eitaa logo
؏ﭑرفــــﺂݩِ مـجـﭑهد | شهیدانּ عشࢪیہ و طهـمـاسبے
401 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
42 فایل
﷽ ⭕️ معرفی و بازنشر زندگینامه، سبک زندگی، وصیتنامه، آثار صوتی و تصویری، دست‌نوشته‌ها و ... از مربیان‌شهید والامقام ابراهیم عشریه و مهدی طهماسبی 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir ⭕️ لینک ارتباط با مدیر کانال و یا ارسال محتوا: https://eitaa.com/MALEK_ita
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای خاکها شما شاهد بودید؛ بگوئید راز سربداران خمینی (ره) را. چگونه میتوان روی این خاکها پاگذاشت. شاید قَدَمت روی خاک شهیدی گذاشته شود. آه خدایا! ببخش ما را اینجا فکر می‌کنی همه چیز در سکوت است، اما نیست. خوب گوش دل را باز کنی می‌شنوی... ۱۳۸۰/۲/۶ _ منطقه عملیاتی فکه ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
____🍃🌸🍃🌸🍃____ ... ابراهیم گفت: «حالا به نظرت چه کار کنیم؟» گفتم: «چاره‌ای نیست؛ نمی‌شه بدون پاک‌سازی اون نقطه جلوتر رفت؛ بی‌زحمت این تیربارچی رو بردار و با هم برید همون‌جا و یه حجم آتش ایجاد کنین تا من بروم جلو و با نارنجک پاک‌سازی کنم.» قبول کرد و فاصله گرفتند. من هم به‌صورت خمیده و با احتیاط، چند قدمی‌ رفتم جلو و منتظر شلیک تیربار شدم. تیربار شروع کرد به زدن؛ اما بعد از سه چهار شلیک متوقف شد. به ابراهیم گفتم: «حجم آتش می‌خوام.» جواب داد: «از جات تکون نخور تا بیام.» وقتی برگشتند، ابراهیم از شدت عصبانیت دستانش می‌لرزید و فقط به تیربارچی نگاه می‌کرد. گفتم: «چی شده؟» گفت: «فقط چهار تا فشنگ داخل نوار تیربارش گذاشته و همین‌طوری اومده عملیات!» نمی‌دونستم بخندم یا داد بزنم سر تیربارچی. خب دیگه فرصت این بحث‌ها نبود. به ابراهیم گفتم: «نظرت چیه از سمت چپ و راست درخت بریم جلو و با نارنجک پاک‌سازی کنیم؟» با تکان دادن سر تأیید کرد و بلافاصله حرکت کردیم. کاش از اول این کار را می‌کردیم. همین طـــرح را اجراکردیم، اما دیگر دیر شده بود. عنصر کمین دشمن (شخص یا واحدی که اجرای کمین می‌کند) به هدفش رسیده بود و عقب‌نشینی هم کرده بود. با این روش حدود یه ربع از زمان ما را گرفت. این اتفاق که افتاد، باهماهنگی عمار، مسیر را به سمت چپ عوض کردیم و از حاشیه جاده دور شدیم. چون عنصر کمین دشمن، متوجه مسیر ما شده بود. وارد یک جاده فرعی خاکی شدیم. قصد دورزدن «الزربه» را داشتیم؛ برای همین از حاشیه الزربه حرکت می‌کردیم. 🔻ادامه دارد... ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅--- 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
2_144140477274864842.mp3
28.62M
🎙 بشنوید | صوت کامل سخنرانی رهبر معظم انقلاب در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی. ۱۴۰۲/۱/۱ ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خسته شدی ؟ اذیت شدی ؟ راهکارش ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
یاران شتاب کنید، قافله در راه است! می‌گویند که گناه‌کاران را نمی‌پذیرند! آری! گناه‌کاران را در این قافله راهی نیست! اما پشیمان را میپذیرند... ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
میدونےچیهـ‌ رفیق؛ یکی‌از اینکهـ : […زین‌لَھـم‌اَعمالھـُم…] . کارامونو جلوه‌میدھ'! خودمونم‌متوجهـ‌نیستیـما، فلذافكـر‌میکنیـم‌،بَه‌بَه‌وچَه‌چَه":) چهـ‌حسـٰا‌بم‌‌صاف‌وپاکھ . . . ازپشـت‌پرده‌خبر‌نداریم^^ . خدامرتـبادر‌حال‌ِیادآوریهـ ؛ مراقب‌اعمالتون‌باشید رنگ‌شیطون‌بہ‌خودش‌نگیرھ((: ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
____🍃🌸🍃🌸🍃____ ...در مسیر، ساختمان‌های حاشیه شهرک به‌صورت پراکنده وجود داشت که مجبور بودیم همه را پاک‌سازی کنیم. جلوتر که رفتیم خمپاره‌های جهنمی (نوعی خمپاره دست‌ساز با حجم تخریبی زیاد است؛ که کپسول‌های گاز را پر از مواد منجره کرده و توسط قبضه‌های خاصی پرتاب می‌کنند.) به‌صورت پراکنده و کور اطراف‌مان منفجر می‌شد. بیشتر که دقت کردم، محل شلیک را پیداکردم. از داخل حیاط یکی از خانه‌های جلوی ما شلیک می‌شد. در تاریکی شب به‌راحتی می‌شد انفجار شلیک قبضه را دید. با استفاده از جی‌پی‌اس، به سرعت گرای آن را به دست آوردم و به عمار دادم. چند ثانیه‌ای طول نکشید که بچه‌های اداوات از خجالتش در‌ آمدند و آن‌جا را با خاک یکسان کردند. دست‌مریزادی به عمار و بچه‌های ادوات گفتم و ادامه دادم. ساعت سه بعد از نیمه‌شب شده بود. حیدر و ابو‌محسن با نیروهای‌شان به عمده قوا رسیده بودند. با حیدر تماس گرفتم و گفتم: «به انتهای ستون نیروهای ما ملحق بشید و جلوتر نیایید.» از انگیزه عملیاتی نیروهای نجباء قطع امید کرده بودیم. وقتی رسیدند، ابراهیم عمده قوا را به آن‌ها تحویل داد و به همراه حامد برای کمک به من به جلو آمدند. دوست نداشتم ابراهیم جلو بیاید اما دست تنها بودم و پیشروی محال بود؛ در ثانی این‌طوری خیالم راحت‌تر بود. به اتفاق ابراهیم و حامد و همان پنج نفر مجاهد پاکستانی، یکی یکی ساختمان‌ها را پاک‌سازی می‌کردیم. ابراهیم و حامد و دونفر زینبیون یک تیم شدند و من و سه نفر دیگر هم تیم دوم. به‌صورت نوبتی و خیز‌به‌خیز (یکی از انواع روش‌های حرکات در رزم) ساختمان‌ها و اتاقک‌ها را پاک‌سازی می‌کردیم. 🔻ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅--- 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تقلـب‌فقط‌یڪ‌جـاجایزه! اون‌هـم‌سر‌امتحـاناٺ‌خُـدا بایـد‌سرتو‌بگیـرۍ‌بـالا، از‌روۍِ‌برگہ‌شهدا‌ تـقلب‌ڪنـے،،،♥️ ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
خدایا؛ به تو توکل میکنم و تو را بهترین یاور میدانم... «بخشی از دست نوشته های شهید ابراهیم عشریه» ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙️زیارتنامه شهدا 🌹 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🌹 ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🌐 | aref-e-mojahed.ir 🆔 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
____🍃🌸🍃🌸🍃____ ... هر خانه‌ای که پاکسازی میشد، با حیدر تماس می‌گرفتیم و می‌گفتیم برای تامین و نگهداری از آن ساختمان، پنج نفر از نیروها را به جلو بفرستد. وقتی آن پنج نفر می‌رسیدند ساختمان پاکسازی شده را به آنها تحویل، و بعد از توجیه و اطمینان از استقرار آنها در ساختمان، عملیات پاکسازی ساختمان های جلوتر را با همان دو تیم خودمان ادامه می‌دادیم. حیدر هم واقعاً علاوه بر همکاری عالی و منسجم، با آن روحیه بشاش و طبع لطیفی که داشت، تزریق روحیه میکرد و تعداد نیروی درخواستی را به سمت ما هدایت می‌کرد. در هر یگانی حضور این نوع نیروهای ویژه! ضروری است. تا ساعت ۴:۳۰ سحرگاه، این تاکتیک و پیشروی ادامه داشت. هر چه بیشتر پیشروی می‌کردیم، شدت آتش و مقاومت دشمن بیشتر می‌شد. بیشتر تیر و ترکش ها از جناح راست‌مان که مرکز شهر بود می آمد. نزدیک اذان صبح شده بود. کار را موقتاً متوقف کردیم؛ بین دو تا از ساختمان ها ایستادیم و با آب داخل قمقمه وضو گرفتیم. ابراهیم طبق معمول جلو ایستاد و من هم به او اقتدا کردم. چه نماز لذت بخشی بود. سفیر گلوله هایی که به سمت‌مان می‌آمد، یک لحظه قطع نمی‌شد، اما ابراهیم با ‌طمأنینه و آرامش خاصی نماز می‌خواند. اصلاً عجله ای نداشت؛ انگار صدای تیراندازی‌ها را نمی‌شنید. در تمام طول مدت مأموریت، همین نمازهای دو نفری وسط عملیات برایم به یادماندنی و بسیار لذت بخش بود. نماز که تمام شد، سریع پوتین‌هایمان را به پا کردیم. 🔻ادامه دارد... ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🌐 | aref-e-mojahed.ir 🆔 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
🌼برڪت تا چه زمانی ادامه دارد؟ ✍ پیامبر اڪرم صلی‌الله‌علیه‌وآله : تا وقتى مردم امر به معــروف و نهى از منکر مى‏‌کنند و یکدیگر را در نیکى و تقــوا، یارى مى‏‌رســانند، در خیـر و نیکى‏‌اند، آن‏گاه‌که چنین نکنند، برکت‏ها از آنان گرفتـہ مـى‏‌شــود و بعضـى بر بعضی دیگــر مسلـط مى‏‌گــردند و در زمیــن و در آسمـــان، هیـــچ یـــاورى نخــواهنــد داشــت. 📚 تهذیــب الأحڪـام ج6 ص181 ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱جانم به فدای آن غایبی که از ما دور است ولی جدا نیست.... ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
____🍃🌸🍃🌸🍃____ ابراهیم و حامد رفتند برای پاکسازی ساختمان. سمت راست کوچه داخل ساختمان که شدند، از خانه بعدی به سمت آنها به شدت تیر اندازی شد. خلاصه اینکه ابراهیم و حامد داخل ساختمان گیر افتادند. بلافاصله با من تماس گرفتند و درخواست کمک کردند. من که برای تزریق نیرو به ساختمانهای پشت سر رفته و مشغول هماهنگی با حیدر بودم، بلافاصله با شنیدن صدای ابراهیم کار را رها کردم و به همراه آن سه نفر زینبیون جلو رفتیم. دیدم که ساختمانی که ابراهیم و حامد داخلش رفتند زیر آتش شدید تیربار دشمن است. سریع رفتیم پشت خاکریز کوچکی که سمت ورودی ساختمان دشمن قرار داشت که به یکی از آن سه نفر زینبیون گفتم:« برو از پنجره یه نارنجک به داخل ساختمان پرتاب کن تا من و این دو نفر وارد ساختمان بشیم» رفت و چند ثانیه طول نکشید که برگشت! گفتم:«چی شد چرا ننداختی؟!» گفت:« امکانش نیست و حجم آتش زیاده» بلند شدم تا خودم برم جلو باید حتما آتش خاموش میشد؛ ابراهیم و حامد بدجوری زمینگیر شده بودند اما آن سه نفر لباسم را گرفتند و اجازه ندادند. فکری کردم و گفتم:« پس بریم از جناح دیگه ساختمان به سمت اون تیراندازی کنیم» همین کار را کردیم دیگر آتش دشمن به سمت موقعیت ابراهیم و حامد قطع شده بود. با تیراندازی ما دشمن فکر کرد دور خورده و محاصره شده؛ با ابراهیم تماس گرفتم و گفتم:« سریع خارج بشید.» 🔻ادامه دارد... ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
شـهید شدن دل مےخواهد! دلی که آنقدر قوی باشد و بتواند بریده شود از همه تعلقات... دلی که آرام، له شود زیر پایت به وقت بریدن و رفتن و شـهدا دلدارِ بـی دل‌ بودند. ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما