eitaa logo
؏ﭑرفــــﺂݩِ مـجـﭑهد | شهیدانּ عشࢪیہ و طهـمـاسبے
428 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
994 ویدیو
32 فایل
﷽ ⭕️ معرفی و بازنشر زندگینامه، سبک زندگی، وصیتنامه، آثار صوتی و تصویری، دست‌نوشته‌ها و ... از مربیان‌شهید والامقام ابراهیم عشریه و مهدی طهماسبی 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir ⭕️ لینک ارتباط با مدیر کانال و یا ارسال محتوا: https://eitaa.com/MALEK_ita
مشاهده در ایتا
دانلود
____🍃🌸🍃🌸🍃____ پشت سر حامد که میرفتیم از روی نقشه جی پی اس متوجه شدم، اگر این مسیر را ادامه بدهیم به رودخانه و کانال آب بعدی می رسیم که هیچ پلی روی آن نیست. بلافاصله تماس گرفتم و گفتم:« حامد صبر کن.» رفتم جلو و گفتم:« این مسیر اشتباهه، از مسیر دیگری برویم.» ولی حامد جواب داد:« مسیر دیگری را بلد نیستم.» و ادامه داد و رفت. من هم با نگرانی برگشتم سر جای خودم. چند دقیقه گذشت ابو محسن که عقب تر به همراه عمده قوا می آمد تماس گرفت و گفت:« ما هم از پل رد شدیم ولی شما را نمی بینیم.» اتفاق بدی داشت می افتاد، هنوز ابتدای عملیات بود و محسن که عمده قوا پشت سرش حرکت می‌کردند گم شده بود. گفتم:« از پل که رد شدید بعد به کدام سمت رفتید؟» گفت:« اول رفتیم سمت راست بعد از مدتی به چپ.» خیلی وضعیت بدی شده بود. به او گفتم:«من اعلام کردم که بعد از پل به سمت چپ بپیچید.» پرسید:« حالا چه کار کنیم؟» گفتم:«عقب گرد کنید و مسیری که آمدید را برگردید تا به پل برسید.» چند دقیقه بعد فرمانده عملیات برادر باقر تماس گرفت و به عمار که نزدیک من بود گفت:« الان ساعت چنده؟» عمار جواب داد:« ساعت ۳:۳۰.» برادر باقر گفت:« زمان زیادی تا روشنایی هوا نداریم. نزدیک سحر است و شما هنوز نرسیدید؛ برگردید.» مکالمات را که شنیدم خوشحال شدم به خاطر اینکه واقعاً کار خطرناکی بود و خدا را شکر قبل از به وجود آمدن فاجعه به این موضوع پی بردند و دستور لغو عملیات را دادند. گرچه روحیه نیروهای ما ضعیف تر می شد اما ارزشش را داشت. عمار به من گفت:« برو انتهای ستون هدایت در مسیر برگشت را خودت به عهده بگیر.» 🔻ادامه دارد... ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
کاش خنثی کردنِ نفس را هم یادمان می دادیـد... می گویند : آنجا که نفس مغلوب باشد عاشق می شوی عاشق که شدی شهید میشوی...🕊 ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼 قطعه "پدرم سلام" 🌸 ویژه ۲۹ فروردین 🌱 زادروز رهبر عزیزمون بازم دهه هشتادی با صدای زیبای نوجوون ۱۳ ساله بیرجند... ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
____🍃🌸🍃🌸🍃____ همین کار را کردم. همه بنا به دستور، عقب گرد کردند و به سرعت برگشتیم. نیروها همه ناراحت بودند. در مسیر برگشت دشمن متوجه حرکت ما شده بود و توسط توپ ۲۳، خمپاره و موشک جاده را می زدند. البته مطمئن هستم که از ابتدا می‌دانستند ما در حال نزدیک شدن به مواضعشان هستیم، اما دست نگه داشته بودند تا نزدیک تر شویم. ولی وقتی متوجه بازگشت ما شدند دیگر فرصت را از دست ندادند و شروع به شلیک های کور می کرد. به سرعت نیروها را در اطراف جاده پراکنده کردیم و همه زمین‌گیر شدند. دوباره ستون را تشکیل دادیم و راه افتادیم تا رسیدیم به مرکز شهر الحاضر. الحمدلله بدون تلفات برگشتیم ولی نیروها از این عقب نشینی و عملیات ناتمام خیلی ناراحت بودند. البته اگر می دانستند چه فاجعه ای در انتظارشان بود به جای غر زدن تشکر هم می کردند. حفظ جانشان برای ما در اولویت بود. حالا ساعت ۵ صبح شده بود. بلافاصله پس از رسیدن به الحاضر با حامد و ابراهیم و ابو محسن و حیدر رفتیم خلصه. حامد ما را پیاده کرد و برگشت به مقر تیپ، اما کلید محل استراحت دست حامد بود. یادمان رفته بود کلید را از حامد بگیریم. به ناچار نماز صبح را در بالکن ساختمان خواندیم، تماس گرفتیم تا حامد کلید مقر را به دستمان برساند. کمی گذشت تا هلال کلید را آورد و رفتیم داخل برای استراحت. تا ساعت ۱۰:۳۰ خوابیدیم. بیدار که شدم شروع کردم به ثبت گزارش عملیات ناتمام دیشب. کم کم بقیه هم بیدار شدند. صبحانه و ناهارمان ادغام شد. ساعت ۱۳ عبدالله که مسئولیت اصلیش ادوات و پشتیبانی آتش بود، تماس گرفت و گفت:«مالک و حیدر برای شرکت در جلسه عملیات شناسایی که در مقر حیدریون برگزار میشود آماده بشن.» 🔻ادامه دارد... ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 وبگاه عارفان مجاهد وبگاه عارفان مجاهد، محفلی شهدایی‌ست به‌منظور بازنشر آثار، فرهنگ و سبک زندگی، وصیت نامه، زندگی نامه، تصاویر، آثار و… مربوط به دو همرزم شهید مدافع حرم؛ شهیدان «ابراهیم عشریه» و «مهدی طهماسبی» راه‌اندازی شده است. ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🌐 | aref-e-mojahed.ir 🆔 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار رمضانی دانشجویان. ۱۴۰۲/۱/۲۹ ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
____🍃🌸🍃🌸🍃____ وقتی به مقر حیدریون رسیدیم؛ همه فرماندهان و مسئولین اطلاعات یگان‌ها جمع شده بودند. هرکسی از نتایج عملیات های شناسایی اش می گفت. من هم وضعیت منطقه ای که روی آن کار کرده بودیم را شرح دادم. دست آخر به این نتیجه رسیدیم که با وجود چهار رودخانه ای که به موازات یکدیگر به دور تا دور العیس کشیده شده است امکان عبور نیروها وجود ندارد، بنابراین قرار شد تیم های اطلاعاتی اعزام شوند و بررسی کنند تا نقاطی که امکان ایجاد پل تعجیلی وجود دارد را پیدا کنند. دو تیم اصلی شناسایی تشکیل شد، طبق طرح باید تیم اول از محور البرنه_العیس و تیم دوم از محور الحاضر_العیس شروع به شناسایی نمایند. مسئولیت اصلی هماهنگی و تشکیل تیم های شناسایی به تیپ سیدالشهدا یعنی همان تیپی که ما بودیم واگذار شد. بعد از هماهنگی داخلی که انجام دادیم قرار شد حامد و حیدر از محور البرنه و ابراهیم و من و ابو محسن هم از محور الحاضر به سمت العیس عملیات شناسایی را شروع کنیم. بدون فوت وقت هم این کار را کردیم. وقتی رسیدیم به الحاضر، عبدالله ما را پیاده کرد و رفت. چون محدودیت خودرویی داشتیم قرار شد دم غروب عبدالله برای برگرداندن ما بیاید الحاضر. کار شناسایی اولیه شروع شد. سه نفری از الحاضر خارج و به سمت العیس حرکت کردیم. از آخرین خاکریز الحاضر که عبور کردیم از یکدیگر جدا شدیم و به منظور عدم جلب توجه دشمن با فاصله حدود ۳۰۰ متری به موازات یکدیگر به سمت العیس رفتیم. برای عبور از خاکریز سه متری، به ناچار من و ابراهیم باید به هم نزدیک می شدیم و از بریدگی خاکریز که نزدیکتر بود عبور می‌کردیم. ابراهیم زودتر به بریدگی خاکریز رسید. من هم داشتم به شکاف خاکریز میرسیدم. ابراهیم به محض اینکه خواست از شکاف خاکریز عبور کند، برگشت و به دیواره خاکریز تکیه داد و به من اشاره کرد. چسبیدم به خاکریز و خودم را رساندم به ابراهیم. 🔻ادامه دارد... ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کس در شب جمعه شهدا را یاد کند شهدا هم او را نزد اباعبدالله الحسین علیه‌السلام یاد میکنند. ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
____🍃🌸🍃🌸🍃____ گفتم:«چی شده ابراهیم؟» گفت:« چند نفر از سمت العیس در حال نزدیک شدن به ما هستند.» سریع دو طرف شکاف خاکریز موضع گرفتیم. مخفی شدیم و آماده تیراندازی. ابراهیم گفت:« ممکنه گشتی های دشمن باشند؛ اگر از خاکریز رد شدند بزنیم بهشان.» دستمان روی ماشه بود، ابراهیم دیده بانی می کرد و هر چند ثانیه سرک می کشید تا مطمئن شود مسیرشان را گم نکنیم. هر لحظه نزدیک و نزدیک تر می شدند. نفسمان در سینه حبس شده بود و آماده کشیدن ماشه. ابراهیم هم آماده شده بود. یکی از آنها که جلوتر از همه بود به دهانه شکاف خاکریز رسید و ایستاد. تا ما را دید و من هم خواستم شلیک کنم دست هایش را بالا برد و گفت «صدیق» یعنی ما خودی هستیم. خدا خیلی رحم کرد. در کسری از ثانیه نزدیک بود بزنیم بهشان. جلوتر که آمدند ازشان پرس و جو که کردیم متوجه شدیم از نیروهای شناسایی یگان حیدریون هستند که بدون هماهنگی با ما وارد منطقه شده بودند. قرار نبود یگان دیگری تیم شناسایی وارد منطقه کند. متاسفانه گاهی این جور ناهماهنگی‌ها در منطقه به وجود می‌آمد. مشغول صحبت و تبادل اطلاعات با آنها بودیم که متوجه شدیم خطوط بیسیم شلوغ شده، دقت که کردیم شنیدیم حامد و حیدر دچار دردسر شده اند. ظاهراً حین انجام عملیات شناسایی از محور البرنه به العیس متوجه گروهی مسلح شده بودند که در حال پیشروی و هجوم به سمت البرنه بوده‌اند. 🔻ادامه دارد... ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
خدا کند تا جوانید شهید نشوید! در پیری شهید شوید. اما مثل شهیدها زندگی کنید.. "رهبر معظم انقلاب خطاب به دانشجویان" ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهادت تفسیر بردار نیست! 🕊آن‌گاه که دو دلداده به هم می‌رسند و عاشق به وصال معشوق می‌رسد و بنده خاکی به جمال زیبای حق نظر می‌افکند و محو تماشای رُخ یار می‌شود، آن هنگام را جز شهادت🕊 چه نام دیگری می‌توانیم داد⁉️ 🌷شهادت خلوت عاشق و معشوق است. شهادت تفسیر بردار نیست... ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاش این آخرین افطار؛ مهمان سفره شهدا باشیم که احیاء هستند و رزق‌شان عند ربهم یرزقون ... و حلول ماه شوال مبارک ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جات خالیه حاجی..❤️ "اقامه نماز عید فطر ۹۸" ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
کوله پشتی‌تان ؛ نشان از هجرتی دراز داشت ما رسم سفر کردن را باید از شما بیاموزیم ... وَمَنْ یُهاجِرْ فی سَبیلِ اللّه‌ِ یَجِدُ فِی الاَْرْضِ مُراغَما کَثیرا وَسَعَةً. ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃🌸🍃 ... بعداً متوجه شدیم تعداد خیلی زیادی از مسلحین آمده بودند برای حمله و تصرف همزمان روستاهای البرنه، زیتان و خان‌طومان، اما به لطف خداوند قبل از اینکه خطوط پدافندی ما غافلگیر شود حامد و حیدر، تعدادی از آن‌ها را در حین پیشروی دیده و به خطوط خودی اطلاع داده بودند تا آمادگی پیدا کنند. خود حامد و حیدر هم سریع برگشته بودند به پشت خطوط و خاکریزهای البرنه برای تزریق نیرو و تقویت مواضع دفاعی. بعدها خبر رسید تعداد دشمن بیش از ۳ هزار نفر بوده. دشمن می خواست به محض تاریک شدن هوا به خطوط ما برسد تا بتواند از حداکثر تاریکی استفاده کند. همانجا و از مکالمات بیسیم متوجه شدیم حامد حین درگیری با مسلحین تیر خورده و باید برگردد عقب. به محض اینکه از وضعیت مطلع شدیم با عمار تماس گرفتیم برای اجازه ادامه شناسایی یا برگشت به خلصه و البرنه. عمار گفت: «شناسایی رو ادامه ندید و سریع برگردید.» هوا داشت تاریک می‌شد. به الحاضر که رسیدیم متوجه شدیم عبدالله برای تقویت خطوط و جابجایی نیروها به البرنه رفته و کسی برای برگرداندن ما نیامده است. حامد هم مدام با عمار تماس می‌گرفت و درخواست کمک می‌کرد. ظاهراً بدجوری گیر افتاده بودند. داخل یک ساختمان بودند و دشمن هم داخل ساختمان را با خمپاره جهنمی می زد. دل توی دل مان نبود و باید میرفتیم کمک شان؛ اما ماشین یا وسیله نقلیه دیگری در اختیارمان نبود. به سرعت و با نگرانی تا بیمارستان الحاضر با پای پیاده رفتیم. خیلی خسته شده بودیم. به بیمارستان رسیدیم. صدای آژیر آمبولانس‌ها امان نمی داد. پشت سرهم آمبولانس‌ها شهید و مجروح می آوردند. 🔻ادامه دارد... ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
مقام عظمای ولایت؛ انتظار فرج یعنی همه سختیها، قابل برطرف شدن و برداشته شدن است. دیدار حضرت آقا با دانشجویان... ۱۴۰۲/۱/۲۹ ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
کد QR کانال عارفان مجاهد در پیام‌رسان ملی ایتا هم اکنون میتوانید با اسکن کد QR این تصویر به کانال عارفان مجاهد در پیام رسان ایتا دسترسی پیدا نمایید. ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما