🌺🍃🕊
#اینگونه باشیم••♥شهدایی♥
جزء به جزء حرکات محمدحسین انسان را به یاد خدا میانداخت🥀
محمدعلی کارآموزیان: زندگی یوسفالهی سراسر معنوی بود به عبادت اهمیت فراوانی میداد و هیچ چیز مانع ارتباطش با خدا نمیشد به تمام نیروهایش عشق میورزید و مانند یک پدر برایشان دلسوزی میکرد هر وقت بچهها برای شناسایی میرفتند آنها را تا ابتدای محور همراهی میکرد و همان جا منتظرشان مینشست تا برگردند.
یک شب در منطقه مهران، من، محمد حسین و یکی دیگر از بچهها به نام سیدمحمود برای شناسایی رفته بودیم، سیدمحمود جلو رفت و من و محمدحسین بالای رودخانه گاوی منتظرش ماندیم. سید حدود دو ساعت دیر کرد. در این فاصله محمدحسین به گوشهای رفت و سرگرم نماز و عبادت شد این حالت او خیلی برایم عجیب بود که هیچ وقت حتی در منطقه خطر نیز از عبادت و راز و نیار با خدا غافل نمیشد.
رفتار و کردار او به گونهای بود که لحظه به لحظه زندگیاش و جزء به جزء حرکاتش انسان را به یاد خدا میانداخت.
#شهید_محمد_حسین_یوسف_الهی🌹
🌺🍃🕊
#رمان #دمشق_شهر_عشق( قسمت سی وسوم)تقدیم نگاه سبزشما👇👇
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_سی_و_سوم
💠 طاقت از دست دادن برادرم را نداشتم که با #اشکهایم به مصطفی التماس میکردم :«تورو خدا پیداش کنید!»
بیقراریهایم #صبرش را تمام کرده و تماسهایش به جایی نمیرسید که به سمت در رفت و من دنبالش دویدم :«کجا میرید؟»
💠 دستش به طرف دستگیره رفت و با لحنی گرفته حال خرابش را نشانم داد :«اینجا موندنم فایده نداره.» #مادرش مات رفتنش مانده و من دو بار قامت غرق خونش را دیده بودم و دیگر نمیخواستم پیکر پَرپَرش را ببینم که قلبم به تپش افتاد.
دل مادرش بزرگتر از آن بود که مانع رفتنش شود، اشکش را با چند بار پلک زدن مهار کرد و دل کوچک من بال بال میزد :«اگه رسیدن اینجا ما چیکار کنیم؟»
💠 از صدایم تنهایی میبارید و خبر #زینبیه رگ غیرتش را بریده بود که از من هم دل برید :«من #سُنیام، اما یه عمر همسایه سیده زینب بودم، نمیتونم اینجا بشینم تا #حرم بیفته دست اون کافرا!»
در را گشود و دلش پیش اشکهایم جا مانده بود که دوباره به سمتم چرخید و نشد حرف دلش را بزند. نگاهش از کنار صورتم تا چشمان صبور مادرش رفت و با همان نگاه نگران سفارش این دختر #شیعه را کرد :«مامان هر اتفاقی افتاد نذارید کسی بفهمه شیعهاس یا #ایرانیه!» و میترسید این اشکها پای رفتنش را بلرزاند که دیگر نگاهم نکرد و از خانه خارج شد.
💠 او رفت و دل مادرش متلاشی شده بود که پشت سرش به گریه افتاد و من میترسیدم دیگر نه ابوالفضل نه او را ببینم که از همین فاصله دخیل ضریح #حضرت_زینب (علیهاالسلام) شدم.
تلوزیون #سوریه فقط از نبرد حمص و حلب میگفت، ولی از #دمشق و زینبیه حرفی نمیزد و از همین سکوت مطلق حس میکردم پایتخت سوریه از آتش ارتش آزاد گُر گرفته که از ترس سقوط داریا تب کردم.
💠 اگر پای #تروریستها به داریا میرسید، من با این زن سالخورده در این تنهایی چه میکردم و انگار قسمت نبود این ترس تمام شود که صدای تیراندازی هم به تنهاییمان اضافه شد.
باورمان نمیشد به این سرعت به #داریا رسیده باشند و مادرش میدانست این خانه با تمام خانههای شهر تفاوت دارد که در و پنجرهها را از داخل قفل کرد.
💠 در این خانه دختری شیعه پنهان شده و امانت پسرش بودم که مرتب دور سرم #آیت_الکرسی میخواند و یک نفس نجوا میکرد :«فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِين.» و من هنوز نمیدانستم از ترس چه تهدیدی ابوالفضل حاضر نشد تنها راهی ایرانم کند که دوباره در این خانه پنهانم کرد.
حالا نه ابوالفضل بود و نه مصطفی که از ترس اسارت به دست تروریستهای #ارتش_آزاد جانم به لبم رسیده و با اشکم به دامن همه ائمه (علیهمالسلام) چنگ میزدم تا معجزهای شود که درِ خانه به رویمان گشوده شد.
💠 مصطفی برگشته بود، با صورتی که دیگر آرامشی برایش نمانده و چشمانی که از غصه به خون نشسته بود.
خیره به من و مادرش از دری که به روی خودمان قفل کرده بودیم، حس کرد تا چه اندازه #وحشت کردیم که نگاهش در هم شکست و من نفهمیدم خبری ندارد که با پرسش بیپاسخم آتشش زدم :«پیداش کردید؟»
همچنان صدای تیراندازی شنیده میشد و او جوابی برای اینهمه چشم انتظاریام نداشت که با شرمندگی همین تیرها را بهانه کرد :«خروجی شهر درگیری شده بود، برا همین برگشتم.»
💠 این بیخبری دیگر داشت جانم را میگرفت و #امانت ابوالفضل پای رفتنش را سُست کرده بود که لحنش هم مثل نگاهش به زیر افتاد :«اگه براتون اتفاقی میافتاد نمیتونستم جواب برادرتون رو بدم!»
مادرش با دلواپسی پرسید :«وارد داریا شدن؟» پایش پیش نمیرفت جلوتر بیاید و دلش پیش #زینبیه مانده بود که همانجا روی زمین نشست و یک کلمه پاسخ داد :«نه هنوز!»
💠 و حکایت به همینجا ختم نمیشد که با ناامیدی به قفل در نگاه کرد و صدایش را به سختی شنیدم :«خونه #شیعههای اطراف دمشق رو آتیش میزنن تا مجبور شن فرار کنن!»
سپس سرش به سمتم چرخید و دیدم قلب نگاهش برایم به تپش افتاده که خودم دست دلش را گرفتم :«نمیذارم کسی بفهمه من شیعهام!» و او حرف دیگری روی دلش سنگینی میکرد و همین حرف حالش را زیر و رو کرده بود که کلماتش به هم پیچید :«شما ژنرال #سلیمانی رو میشناسید؟»
💠 نام او را چند بار از ابوالفضل شنیده و میدانستم برای آموزش نیروهای سوری به دمشق آمده که تنها نگاهش کردم و او خبر تلخش را خلاصه کرد :«میگن تو انفجار دمشق #شهید شده!»
قلبم طوری به قفسه سینه کوبیده شد که دلم از حال رفت. میدانستم از فرماندهان #سپاه است و میترسیدم شهادتش کار نیروهای ایرانی را یکسره کند که به نفسنفس افتادم :«بقیه ایرانیها چی؟» و خبر مصطفی فقط همین بود که با ناامیدی سری تکان داد و ساکت شد...
#ادامه_دارد
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
سلام وعرض ادب خدمت همراهان عزیزومحترم کانال 🤲🌹
یه خانواده دارن جهيزيه دخترشون رو اماده میکنن و با این گرونی ها پول کم آوردن و واقعا درمضیقه قرارگرفتن، ممنون میشیم اگه میتونین حتی در حد ۱۰ هزار ت کمک کنین
دوست مورداعتماد ما،این خانواده رو کاملا میشناسن و مطمئن هستندخرید بیخود نمیکنن چند روز پیش ازشون جویا شدن که چه چیزایی خریدکردن و واقعا دیدن که خرج اضافه نکردن
پدر خانواده سرطان روده دارن و مادر خانواده هم یکتوده سرطانی داخل لگن دارن که اون ناحیه و بقیه جاهای مربوط رو درگیر کرده به همین دلیل نمیتونن برن سرکار
ممنون میشیم دستی برآریدبرای کمک ومساعدت
اجرتون با حضرت فاطمه و ائمه اطهارعلیهم السلام
آی دی جهت گرفتن شماره کارت👇
@MMMM1379
4_5787519511406053635.mp3
8.43M
🎧 #زمینه / #بسیار_زیبا / #شنیدنی
🎼 غریب و خسته اومدم پناهم بدی...
🎤 #کربلایی_امیر_برومند
♦️ #۶روزتاشهادت_امام_رضا (ع)🖤
🏴صلی الله علیک یا غریب الغربا🏴
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
. 🌿🌺🌿🌺🌿🌺
⬅️ اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانال های تقویم نجومی ، اسلامی .
✴️ یکشنبه 👈 11 مهر / میزان 1400
👈26 صفر 1443👈 3 اکتبر 2021
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی .
🔘 تجهیز لشکر اسامه توسط پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم .
⭐️ احکام دینی و اسلامی .
❇️ روز مبارک و شایسته ای برای امور زیر :
✅ خرید رفتن .
✅ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن .
✅ درختکاری .
✅ امور کشاورزی و زراعی .
✅ ملاقات با هر که خواهی .
✅ و جابجایی و نقل وانتقال خوب است .
✅ برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی کافی است کلمه "تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو و تقویم هر روز را دریافت نمایید .
📛 ولی ازدواج خوب نیست .
👼 زایمان خوب و نوزادش عمر طولانی خواهد داشت .ان شاءالله
✈️ مسافرت : مسافرت همراه صدقه باشد .
🌿🌺🌿🌺🌿🌺
🔭 احکام نجوم .
🌓 امروز : قمر در برج اسد است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است :
✳️ رفتن به منزل نو .
✳️ خرید ملک و خانه .
✳️ طلب حوائج از روساء .
✳️ عهد نامه نوشتن .
✳️ خرید حیوان و چهارپایان .
✳️ شروع به کار و شغل .
✳️ و آغاز معالجه و درمان نیک است .
🔲 این مطالب تنها یک سوم اختیارات سررسید تقویم همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید .
💑 مباشرت و مجامعت مباشرت امشب (شب دوشنبه) ، فرزند چنین شبی حافظ قرآن گردد . ان شاءالله
⚫️ طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث رهایی از بلا است .
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری، موجب خلاصی از مرض است .
😴😴تعبیر خواب
خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 27 سوره مبارکه " نمل " است .
قال سننظر اصدقت ام کنت من الکاذبین ....
و چنین استفاده میشود که جاسوسی خبری بیاورد و درصدد تفحص بر آید که خبر راست است و معلوم شود خبر درست بوده است . ان شاءالله و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید . برای پیوستن به کانال ما در تلگرام و ایتا کافی است کلمه تقویم همسران را جستجو کنید.
🌿🌺🌿🌺🌿🌺
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد .
🌿🌺🌿🌺🌿🌺
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
📚 منابع مطالب
کتاب تقویم همسران
نوشته حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم
پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن
09032516300
025 37 747 297
09123532816
🌿🌺🌿🌺🌿🌺
#نماز_شب
شروع به نماز شب، و لو به اختصار؛ که اگر هنوز آن را شروع نکرده، از بستر برخیزد و دو رکعت نماز شفع و يك رکعت نماز وتر به جا آورد. اگر برای او سخت است، میتواند قبل از خواب، نماز شفع و وتر را به جا آورد. اگر بيدار نشد، میتواند
👈 قضای نماز شب👉
را فردای آن سحر به جا آورد؛ كه از ديدگاه اهل بيت عليهمالسّلام اينگونه كه قضا به جا آورد، موجب ميشود كه شخص نماز شبخوان بشود.
#مرتضی_آقاتهرانی
#نماز_شب_ را_به_نیت_ظهور_می_خوانیم
#اللهم عجل لولیڪ الفرج🤲
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
✨❤️ تو دلم به خدای مهربون می گفتم:
🍃🌹خدایا...
از اون همه گناه هایی که کردم
کدومش رو میبخشی⁉️‼️
این آیه یادم اومد:
✨اِنَّ اللّهَ یَغفِرُ الذُّنوبَ جَمیعا✨
#شبتون زیبابه نگاه خداوعنایت شهدا🌷
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🌷بِسْمِ رَبِٓـــ الشـُ❤️ـَـهـدا🌷
✾͜͡♥️•♥️⃟
عمریسٺتپشهاےدلممیگوید
یافاطمہاشفعےلناعندالله..🙂✋🏼
⛅ اولین ســـــلام تقـــدیم بہ ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان
حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
⛅ السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهـِ
یا اباصالحَ المَهدۍ
یا خلیفةَالرَّحمن
و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدے و مَولاے
ْ الاَمان الاَمان
🍃❤️روزتون مَهدوي❤️🍃
🌠☫﷽☫🌠
🕊زیارتنامه ی #شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
💐 امروز یازدهم مهر ماه سالروز شهادت مدافع حرم" #علیرضا_قنواتی" گرامی باد
یادونام شهداباصلوات🌿🌷🌿
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🌷>>♥•••
✅ #برشی_از_وصیتنامه_شهدا
#شهید_عمران_همرنگ🥀
⬅️ برادران و خواهران عزیزم رسالت ما در مقابل اسلام و انقلاب و همه شهیدان و کیفیت ادامه راه آنان در رساندن پیام مظلومیت اسلام و مظلومیت این انقلاب که بر همه جهانیان بسی سنگین است بر عهده ماست. من هم مثل تمامی برادران جان بر کف به غیر از جان چیزی ندارم که به دین اسلام هدیه کنم، لذا خواستم جان خود را در راه اسلام و عقیده ام و قرآنم قربانی کنم. ایمان ما استوار و قلب ما آرام است. ما را گریه مادران داغدیده و زاری خواهران بیبرادر و اشک سالخوردگان و خردسالان از راه خویش بازنمی گرداند....
••••♥<<🌷
تلاوت یک آیه از"قرآن کریم"(آل عمران)بهمراه ترجمه آن،هدیه به شهیدعارف،محمدحسین یوسف الهی ❤❤
.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
بنام خداوندبخشنده بخشایشگر
لكُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلًّا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَىٰ نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ ۗ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿٩٣﴾🍃🌹
همه خوراکی ها بر بنی اسرائیل حلال بود، جز آنچه اسرائیل [یعنی حضرت یعقوب] پیش از آنکه تورات نازل شود [به علتی] بر خود حرام کرد؛ [بنابراین آنچه از خوراکی ها در تورات حرام شده به کیفر گناهان بنی اسرائیل است نه آنکه از آیین ابراهیم به جا مانده باشد] بگو: اگر راستگویید [و حقیقت غیر از این است] تورات را [که از نظرها پنهان کرده اید] بیاورید و آن را بخوانید، [و اگر از آوردن تورات و خواندنش خودداری ورزید، اعتراف کنید که به تورات دروغ می بندید.] (۹۳)🍃🌹
✨📖✨
🌹قال الرّضا علیه السلام :
✨لا تَطلُبُوا الهُدی فی غَیرِالقُرآنِ فَتَضِلّوا.
هدایت را جز از قرآن مجویید که گمراه خواهید شد ✨
🍃امالی صدوق🍃
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش علی اکبر هست🥰✋
*شهیدی که حاجت روا میکند*💫
*شهید علی اکبر نظری*🌹
تاریخ تولد: ۲ / ۶/ ۱۳۴۲
تاریخ شهادت: ۱۶ / ۱۲ / ۱۳۶۴
محل تولد: قم
محل شهادت: فاو
*🌹پدرش← عملیات والفجر ۸ پسرم به شهادت رسید🕊️یک روز سر مزار فرزندم میرفتم دیدم خانم مسنّی دارد سنگ قبر فرزندم را میشوید🍃گفتم: «خانم این شهید را میشناسید؟ گفت: تا یک هفته پیش نمیشناختم‼️گفتم: چطور؟ گفت: من خودم مادر شهید هستم🍃فرزندم در ردیف دوم پیش پای شهید زینالدین مدفون است🍃بیماری لاعلاجی گرفتم و مدتها دنبال مداوا بودم هرکاری کردم خوب نمیشدم؛🥀از خدا خواستم تا خواب فرزند شهیدم را ببینم. وقتی به خوابم آمد به پسرم گله کردم که مگر تو شهید نیستی؟🥀من مادرت هستم و سیدهام! کاری بکن و از خدا بخواه شفا بگیرم🥀پسرم گفت: برو سر قبر علیاکبر. گفتم: کجاست؟‼️گفت: عصر پنجشنبه پدرش میآید سر قبرش، بگرد پیدا میکنی🍃چند بار آمدم تا پیدا کردم. به شهید شما متوسل شدم و شفا گرفتم💫 بار دیگر از خدا خواستم تا خواب پسرم را ببینم. به خوابم آمد. گفتم: چرا مرا به آن شهید حواله دادی؟‼️گفت: در این عالم شهدا درجه و جایگاههای متفاوتی دارند💫هرکسی در دنیا اخلاص و تلاش بیشتری داشته در اینجا درجه و مقام بالاتری دارد💫به همین خاطر شما را به شهید علیاکبر نظری ارجاع دادم*🕊️🕋
*شهید علی اکبر نظری ثابت*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🌺🕊
💠حاج حسین یکتا :
🌷بچه بسیجی...
حیفه که بمیره!
بچه بسیجی باید اقتدا کنه به اربابش و شهید بشه...
شهدا بهمون فهموندند که میشه غیر معصوم باشی و تو بغل معصوم جون بدی...
ولی اون ها خیلی مراقبه میکردنا...
به هر چیزی نگاه نمیکردند...
شما هم اگه میخواین مثل اون ها بشید؛
نباید چشم هاتون هر چیزی ببینه!
گوش هاتون نباید هر چیزی بشنوه!
🌷بچه ها به خدا دعا کنید که نمیرید!
و سعی کنید نمیرید!
تموم تلاشتون رو کنید که نمیرید!
بچه بسیجی باید؛
مثل ارباب بی کفنش شهید بشه...
🌺
🍃🌺
💠دکتر احمدرضا بیضائی :
🌷یکبار به محمودرضا گفتم :
این بار که برمیگردی برایم از آنجا سوغاتی بیاور. سوغاتیاش یک پرچم کوچک قرمز رنگ بود که رویش نوشته بود:
«کلنا عباسک یا بطلة کربلا - لبیک یا زینب»
که آن را بعد از رفتنش روی دیوار نصب کردم و الان یادگاریست که از او باقی مانده و حرفهای زیادی با من میزند. غیر از این – یعنی فدا شدن در راه اهل بیت (ع) -
انگار چیزی در دل یا ذهنشان خطور نمیکرده است و به چیز دیگری فکر نمیکردهاند.
عنوان این شهدا که مشهور شده «مدافع حرم» است. این عنوان خیلی معنادار است.
🌷محمودرضا میگفت:
اینها میخواهند در منطقه مقاومت شیعی را با مقاومت سلفی جایگزین کنند.
میگفت : حقیقت داستان سوریه همین است، باقی را رها کن. گفتم خب اگر جمعاش کردند بعدش چه؟ میخواهند اسرائیل را به رسمیت بشناسد؟ گفت در این گام میخواهند که مقاومت باشد اما مقاومت شیعی دیگر باقی نماند.
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 شهید حاج عبداللّه رودکی
حاج عبداللّه
روی اسم
مادر😘
حساس بود😭
▪️السلام علیک یا اباعبدالله الحسین🥀
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
#یکشنبه_های_علوی_و_فاطمی 💚
🌱دلت را خانه کن بهر امیرالمومنین حیدر
🌱که زهرا می زند جارو همیشه بیت مولا را...
🔸السَّلامُ عَليکَ يا اَميرالمؤمنين علي ابن ابى طالِب عليه السلام.
🔸السَّلامُ عَلیَکِ یا فاطِمَةَ الزَّهرا سلام اللّه عَليها.
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🌿خاطرات خاص جبهه🌿
*عراقی .... عراقی*
شب عملیات بدر، بعد از عبور از آبراه های هور، فکر می کردم سنگر کمین دشمن پاکسازی شده است؛ غافل از این که عراقی ها از آن سنگر، حرکات ما را تحت نظر داشتند.
ناگهان از پشت سر، قایق ما را زیر آتش رگبار قرار دادند.
دو نفر شهید شدند، یک نفر زخمی شد و یک نفر سالم ماند.
به سمت راست سینه ام، دو گلوله اصابت کرده. ریه هایم سوراخ شد و تیر از پشت کمرم بیرون آمد. موتور قایق از کارافتاد، و قایقمان حدود ۲۰ متر از مسیر اصلی منحرف شد و رفت داخل نیزارها. دو نفری را که زنده بودند، با اصرار، به آب انداختم تا برگردند. چفیه ام را محکم دور کمرم بستم و کنار دو شهید، دراز کشیدم. ساعت ۱۱/۵ شب بود. فرکانس بی سیم ها را کم کردم و چیزهایی را که می توانستم، داخل آب انداختم. تا صبح در آن قایق، مکالمات را با صدای کم گوش می دادم و ذکر می گفتم. هر وقت قایق تکان می خورد، قایق را زیر آتش رگبار قرار می دادند. من هم فقط به خدا و اهل بیت (علیهم السلام) توسل می کردم. نفس از جای تیرها وارد ریه ام می شد و از همان جا خارج می شد. خیلی درد می کشیدم. نماز صبح را خوابیده نیت کردم و خواندم.
صبح، متوجه نزدیک شدن عراقی ها به قایق شدم. بی سیم ها را خاموش کردم و مثل آن دو شهید، کف قایق دراز کشیدم. عراقی ها وارد قایق شدند و جیره غذایی و دوربین را برداشتند و قایقمان را بردند طرف سنگر کمین و رفتند. یک ساعت بعد، چند نفر دیگر آمدند و شروع کردند به خالی کردن جیب هایمان. نوبت به من که رسید، یکی از آن ها، دستش را داخل جیب بادگیرم کرد. داخل جیب یک جانماز، تیغ موکت بری، عطر و قرآن کوچکی بود.
از ضربان قلبم و گرمی بدنم، فهمید که زنده ام. داد زد:
«احیا...احیا...».
همه آمدند و شروع کردند به سیلی زدن. امّا من به رویم نیاوردم. با اسلحه چندین رگبار بالای سرم زدند. اما از بس، شب گذشته این صداها را شنیده بودم، برایم معمولی بود. دیدند هیچ راهی ندارند؛ یک کلاه کاسک را پر از آب کردند و ریختند روی من. آب به شدت وارد ریه هایم شد و ناخودآگاه چشم هایم را باز کردم. دست و پایم را گرفتند و پرتابم کردند روی سنگر کمین. دست هایم را بستند و با صورت روی زمین انداختند. شکنجه های سختی دادند و اطلاعات میخواستند
اما من می گفتم که یک کارگر ساده ام و چیزی نمی دانم. (در حالی که فرمانده یکی از تیپ های عملیاتی لشکر بودم و تمام اطلاعات پیش من بود). دوبار مرا با ریه تیرخورده داخل آب انداختند. ریه ام پر از آب شد. وقتی مرا از آب بیرون کشیدند، تنفس برایم مشکل بود. وقتی دست و پا می زدم، خون و آب از ریه هایم خارج می شد. مرا روی زمین می انداختند و با پا به کمرم می زدند و وقتی آب و خون از ریه هایم بیرون می زد، تفریح می کردند و لذت می بردند.
ظهر، خواستم نماز بخوانم، اما نگذاشتند.خوابیده نماز خواندم. متوجه شدم که می خواهند وسایلشان را جمع کنند و بروند. زخمی هایشان را بردند و کشته هایشان را گذاشتند و مرا هم در همان حال رها کردند.
با زحمت دست هایم را باز کردم و جلیقه ای پوشیدم تا داخل آب بروم و در نیزارها مخفی شوم. وارد آب که شدم، دوباره ریه هایم پر از آب شد و مجبور شدم خودم را از آب بیرون بکشم. رو به قبله دراز کشیدم و متوسل شدم به امام زمان (عج).
در حال اشک ریختن و توسل بودم که ناگهان متوجه صدای قایق های خودمان شدم. نیروهای یکی از گردان های لشکر قم بودند. یکی از آن ها مرا شناخت و گفت:
«عراقی... عراقی...».
همه گلنگدن ها را کشیدند و آماده تیراندازی شدند. همان بنده خدا دوباره گفت:
«بابا عراقی که نیست، عراقی خودمان است»!
لباس هایم را درآوردند و چفیه تمیزی به کمرم بستند. چند لحظه بعد، عراقی هایی که مرا شکنجه می کردند، دستگیر کردند و آوردند. آن ها افتادند به دست و پای من و التماس می کردند که نجاتشان دهم... .
از آن جا بیهوش شدم و بعد از انتقال به بیمارستان شهیددستغیب شیراز، به هوش آمدم. بالای تخت من کاغذی زده بودند؛ روی آن نوشته بود: عراقی.
خانم پرستاری وارد اتاق شد و تا به تخت من رسید، کشیده محکمی زد توی گوشم و بعد از کلی بد و بیراه، گفت: عراقی قاتل!
با بی رمقی گفتم: من عراقی نیستم. فامیلی ام عراقی است... .
کتاب خاطرات دردناک، ناصر کاوه
راوی: سردارعبدالله عراقی
🌷 *شهدا در قهقهه مستانه اشان عندربهم یرزقونند.*
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093