eitaa logo
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
1.8هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
4.6هزار ویدیو
77 فایل
*موسسه‌فرهنگی‌ هنری و پژوهشیِ شمیم‌عشق‌رفسنجان* شماره ثبت 440 به یادشهیدعارف‌محمدحسین یوسف الهی وبه یادتمامی شهدا کپی‌از‌مطالب‌کانال‌با‌ذکر‌صلوات‌آزاد‌است🪴 ارتباط با ادمین: 『 @shamimeshghar
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕ تصویرسازی زیبا به مناسبت فرار زندانیان فلسطینی از زندان رژیم صهیونیستی 🔺چند روز پیش ۶ اسیر فلسطینی از زندان فوق امنیتی اسرائیل با حفر تونل فرار کردند. 💯هرجای منطقه روحیه مقاومت و مبارزه هست نام حاج قاسم می‌درخشد. 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
36_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir (1).mp3
37.57M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم * توصیه به خواندن نامه‌های ۲۰، ۴۰، ۴۱ و ۴۳ نهج‌البلاغه * نکاتی از سیره علوی امام‌خمینی (ره) نسبت به رعایت بیت‌المال و حق‌الناس * حساسیت طلاب نسبت به شهریه * آیا اهل جهنم هستیم یا خیر؟ * اینطور فرهنگ‌سازی کنیم * اعمال چه افرادی در برزخ، حسابرسی می‌شود؟ * تفاوت شیرینی‌فروشی‌ها در چیست؟ * فکری برای دیه‌هایی که باید پرداخت کنیم، کرده‌ایم؟ * خمس نوعی حق‌الناس و بیت‌المال است * توضیح مفید و اجمالی خمس * معرفی کتاب - برداشت‌هایی از سیره امام‌خمینی (ره) - در سایه آفتاب 🎧 جلسه سی و ششم 🎙 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
✨🌷✨🌷 *🔘 داستان واقعی*🔘 *(!) یه بود تو مشهد.* *هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!!* *یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا (!) و غذا خوردن که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می کنه.* *شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“* *رضا گفت:بروبچه ها که اینجور میگن.....!!!* *چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!!* *به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......!* *مدتی بعد....* *شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....!* *چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“* *رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود!* *وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد:* *”آهای کچل با تو ام.....! “* *یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: ”بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟“* *رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!!* *چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“* *چمران و آقا رضا تنها تو سنگر.....* *رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کِشیده ای، چیزی؟!!* *شهید چمران: چرا؟!* *رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....!* *تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه.....* *شهید چمران: اشتباه فکر می کنی.....! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده!* *هِی آبرو بهم میده.....* *تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده.....!* *منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!🌹* *رضا جا خورد!....* *..... رفت و تو سنگر نشست.* *آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد!* *تو گریه هاش می گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟؟؟؟* *اذان شد.* *رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت.* *..... سر نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!!* *وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد.....* *رضارو خدا واسه خودش جدا کرد......! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)* *یه توبه و نما ز واقعی........🌹🍃* *خاطرات شهید مصطفی چمران* ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
✨🌷✨ خندھ هاۍ دلنشین نعم الرفیق نشان از آࢪامش دل داࢪد.. وقتے دلت با "خدا" باشد لبانت همیشه مے‌خندد اگࢪ با خدا نباشے هرچقدࢪ هم شادۍ ڪنے آخࢪش دلت غمگین است... 🌹🌷 ✨✨ 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همراهی شمایاران شهدایی🌷مایه ی دلگرمی خادمین شهداست👌 دعاهای خیرشماعزیزانیم🤲
( قسمت نهم)تقدیم نگاه سبزشما👇👇
✍️ 💠 دیگر نمی‌خواستم دنبال سعد شوم که روی شانه سالمم تقلاّ می‌کردم بلکه بتوانم بنشینم و مقابل چشم همه با گریه به پای سعد افتادم :«فقط بذار امشب اینجا بمونیم، من می‌ترسم بیام بیرون!» طوری معصومانه تمنا می‌کردم که قدم رفته به سمت در را پس کشید و با دست و پایی که گم کرده بود، خودش را بالای سرم رساند. کنارم نشست و اشک چشمم قفل قلدری‌اش را شکسته بود که دست زیر سر و گردنم گرفت و کمکم کرد تا دوباره در بستر بخوابم و نجوا کرد :«هرچی تو بخوای!» 💠 انگار می‌خواست در برابر قلب مرد غریبه‌ای که نگرانم بود، تصاحب را به رخش بکشد که صدایش را بلندتر کرد تا همه بشنوند :«هیچکس به اندازه من نگرانت نیست! خودم مراقبتم عزیزم!» می‌فهمیدم دلواپسی‌های اهل این خانه به‌خصوص مصطفی عصبی‌اش کرده و من هم می‌خواستم ثابت کنم تنها من سعد است که رو به همه از حمایت کردم :«ما فقط اومده بودیم سفر تا سعد رو به من نشون بده، نمی‌دونستیم اینجا چه خبره!» 💠 صدایم از شدت گریه شکسته شنیده می‌شد، مصطفی فهمیده بود به بهای عشقم خودزنی می‌کنم که نگاهش را به زمین کوبید و من با همین صدای شکسته می‌خواستم جان‌مان را نجات دهم که مظلومانه قسم خوردم :«بخدا فردا برمی‌گردیم !» اشک‌هایم جگر سعد را آتش زده و حرف‌هایم بهانه دستش داده بود تا از مخصمه مصطفی فرار کند که با سرانگشتش را پاک کرد و رو به من به همه طعنه زد :«فقط بخاطر تو می‌مونم عزیزم!» 💠 سمیه از درماندگی‌ام به گریه افتاده و شوهرش خیالش راحت شده بود میهمانش خانه را ترک نمی‌کند که دوباره به پشتی تکیه زد، ولی مصطفی رگ دیوانگی را در نگاه سعد دیده بود که بی‌هیچ حرفی در خانه را از داخل قفل کرد، به سمت سعد چرخید و با خشمی که می‌خواست زیر پرده‌ای از صبر پنهان کند، حکم کرد :«امشب رو اینجا بمونید، فردا خودم می‌برم‌تون که با پرواز برگردید تهران، چون مرز دیگه امن نیست.» حرارت لحنش به حدی بود که صورت سعد از عصبانیت گُر گرفت و نمی‌خواست بازی بُرده را دوباره ببازد که با سکوت سنگینش تسلیم شد. با نگاهم التماسش می‌کردم دیگر حرفی نزند و انگار این اشک‌ها دل سنگش را نرم کرده و دیگر قید این قائله را زده بود که با چشمانش به رویم خندید و خیالم را راحت کرد :«دیگه همه چی تموم شد نازنین! از هیچی نترس! برمی‌گردیم سر خونه زندگی‌مون!» 💠 باورم نمی‌شد از زبان تند و تیزش چه می‌شنوم که میان گریه کودکانه خندیدم و او می‌خواست اینهمه دلهره را جبران کند که با مهربانی صورتم را نوازش کرد و مثل گذشته نازم را کشید :«خیلی اذیتت کردم عزیزدلم! اما دیگه نمی‌ذارم از هیچی بترسی، برمی‌گردیم تهران!» از اینکه در برابر چشم همه برایم خاصه‌خرجی می‌کرد خجالت می‌کشیدم و او انگار دوباره عشقش را پیدا کرده بود که از چشمان خیسم دل نمی‌کَند و نگاهم می‌کرد. دیگر ماجرا ختم به خیر شده و نفس میزبانان هم بالا آمده بود که برایمان شام آوردند و ما را در اتاق تنها گذاشتند تا استراحت کنیم. 💠 از حجم مسکّن‌هایی که در سِرُم ریخته بودند، چشمانم به سمت خواب خمیازه می‌کشید و هنوز خوابم نبرده بود که با کابوس ، پلکم پاره می‌شد و شانه‌ام از شدت درد غش می‌رفت. سعد هم ظاهراً از ترس اهل خانه خوابش نمی‌برد، کنارم به دیوار تکیه زده و من دیگر می‌ترسیدم چشمانم را ببندم که دوباره به گریه افتادم :«سعد من می‌ترسم! تا چشمامو می‌بندم فکر می‌کنم یکی می‌خواد سرم رو ببره!» 💠 همانطور که سرش به دیوار بود، به سمتم صورت چرخاند و همچنان در خیال خودش بود که تنها نگاهم کرد و من دوباره ناله زدم :«چرا امشب تموم نمیشه؟» تازه شنید چه می‌گویم که به سمتم خم شد، دستم را بین انگشتانش گرفت و با نرمی لحنش برایم لالایی خواند :«آروم بخواب عزیزم، من اینجا مراقبتم!» چشمانم در آغوش نگاه گرمش جا خوش کرد، دوباره پلکم خمار خواب شد و همچنان آهنگ صدایش را می‌شنیدم :«من تا صبح بالا سرت میشینم، تو بخواب نازنینم!» و از همین ترنم لطیفش خوابم برد تا هنگام که صدایم زد. 💠 هوا هنوز تاریک و روشن بود، مصطفی ماشین را در حیاط روشن کرده، سعد آماده رفتن شده و تنها منتظر من بود. از خیال اینکه این مسیر به خانه‌مان در تهران ختم می‌شود، درد و ترس فراموشم شده و برای فرار از جهنم حتی تحمل ثانیه‌ها برایم سخت شده بود. سمیه محکم در آغوشم کشید و زیر گوشم خواند، شوهرش ما را از زیر رد کرد و نگاه مصطفی هنوز روی صورت سعد سنگینی می‌کرد که ترجیح داد صندلی عقب ماشین پیش من بنشیند... دارد 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
یعنی مادری که سالها قفل خانه را عوض نکرد! نکند پسر مفقودالاثرش بیاید و پشت در بماند.... 🌹🕊 🌷🕊 🌹🏴 💐🕊 🌹 ---~~ 🌴 ...🌴~~--- 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5992447175785711406.mp3
7.24M
🎧 احساسی و شنیدنی🖤 🎼 شده تا مهران میرم ... 🎤کربلایی 🌙ویژه 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
دوستان قیمت این پک که شامل کیف و دفاتر و چند تا خودکار و مداد و تمام لوارم جانبی و جامدادی ایناست 180 تومنه. ولی به موسسه ما 100 میدن. همه مدیران و معلمان و افراد عادی هم میتونن توی این پویش شرکت کنن و هر چند تا خواستن واریز کنن. در نهایتم وقتی لوازم رسید اگر بخوان میتونن از ما تحویل بگیرن و خودشون ببرن به افراد مد نظرشون بدن.
ماجرای رزمندگانی که با توسل به حضرت زهرا(س) از دست کوسه نجات پیدا کردند 🔻 اگه کوچکترین صدایی درمی‌اومد با تیر عراقی‌ها سوراخ سوراخ می‌شدیم و اگه کاری نمی‌کردیم با دندون‌های کوسه تیکه تیکه می‌شدیم👇 🔗http://www.tafahoseshohada.ir/fa/news/2795 ~~~♥~~~♥~~~ 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🌾🌺🌾🌺🌾 ✴️ پنجشنبه 👈 18 شهریور / سنبله 1400 👈 2 صفر 1443 👈 9 سپتامبر 2021 🌾🌺🌾🌺🌾 🕋 مناسب های دینی و اسلامی . 🐪 وارد کردن اسرا به مجلس یزید ملعون . 🏴 شهادت زید بن علی بن الحسین علیه السلام " 121 ه " . 🎇 امور دینی و اسلامی . ❇️ روز خوبی برای همه امور خصوصا امور زیر بسیار خوب است : ✅ امور زراعی و کشاورزی . ✅ سفر رفتن . ✅ سلف خریدن(پیش خرید محصولات کشاورزی). ✅ جابجایی و نقل و انتقال . ✅قولنامه و قرارداد نوشتن. ✅ عهد و پیمان گرفتن از رقیب . ✅ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن . ✅ و خرید و فروش خوب است . 🤒 مریض امروز زود خوب می شود . 👶 زایمان خوب و نوزادش خوش قدم و شایسته تربیت و مبارک و میمون است .ان شاءالله 🚘 مسافرت : خوب و مفید است . 👩‍❤️‍👩 مباشرت و مجامعت : 👩‍❤️‍👩 امروز : مباشرت امروز هنگام زوال ظهر مستحب و فرزند حاصل از آن هیچگونه انحراف و نادرستی در وی نخواهد بود .ان شاءالله 🔭احکام نجوم . 🌗 امروز قمر در برج میزان و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است : ✳️ فروش جواهرات . ✳️ اغاز معالجات و درمان . ✳️ مباشرت . ✳️ و عقد و ازدواج نیک است . ✳️ برای دریافت تقویم نجومی هر روز کافی است کلمه "تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو و به ما بپیوندید . 💑 امشب : امشب (شبِ جمعه) ، فرزند پس از فضیلت نماز عشاء امید است از یاران امام زمان علیه السلام گردد و برای سلامتی نیز مفید است . ان شاء الله 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت : طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری ، باعث حاجت روایی است . 💉💉حجامت فصد خون دادن . یا و فصد خوب نیست . 🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب جمعه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 3 سوره مبارکه " آل عمران " است . نزل علیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه .... و مفهوم آن این است که سه چیز خوب و پی درپی به خواب بیننده برسد . ان شاءالله و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید . 🌾🌺🌾🌺🌾 💅 ناخن گرفتن: 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕👚 دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد . ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد . 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸 📚 منابع مطالب ما: 📔تقویم همسران نوشته ی حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهما السلام قم پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن: 09032516300 025 377 47 297 0912 353 2816 🌾🌺🌾🌺🌾
4593323855.mp3
478.1K
❓میگن نماز شب توفیق میخواد! استاد عجل لولیک الفرج🤲 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
💠آرزو💠 نگاهش را دوخته بود یک گوشه، چشم بر نمی داشت. مثل این که تو دنیا نبود. آب می ریخت روی سرش، ولی انگار نه انگار. تکان نمی خورد. حمام پیران شهر نزدیک منطقه بود. دوتایی رفته بودیم که زود هم برگردیم. مانده بود زیر دوش آب. بیرون هم نمی آمد. یک هو برگشت طرفم، گفت« از خدا خواسته م جنازه ام گم بشه. نه عراقی ها پیدایش کنند، نه ایرانی ها. » 👈شهید ردانی پور یادگاران منوربه نگاه شهدا🌷 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بِسْمِ رَبِٓـــ الشـُ❤️ـَـهـدا🌷 ✾͜͡♥️•♥️⃟✨ مجنونِ‌حسین‌را‌چِه‌هَراس‌از‌‌سخنِ‌خلق چون‌خالق‌این‌خلق‌،گرفتار‌حسین‌است💜🌿 ⛅ اولین ســـــلام تقـــدیم بہ ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج) ⛅ السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهـِ یا اباصالحَ المَهدۍ یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے ْ الاَمان الاَمان 🍃❤️روزتون مَهدوي❤️🍃
📖دعایی که در زمان غیبت بایدهر روز خوانده شود🙏 📿 اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ، 💍 فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ، 📿 اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ، 💍 فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ، 📿 اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم 💍 تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ . ♻️ دعای غریق ♻️ ♡🌸 دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان 🌸♡ یا اَللَّهُ یا رَحْمن 💠یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک 🌦 إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً 🌦 🌷 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌠☫﷽☫🌠 🕊زیارتنامه ی 🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم 💠دو شهید مدافع حرم که در روز ۱۸ شهریور ماه آسمانی شدند... 🌷سالروز شهادت شهید مدافع حرم شهید مدافع حرم 🕊شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش حجت هست🥰✋ *شهیدی که آرزویش این بود که با گلوله توپ شهید شَود*🕊️ *شهید حجت فتوره چی*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۳۷ تاریخ شهادت: ۲ / ۸ / ۱۳۶۲ محل تولد: خوی محل شهادت: پنجوین عراق *🌹راوی← شهید حجت فتوره چی، فرمانده محور عملیاتی لشکر ۳۱ عاشورا🍃 مدت ها در کردستان با ضد انقلاب مبارزه میکرد🍂 یک فرزند دارد که بعد از شهادت شهید به دنیا آمد🥀 و بنابر وصیتش نام او را حسین گذاشتند✨ یکی از همرزمانش درباره حجت میگوید: شهید فتوره چی بارها میگفت خدا نکند حجت با گلوله یا ترکش شهید شود..🥀 حجت باید با گلوله توپ شهید شود💥 و اِلا آبرویم میرود.🥀 همرزمانش این جملات را مزاح و شوخی تلقی میکردند🍃 در مرحله دوم عملیات والفجر۴ بود که راهی منطقه عملیاتی ک حجت در آن جا بود شدیم🍂 سراغ وی را از حمید باکری گرفتیم و حمید اقا با دست به منطقه پر درخت🌳 اشاره کرد ک شاید آنجا باشد. چون بیسیمش قطع شده بود📞 به جستجو منطقه دیگر پرداختیم🍂 اثری از او نبود🥀گفتند پیکر شهید پیدا شده✨رفتم نگاه کردم فریاد زدم یا ابا عبدالله🏴.... همانند مولایش امام حسین (ع) 🥀سرش از تنش جدا شده بود🥀بدنش متلاشی شده بود🥀و قابل جمع کردن نبود🥀او در عملیات والفجر ۴ بود که با گلوله توپ💥 تکه تکه شد🥀و به آرزویش رسید*🕊️🕋 *سردار شهید حجت فتوره چی* *شادی روحش صلوات*💙🌹 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا