••♦••
همیشه کسی وجوددارد
که سر راهتان سنگ پرتاب کند
این به شما بستگی دارد که با
آن سنگها چه می سازید،
|پل یا دیوار|
یادتان باشد👌
★شما★
معمار زندگی تان هستید.
♥معماری خوب
باشید.♥
••♦••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰حاج #قاسم_سلیمانی :
دوران دفاع مقدس؛ تجربه موفقی است که ما برای همه ی دورههای انقلابمون، نه فقط برای دورههای انقلابمون.
فقط خاص انقلابی ها ما نیازمند اون هستیم ،
ما برای حفظ عزت خودمان، ما برای تربیت دقیق و درست درست جامعهی خودمان، ما برای حفظ منافع خودمان، ما برای استقلال کشور خودمان، ما نیاز به برپایی آن دوره در همه ی دوره ها داریم.
آن دوره یک قلّه و یک الگو و اسوه ای است برای همه ی دورههای ما.
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🔺 پس از شهید فخری زاده این بار صهیونیستها دست روی سردار حاجیزاده گذاشتند
🔹بنی گانتز، وزیر جنگ این رژیم در سخنرانی با نشان دادن تصویر فرمانده هوافضای سپاه پاسداران مدعی شد پشت پرده فرماندهی حملات به کشتی صهیونیستی در دریای عمان سردار حاجیزاده بوده است
🔹 به تصویر پشت سر بنی گانتز توجه کنید؛ تصویر سردار حاجی زاده...
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
4_5787425636305863691.mp3
9.05M
🎧 #شور دلنشین و شنیدنی🖤
🎼 بسم رب الشهدا...
🎤کربلایی #جواد_مقدم
🌙 #السلام_علیک_یااباعبدالله
🔹6 روز #تا_محرم 🏴
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
•|💌📿|•
#حاجآقاپناهیان:↯
عالممنتظرِامامزمانہ،
وَامامزمان(عج)
منتظرِآدماییڪہبلندبشن
وخودشونࢪوبسازن...(:🌱
✨🌺✨
sheytanshenasi_44_ostadshojae_softgozar.com.mp3
6.54M
#شيطان_شناسی ۴۴
آنچه خواهید شنید ؛👇👇
✍ دلت می خواد ؛
کمتر شیطان بهت حمله کنه؟
و کمتر به قلبت تسلط پیدا کنه؟
🔻باید توی قلبت....
يه راه میان بر ایجاد کنی
گوش کن👆👆
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
سردار حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران:
🔺رژیم صهیونیستی مراقب پیامدهای اظهارات خود باشد و در محاسبات خود تجدید نظر نماید.
🔺پاسخ ما به کسانی که تهدیدمان میکنند سخت و ویرانگر خواهد بود.
🔺سامانه های موشکی و نیروی دریایی و زمینی ما آمادگی دارند فورا به هرگونه اقدام علیه امنیت ملی مان پاسخ دهند.
●🌱🌹🌱●
چرا ناراحتی؟
وقتی خدایی رو داری که از رگ گردن بهت نزدیکتره...
خودتو به خدا بسپار تا بهترین هارو برات رقم بزنه😍.
✨🌹✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
●🌿🌺🌿●
پنجشنبه که میشود🌾
یاد کسانی که
هرگز تکرار نمیشوند
وهیچ حضوری🌾
جبران نبودنشان رانمیکنند
دردلمان بیدادمیکند
࿐༅🌿🌺🌿༅࿐
🍃🌺🍃
بیاد همه شهدای عزیزمان
شهید حاج قاسم سلیمانی 🖤
☘بياد همه درگذشتكان وشهدا وحق داران☘
🌹 مادر مهربانے ، پدر عزیزی
و همه آنهایے ڪه رفته اند
را یاد ڪنیم با دادن خیرات
و یا فاتحه و صلواتی
🦋🍀🦋
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
مژده به رمان پسندان👇👇
امشب دوقسمت ازرمان مدافع عشق تقدیمتون میشه😍
هدیه شب جمعه💌
التماس دعا🤲
『عارف شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
#مدافع_عشق #قسمت۲۲ باز میگویی.. _ گفتم بس کن!! _ نه گوش کن!!…اره کارای پارک برای این بودکه حرصت رو
مدافع_عشق
#قسمت۲۴
زهرا,خانم بشدت عصبی ایست.سرت را پایین انداخته ای و چیزی نمیگویی.ازپشت سر دستم راروی شانه مادرت میگذارم
_ مامان تروخدا اروم باش..
چیزی نیست!دست من ربطی به علی اکبر نداره.من….من خودم همیشه دوست داشتم شوهرم اهل شهادت وجنگ باشه….من…
برمیگردد و باهمان حال گریه میگوید:
_ دختر مگه بابچه داری حرف میزنی؟عزیزدلم من مگه میزارم بازم اذیتت کنه…این قضیه باید به پدر ومادرت گفته شه …. بین بزرگترا!! مگه میشه همین باشه!
_ اره مامان بخدا همینه! علی نمیخواست وابستش شم..بفکرمن بود.میخواست وقتی میخواد بره بتونم راحت دل بکنم!
به دستم اشاره میکند و باتندی جواب میدهد:
_ اره دارم میبینم چقدبفکرته!
_ هست!هست بخدا!!…فقط…فقط…تاامشب فکرمیکرد روشش درسته! حالا..درست میشه…دعوا بین همه زن و شوهرا هست قربونت بشم..
تو دستهایت رااز پشت دور مادرت حلقه میکنی…
_ مادر عزیزم!! تو اگر اینقد بهم ریختی چون حرف رفتن منو شنیدی فدات شم.منم که هنوز اینجام….حق باشماست اشتباه من بود.اینقد بخودت فشار نیار سکته میکنی خدایی نکرده .
نگاهت میکنم .باورم نمیشود ازکسی دفاع کرده ام که قلب مرا شکسته… اما نمیدانم چه رازی در چشمان غمگینت موج میزند که همه چیز رااز یاد میبرم…چیزی که بمن میگوید مقصر تو نیستی! ومن اشتباه میکنم!
زهراخانوم دستهایت را کنار میزند و از هال خارج میشود…بدون اینکه بخواهد حرف دیگری بزند.باتعجب اهسته میپرسم
_ همیشه اینقدزود قانع میشن؟
_ قانع نشد!یکم اروم شد…میره فکرکنه! عادتشه…سخت ترین بحثا بامامان سرجمع ده دیقس..بعدش ساکت میشه و میره تو فکر!
_ خب پس خیلیم سخت نبود!!
_ باید صبر کنیم نتیجه فکرشو بگه!
_ حداقل خوبه قضیه ازدواج صوری رو نفهمیدن!..
لبخند معناداری میزنی ، پیرهنت راچنگ میزنی و بخش روی سینه اش را جلو میکشی..
_ اره!من برم لباسمو عوض کنم…بدجور خونی شده!
مادرت تا یک هفته باتو سرسنگین بود و ماهردو ترس داشتیم ازینکه چیزی به پدرت بگوید.اما رفته رفته رفتارش مثل قبل شد و ارامش نسبی دوباره بینتان برقرار شد.فاطمه خیلی کنجکاوی میکرد وتو بخوبی جواب های سربالا به او میدادی. رابطه بین خودمان بهترازقبل شده بود اما انطور که انتظار میرفت نبود!تو گاها جواب سوالم را میدادی و لبخندهای کوتاه میزدی.ازابراز محبت و عاشقی خبری نبود! کاملا مشخص بود که فقط میخواهی مثل قبل تندی نکنی و رفتار معقول تری داشته باشی.اما هنوز چیزی به اسم دوست داشتن در حرکات و نگاهت لمس نمیشد.
سجاد هم تاچند روز سعی میکرد سرراه من قرارنگیرد . هردو خجالت میکشیدیم و خودمان رامقصر میدانستیم.
باشیطنت منو را برمیدارم و رو میکنم به زینب
_ خب شما چی میل میکنید؟
وسریع نزدیکش میشوم و درگوشش اهسته ادامه میدهم:
_ یا بهتره بگم کوشولوت چی موخواد بخلم…
میخندد و خجالت سرخ میشود.فاطمه منو را ازدستم میکشد و میزند توی سرم
_ اه اه دوساعت طول میکشه یه بستنی انتخاب کنه!
_ وا بی ذوق! دارم برای نی نی وقت میزارم
زینب لبش را جمع میکند و اهسته میگوید
_ هیس چرا داد میزنیدزشته!!!
یکدفعه تو ازپشت سرش می آیـے،کف دستت راروی میز میگذاری و خم میشوی سمت صورتش
_ چی زشته ابجی؟
زینب سرش را مینداز پایین.فاطمه سرکج میکند وجواب میدهد
_ اینکه سلام ندی وقتی میرسی
_ خب سلام علیکم و رحمه الله و برکاته…الان خوشگل شد؟
فاطمه چپ چپ نگاهش میکند
_ همیشه مسخره بودی!!
خنده ام میگیرد
_ سلام اقاعلی!اینجا چیکار میکنی؟
نگاهم میکنی و روی تنها صندلی باقی مانده مینشینی
_ راستش فاطمه گفت بیام.مام که حرف گوش کن!آمدیم دیگر
ازینکه توهم هستی خیلی خوشحال میشوم و برای قدردانی دست فاطمه را میگیرم و بالخند گرم فشار میدهم.اوهم چشمک کوچکی میزند.
سفارش میدهیم و منتظر میمانیم.دست چپت را زیرچانه گذاشته ای و به زینب زل زده ای…
_ چه کم حرف شدی زینب!
_ کی من؟
_ اره! یکمم سرخ و سفید!
زینب بااسترس دست روی صورتش میکشد و جواب میدهد
_ کجا سرخ شده؟
_ یکمم تپل!
اینبار خودش راجمع و جور میکند
_ ااا داداش.اذیت نکن کجام تپل شده؟
باچشم اشاره میکنی به شکمش و لبخند پررنگی تحویل خواهر خجالتی ات میدهی!
فاطمه باچشمهای گرد و دهانی باز میپرسد
_ تواز کجا فهمیدی؟
میخندی
_ بابا مثلا یمدت غابله بودما!
همه میخندیم ولی زینب باشرم منو را ازروی میز برمیداردوجلوی صورتش میگیرد.
توهم بسرعت منو رااز دستش میکشی و صورتش رامیبوسی
_ قربون ابجی باحیام
باخنده نگاهت میکنم که یک لحظه تمام بدنم سرد میشود.با ترس یک دستمال کاغذی ازجعبه اش بیرون میکشم،
#ادامه_دارد
#مدافع_عشق
بلند میشوم،خم میشوم طرفت و دستمال راروی بینی ات میگذارم…
همه یکدفعه ساکت میشوند.
_ علی…دوباره داره خون میاد!
دستمال رامیگیری و میگویی
_ چیزی نیست زیرافتاب بودم ….طبیعیه.
زینب هل میکند و مچ دستت رامیگیرد.
_ داداش چی شد؟
_ چیزی نیست عه! افتاب زده پس کلم همین خواهرم!تو نگران نشو برات خوب نیست.
و بلند میشوی و ازمیز فاصله میگیری.
فاطمه بمن اشاره میکند
_ برو دنبالش
ومن هم ازخدا خواسته بدنبالت میدوم.متوجه میشوی و میگویی
_ چرااومدی؟…چیزی نیست که!چرااینقد گندش میکنید!؟
_ این دومین باره!
_ خب باشه!طبیعیه عزیزم
می ایستم ! عزیزم؟ این اولین باری است که این کلمه رامیگویی.
_ کجاش طبیعیه!
_ خب وقتی تو افتاب زیاد باشی خون دماغ میشی..
مسیر نگاهت رادنبال میکنم.سمت سرویس بهداشتی!…
_ دیگه دستمال نمیخوای؟
_ نه همرام دارم.
و قدمهایت رابلند ترمیکنی…
….
پدرم فنجان چایش راروی میز میگذارد و روزنامه ای که دردستش است را ورق میزند.من هم باحرص شیرینی هایی که مادرم عصر پخته را یکی یکی میبلعم!مادرم نگاهم میکند و میگوید
_ بیچاره ی گشنه!نخورده ای مگه دختر! اروم تر…
_ قربون دست پخت مامان شم که نمیشه اروم خوردش…
پدرم اززیر عینک نگاهی به مادرم میکند
_ مریم؟ نظرت راجب یه مسافرت چیه؟
_ مسافرت؟ الان؟
_ اره! یه چندوقته دلم میخواد بریم مشهد…
دلمون وامیشه!
مادرم درلحظه بغض میکند
_ مشهد؟….اره! یه ساله نرفتیم
_ ازطرف شرکت جا میدن به خانواده ها. گفتم مام بریم!
و بعد نگاهش را سمت من میچرخاند
_ ها بابا!؟
پیشنهاد خوبی بود ولی اگرمیرفتیم من چندروزم رااز دست میدادم…کلن حدود پنجاه روز دیگر وقت دارم!
سرم راتکان میدهم و شیرینی که دردست دارم را نگاه میکنم…
_ هرچی شما بگی بابا
_ خب میخوام نظر تورم بدونم دختر. چون میخواستم اگر موافق باشی به خانواده اقادومادم بگیم بیان
برق ازسرم میپرد
_ واقعنی؟
_ اره! جا میدن…گفتم که…
بین حرفش میپرم
_ وای من حسابی موافقم
مادرم صورتش راچنگ میزند
_ زشته دختراینقد ذوق نکن!
پدرم لبخند کمرنگی میزند…
_ پس کم کم اماده باشید. خودم به پدرشون زنگ میزنم و میگم….
شیرینی رادردهانم میچپانم و به اتاقم میروم.دررامیبندم و شروع میکنم به ادا درآوردن و بالا پایین پریدن.مسافرت فرصت خوبی است برای عاشق کردن.خصوصن الان که شیر نر کمی ارام شده.
مادرم لیوان شیرکاکائو بدست دررا باز میکند.نگاهش بمن که می افتد میگوید
_ وا دخترخل شدی؟چرا میرقصی؟
روی تختم میپرم و میخندم
_ اخه خوشاااالم مامان جووونی.
لیوان راروی میزتحریرم میگذارد
_ بیا یادت رفت بقیشو بخوری..
پشتش رامیکند که برود و موقع بستن در دستش را به نشانه خاک برسرت بالا می آورد
یعنی…تواون سرت!شوهرذلیل!
میرود و من تنها میمانم با یک عالم#تو
……
مدتی هست که درگیرسوالی شده ام
توچه داری که من اینگونه هوایی شده ام….
روی صندلی خشک و سرد راه آهن جابه جا میشوم و غرولند میکنم.مادرم گوشه چشمی برایم نازک میکند که:
_ چته ازوختی نشستی هی غرمیزنی.
پدرم که درحال بازی باگوشـےداغون و قدیمـےاش است میگوید
_ خب غرغراز دوری شوهره دیگه خانوم!
خجالت زده نگاهم راازهردویشان میدزدم و به ورودی ایستگاه نگاه میکنم.دلشوره به جانم افتاده ” نکند نرسند و ماتنها برویم”ازاسترس گوشه روسری صورتی رنگم را به دور انگشتم میپیچم و بازمیکنم. شوق عجیبی دارم،ازینکه این اولین سفرمان است. طاقت نمی اورم ازجت بلند میشوم که مادرم سریع میپرسد:
_ کجا؟
_ میرم آب بخورم.
_ وا اب که داریم تو کیف منه!
_ میدونم! گرم شده! شما میخورین بیارم؟
_ نه مادر!
پدرم زیر لب میگوید: واسه من یه لیوان بیار
آهسته چشم میگویم و سمت آبسردکن میروم اما نگاهم میچرخد درفکراینکه هرلحظه ممکن است برسید. به آب سردکن میرسم یک لیوان یکبارمصرف راپراز اب خنک میکنم و برمیگردم.حواسم نیست و سرم به اطراف میگردد که یکدفعه به چیزی میخورم و لیوان ازدستم می افتد ..
_ هووی خانوم حواست کجاست!؟
روبه رو رانگاه میکنم مردی قدبلند و چهارشانه باپیرهن جذب که لیوان اب من تماما خیسش کرده بود!بلیط هایی که دردست چپ داشت هم خیس شده بودند!
گوشه چادرم را روی صورتم میکشم ،خم میشوم و همانطور که لیوان راازروی زمین برمیدارم میگویم:
_ شرمنده!ندیدمتون!
ابروهای پهن و پیوسته اش رادرهم میکشد و درحالیکه گوشه پیرهنش را تکان میدهد تاخشک شود جواب میدهد:
_ همینه دیگه!گند میزنید بعد میگید ببخشید.
دردلم میگویم خب چیزی نیست که …خشک میشه!
اما فقط میگویم
_ بازم ببخشید
نگاهم به خانوم کناری اش می افتدکه ارایش روی صورتش ماسیده و موهای زرد رنگش حس بدی را منتقل میکند! خب پس همین!!دلش ازجای دیگر پراست!
سرم راپایین میندازم که ازکنارش رد شوم که دوباره میگوید
_ چادریین دیگه!یه ببخشید و سرتونو میندازید پایین هری!
عصبی میشوم اما خونسرد فقط برای باراخر نگاهش میکنم
_ مگه اسباب بازیه؟…نه اقای عزیز...
ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استورى
#یاعلمدار 💔
یا حسین آیھ قرآنُ
یا ابالفضل شدھ ایمانم
#دستمارآبہمحرمبرسانیدفقط 🖐🏻
#شب_زیارتی_ارباب
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
●∞♥️∞●
اَللّهُمَّرُدَّکُلَّغَریب...؛
خدایا...!
ماغریبیم
مارابہمولایمانبرسان...(:
🌹•°|
هدایت شده از 🍃
سلام ببخشید من قبلا هم مزاحم شما شدم
توروخدا اگه میشه از اعضای کانال و هرکسی که نفس گیرا داره بخواین برای ی مادر جوان که سخت مریض شده دعا کنن 🙏🙏🙏🙏
عزیزان ویاران شهدایی 🙏نفری یک بار سوره مبارکه حمد و پنج بارآیه شریف امن یجیب ...را به نیت شفای این مادرجوان 👆قرائت کنید
اجرتون باشهدا🤲
🌴🌺🌴🌺🌴
✴️ جمعه 👈 15 مرداد / اسد 1400
👈 26 ذی الحجه 1442👈 6 اوت 2021
🌴🌺🌴🌺🌴
🏛مناسبت های دینی و اسلامی .
🐪 امام حسین علیه السلام در منزل 17 " شراف " .
🎇 امور دینی و اسلامی .
❇️ امروز روز مبارک و خوبی است و برای :
✅ جابجایی و نقل و انتقال .
✅ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن .
✅ تجارت و داد و ستد .
✅ امور زراعی و کشاورزی .
✅ ملاقات و دیدارها .
✅ و طلب خواسته ها و حوائج خوب است .
📛 ولی امور ازدواجی خوب نیست .
👶 مناسب زایمان و نوزادش عمری طولانی دارد . ان شاءالله
✈️مسافرت : مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد .
👩❤️👩 مباشرت و مجامعت :
👩❤️👩 امروز : مباشرت پس از فضیلت نماز عصر مستحب و فرزند حاصل از آن دانشمند جهانی گردد . ان شاءالله
🔭 احکام و اختیارات نجومی :
🌗 امروز قمر در برج سرطان است و از نظر نجومی روز خوبی برای امور زیر است :
✳️ بذر افشانی و کاشت.
✳️ درختکاری .
✳️ امور زراعی و کشاورزی .
✳️ حمام رفتن .
✳️ کندن چاه و کانال و قنات .
✳️ و خرید و فروش املاک و کالا نیک است .
✳️ شما میتوانید باجستجوی کلمه" تقویم همسران"در تلگرام و ایتا به ما بپیوندید و تقویم هر روز را دریافت نمایید .
🔲 این مطالب تنها یک سوم مطالب سررسید همسران است اختیارات بیشتر را در تقویم بخوانید .
🌴🌺🌴🌺🌴
💑 انعقاد نطفه و مباشرت .
👩❤️👨 امشب : امشب ( شب شنبه ) ، روایتی مبنی بر کراهت یا استحباب وارد نشده است .
💇💇♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات ،#اصلاح_مو(سر و صورت) ، باعث رهایی از بلا هست .
🌴🌺🌴🌺🌴
💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن....
#خون_دادن یا #حجامت ، زالو انداختن سبب خلاصی از مرض می شود . شما میتوانید باجستجوی کلمه" تقویم همسران"درتلگرام ایتا به ما بپیوندید.
✂️ ناخن گرفتن
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود..
✴️️ وقت استخاره
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که شب " شنبه "دیده شود طبق ایه ی 27 سوره مبارکه " نمل " است
قال سننظر اصدقت ام کنت من الکاذبین ....
و از معنای آن استفاده می شود که جاسوسی خبری بیاورد و در صدد تفحص بر آید که خبر راست است و معلوم شود خبر درست بوده است . ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
کتاب تقویم همسران صفحه 115
❇️️ ذکر روز جمعه
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸زندگیتون مهدوی 🌸
📚 منابع مطالب
تقویم همسران
نوشته حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم:
پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن
09032516300
025 377 47 297
0912 353 28 16
🌴🌺🌴🌺🌴
✴️️ دعا و استمداد
یکی از اموری که زمینۀ توفیق سحرخیزی را فراهم می کند!
🌹 قرآن کریم می فرماید:
وَ ما تَوْفیقی إِلاَّ بِاللهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنیبُ؛(۱)
و توفیق من، جز به [عنایت] خدا نیست. تنها بر او توکّل کردم و تنها به سوى او باز مى گردم.
🌹 خود همین بیداری هم توفیقی از ناحیه حق تعالی است؛
🌹 یعنی هم زمان، مؤمن باید درخواستش را از خدای متعال بکند، تا خدای متعال توفیق بیداری شب، سحر و صلاة اللیل را به او عنایت کند.
🌹 نماز شب، تاج نورانی اهل ایمان است که باعث آسان شدن حساب در قیامت و همراهی با صدیقین خواهد شد.
✍🏻 حجةالاسلام شیخ جعفر ناصری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. سوره هود: ۸۸.
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_می_خوانیم
#اللهم عجل لولیڪ الفرج🤲
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤ ❤
خدایا🙏
آنگونه زندهام بدار که ✨
نشکند دلی از زنده بودنم 💫
و آنگونه بمیرانم که کسی ✨
به وَجد نیاید از نبودنم 💫
آمیـــن یا رَبَّ 🙏
آدمهای مهربان زندگیتون ❣
قرصهای آرامبخش✨
بدون عوارض هستند ❣
قدرشون را بدانيد✨
شبتون بخیر و منوربه نگاه شهدا🌷 ✨💫✨
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🌷بِسْمِ رَبِٓـــ الشـُ❤️ـَـهـدا🌷
|عٍشق شیـــریـــنــ استـــ
اگــر معـــشــوق تـــو باشــد حسیــن|
⛅ اولین ســـــلام تقـــدیم بہ ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان
حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
⛅ السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهـِ
یا اباصالحَ المَهدۍ
یا خلیفةَالرَّحمن
و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدے و مَولاے
ْ الاَمان الاَمان
🍃🌸روزتون مَهدوي🌸🍃
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
#۱۶مردادسالروز شهادت خلبان دلیر لشکراسلام ،سرلشکر عباس بابایی گرامی باد🙏
#ذکریادونام شهدا باصلوات🌹
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093