefanemojahed
🔴 سلام بر پیکر آتش گرفته سلام بر آن حنجره شعله ور شده از لبیک یا زینب(س) سلام بر آن چشمانی که نشان از علمدار کربلا داشت سلام بر آن تن کبودی که در صحرای خون به خاکستر نشست و سلام بر آن برگشته از شام بلا. •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما 🔗 | @arefanemojahed
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀پیکر سردار به آغوش وطن بازگشت... 🔹‌سردار حسن اکبری اردبیلی در آذر سال ١٣٩۵ درحال پاکسازی منطقه‌ تدمر در حومه شهر حلب بود که مورد اصابت چندین گلوله توپ داعش قرار گرفت و به شهادت رسید. ایشان در دانشگاه افسری سپاه با درجه استادی مشغول به تدریس دانشجویان در رشته دافوس بود. سردار اکبری طی حضور چندباره در جبهه، به درجه رفیع جانبازی نائل آمد و جانباز ۵۵ درصدی بود. 🔴سایرشهدای‌مدافع‌حرم‌دانشگاه‌افسری‌سپاه: 🌹 🌹 🌹 🌹 •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما 🔗 | @arefanemojahed
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹معراج شهدا... 🍃 وداع با 🥀پیکر سردار به آغوش وطن بازگشت... 🔹‌سردار حسن اکبری که در آذر ماه سال ١٣٩۵ در منطقه‌ تدمر سوریه به شهادت رسید و در آذرماه ۱۴۰۲ تفحص شد، از همکاران و در دانشگاه افسری امام حسین علیه السلام بود. •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما 🔗 | @arefanemojahed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✌️ با چادرت سرت بالاست میان شهدا.... ✍️ بدانید که من و امثال من میرویم که چادر از سر شما نیفتد. •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما 🔗 | @arefanemojahed
(دست نوشته ) 📌آنها کجا و من کجا!؟ صحبت از برخی از بچه های فاتحین شد. شخصی به نام بایرام بود. در سوریه خبر دادند مادرش فوت کرده است . ولی حاضر نشد برگردد. یا کسی که کارش را ول کرده بود و آمد. یا برادری به نام رضا عباسی که مکانیک بود.میگفت تمام کارهایی که روی دستش مانده را انجام داده و کرکره مغازه را پایین کشیده و از قضا شهید شد و پیکر مطهرش جاماند. یا برادری که یک دستش را نذر کرده بود و ازخدا خواسته بود که قطع شود. خیلی از بچه های نظیر قاسم و کمال هم میگفتند که ما حتی گفتیم اگر به خاطر سوریه رفتن از اداره اخرج شویم هر طور است به سوریه می رویم. اینها کجا سیر می کنند و من بیچاره کجا! آدم خجالت می کشد که بگوید من هم مدافع حرم هستم و اینها هم مدافع حرم! خدایا ذره ای از معرفت و محبت این بچه ها به خودت را به من بچشان! •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ عضو شوید👇 🔗 | @arefanemojahed