eitaa logo
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
1.8هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
4.6هزار ویدیو
77 فایل
*موسسه‌فرهنگی‌ هنری و پژوهشیِ شمیم‌عشق‌رفسنجان* شماره ثبت 440 به یادشهیدعارف‌محمدحسین یوسف الهی وبه یادتمامی شهدا کپی‌از‌مطالب‌کانال‌با‌ذکر‌صلوات‌آزاد‌است🪴 ارتباط با ادمین: 『 @shamimeshghar
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش سعید هست🥰✋ *تو برو مَکّه ، من میروم فَکّه*🕊️ *شهید سعید شاهدی*🌹 تاریخ تولد: ۱۷ / ۱۲ / ۱۳۴۷ تاریخ شهادت: ۲ / ۱۰ / ۱۳۷۴ محل تولد: قصرالدشت تهران محل شهادت: فکه *🌹مادرش← بچه که بود لقمه هم به مدرسه نمی‌برد🍂میگفت شاید کسی نداشته باشد و دلش بخواهد🥀به بیت المال خیلی حساس بود💫 در حد توانش با جمع آوری کمکهای دیگران و گرفتن وام به آنها کمک می کرد🍃می گفت: یک عده مستاجرند ، کرایه خانه ندارند بدهند یا سقف خانه شان دارد پایین می آید🥀نمی دانید چه سختی هایی می کشند.🥀همرزم← من و سعید در همه لحظات با هم بودیم و قرار بود با هم برای تفحص به فكه برویم.💫 وقتی رفتم سر كار به من گفتند كه در قرعه‌كشی اسمم برای مكه درآمده‌🌙به سعید گفتم كه قرار است به مكه بروم🕊️از آنجا كه برگشتم حتماً به فكه می‌آیم💫سعید با لبخند همیشگی پاسخ داد: تو برو مكه من هم می‌روم فكه🕊️ ببینیم كدامیك از ما زودتر به خدا می رسیم؟🕊️ تازه از حج بازگشته بودم كه تلفن زنگ زد📞 آقای بیگدلی از فكه بود‼️اشک از چشمانم سرازیر شد🥀باور كردنش برایم مشكل بود🥀سعید به خدا رسیده بود🕊️ یک مین والمری منفجر می‌شود💥 و شهید غلامی مجروح می‌شود سعید برای کمک به او به سمتش میرود🍃 که ترکش مین به گلو🥀سینه و پهلویش میخورد🥀و هر دو به شهادت می‌رسند*🕊️🕋 *شهید سعید شاهدی* *شادی روحش صلوات*💙🌹 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. . برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم جلد یک زندگینامه ش ه ید ابراهیم هادی . 💥تابستان سال ۱۳۶۱ بود. یک شب با هم به هیئت رفتیم. بعد هم در کنار بچه‌ های بسیج حضور داشتیم. آخر شب هم برای چند نفر از جوانان محل، شروع به صحبت کرد. خیلی غیر مستقيم آنها را نصیحت نمود. 💥ساعت حدود دو نیمه شب بود. من هم مثل ابراهیم خسته بودم. از صبح مشغول بودیم. گفتم: من می‌ خواهم بروم خانه و بخوابم. شما چه می‌ کنی؟ ابراهیم گفت: «منزل نمی‌ روم، می‌ ترسم خوابم برود و نماز صبح من قضا شود. شما می‌ خواهی برو.» 💥بعد نگاهی به اطراف کرد. یک کارتن خالی یخچال سر کوچه روی زمین افتاده بود. ابراهیم آن کارتن بزرگ را برداشت و رفت سمت مسجد محمدی. ورودی این مسجد یک فضای تقریباً دو متری بود. ابراهیم کارتن را در ورودی مسجد روی زمین انداخت و همانجا دراز کشید. 💥….بعد گفت: «دو ساعت دیگه اذان صبح است. مردمی که برای نماز جماعت به مسجد می‌ آیند، مجبور هستند برای عبور، من را بیدار كنند.» بعد با خوشحالی گفت: «اینطوری هم نمازم قضا نمی ‌شه، هم نماز صبح رو به جماعت می‌ خوانم.» ابراهیم به راحتی همانجا خوابید. 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋💫 ✖️ گاهی وقتها، یه تشکر شما، می‌تونه یه جانِ لِه شده و خسته رو زنده کنه🍃 ✖️گاهی وقتها، فقط نشون دادنِ شادی‌تون، از شادیِ کسی، می‌تونه بارِ شادیش رو چندین برابر کنه! ✖️ گاهی وقتها، فقط باید لبخند بزنی و همه‌ی حرفهات رو به یه وقتِ دیگه موکول کنی؛ تا حالِ قشنگ عده‌ای رو، حفظ کنی! گاهی وقتها از شما انتظار بیشتری میره که ؛ ـ تشکر کنید! ـ یا شادی‌تون رو ابراز کنید! 🔺چون شما ممکنه برای طرفِ مقابل‌تون، با همه فرق داشته باشید.♥️
●همه جور شاگردی داشت؛ از حزب‌اللهی ریش‌دار تا صورت تراشیده تیریپ آرت. از چادری سفت و سخت تا آنها که مقنعه روی سرشان لق می‌زد. یک بار یکی از همین فکلی‌ها همراه دوست محجبه‌اش آمده بود پیش دکتر. پیش پای هردوشان بلند شد. جواب سؤالات هردوشان را داد. هردوشان را هم خطاب می‌کرد «دخترم». اذان گفتند. نگفت: «بروید بعد نماز بیایید». همان جا آستین‌هایش را بالا زد. سجاده کوچکی در دفترش داشت که هروقت فرصت نماز جماعت نبود، در دفتر نماز اول وقتش را می‌خواند. یک سال بعد، آن دختر فکلی، در صف اول نماز جماعت دانشگاه بود و قرآن بعد از نمازش ترک نمی‌شد. شهید دکتر این طور شاگرد تربیت می‌کرد. 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 ماجرای حل مسئله فیزیک توسط شهید شهریاری که رهبر انقلاب نقل کردند؛ 📎 بازنشر به مناسبت سالروز شهادت شهید مجید شهریاری 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~♡~ -بعضیا‌میـگفتن‌ بخور‌بخوابـہ آره‌خب‌،راسٺ‌میگفتن!' خمپارھ‌میخوردن و . . . میخوابیدن🙂💔 🥀
▪️انّا لله و انّا إلیهِ راجعون 💠حاج صمد فاتح نژاد، جانباز سرافراز مدافع‌حرم پس از سالها تحمل درد و رنج ناشی از جهاد با تکفیری‌ها به یاران شهیدش پیوست! حاج جانباز ۷۰درصد مدافع‌حرم بود که در سال۱۳۹۳ طی نبرد با گروه تروریستی داعش و در راه دفاع از حریم آل‌الله در کرکوک عراق قطع نخاع شد و به درجه جانبازی نائل گردید؛ سرانجام پس از هفت‌سال تحمل جراحات ناشی از نبرد با تکفیری‌ها آسمانی شد. 📿شادی روح مطهرشان صلوات📿 اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد 🌺 🍂🌺🍃 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🌼🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🌸🍃 یوسفِ گُمگشته‌ای دارد دلِ کنعانی‌ام شمعم ودرخویش میریزم شبی بارانی‌ام آه احساسِ مرا ای کاش میفهمید شهر من به دنبالِ توام بس نیست سر گردانی ام 💔 سشنبه های جمکرانی🍁🍁 ❤️الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج❤️ 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_329851826180456544.mp3
4.39M
شور شنیدنی ودلنشین با نوای: ( عشق تو،دین من ،حسین... ) ❤️ کاشکی همین روزامنم مدافع حرم بشم😭 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🕊🍁 🌷یادمان نرود به قول حاج‌قاسم :) این انقلاب، آن‌قدر تلاطم و سختے دارد ڪه یڪ روزی شهدا آرزو مےڪنند زندہ شوند و براۍ دفاع از انقلاب دوبارہ شهید شوند....👌👌👌 ♥️ 🇮🇷🌱🇮🇷🌱🇮🇷🌱🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
03_Sheytan_Shenasi_Dar_Ghoran_1389_12_18_Mashhade_Moghaddas.mp3
26.95M
🔉 3⃣ جلسه سوم * شرایط ورود حضرت موسی ع به شهر * معنای شیعه * تفاوت شیعه و محب در روایتی از امام رضا ع * ولی و عدو * سیستم اطلاعاتی قوی دوران فرعون * شرایط رهبری در قرآن * غفلت به چه معناست؟ * چه کسانی راهی جهنم می‌شوند؟ * تعریف قرآن از غافلون ⏰ مدت زمان: 51:10 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
~♡~ 💥 از ڪرونا،ضدعفونۍ ڪردنِ دسټ،دستگیره،ڪلید،عینڪ و گوشۍ را آموختیم.✅ ڪاش بیاموزیم چشم،گوش،دل و زبـان را *از نگاهِ بد،غیبټ،دروغ و سوءظن* ضدعفونۍ ڪنیم.❗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📆 امروز سه‌شنبه ۹ آذر ۱۴۰۰، مصادف با سالروز بزرگداشت شیخ مفید از علما و عارفان تاریخ شیعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷گلبانگ اذان مغرب🌷 سعی می کرد نمازهایش را اول وقت بخواند و روی واجبات شدیداً حساس بود ... 🌷شهید 🌷 📎التماس دعا. را صدا بزن   📿 اول وقت 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🍃💛 آمد سہ‌شنبہ تا من وتو یاد او ڪنیم در جمڪران عشق  ز دل آرزو ڪنیم❤️ اے آرزوے منتظران زودتر بیاآرے، بیا ڪہ باتو فقط گفٺگو ڪنیم 🦋 🔻طریقه خواندن؛ (عج) بعداز نماز مغرب وعشا ✌️دورکعت است 1_نیت(نماز صاحب الزمان عج میخوانم قربة إلى الله) 2_درهررکعت به (ایاک نعبد و ایاک نستعين) رسیدید 100مرتبه تکرارکنید 3_درهررکعت ذکررکوع 7 مرتبه (سبحان ربی العظیم وبحمده) 4_درهررکعت ذکرهرسجده 7مرتبه (سبحان ربی الأعلى وبحمده) 5_درپایان تشهد وسلام 6_بعدازسلام یک مرتبه (لااله الاالله)+تسبیحات حضرت فاطمه زهرا (س) ((34 مرتبه الله اکبر + 33مرتبه الحمدالله + 33 مرتبه سبحان الله )) 7_سپس سر روی مهرگذاشته 100مرتبه صلوات میفرستید. 8_درپایان دعای فرج خوانده شود اللهُمَّ عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ بِمَا وَسِعَتِ السَّمَاءُ وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الَّذِینَ أَمَرْتَنَا بِطَاعَتِهِمْ وَ عَجِّلِ اللهُمَّ فَرَجَهُمْ بِقَائِمِهِمْ وَ أَظْهِرْ إِعْزَازَهُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَایَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَایَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ احْفَظَانِی فَإِنَّکُمَا حَافِظَایَ یَا مَوْلایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ یَا مَوْلایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ یَا مَوْلایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی الْأَمَانَ الْأَمَانَ الْأَمَانَ. 🙏 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🌹داستان زندگی جانبازشهیدایوب بلندی🌹 قسمت (چهل وسوم وچهارم) تقدیم نگاه سبز شما عزیزان👇👇
❤️قسمت چهل و سه❤️ . وقتی برگشتیم ایران، ایوب رفت دنبال درمان فکش تا بعد برود . دوباره عملش کردند. از اتاق عمل که آمد صورتش باد کرده بود. دور سر و صورتش را باند پیچی کرده بودند. گفتم محمد حسین خیلی بهانه ات را می گرفت. _ حالا کجاست + فکر کنم تا الان پدر نگهبان را در آورده باشد. رفتم محمد حسین را بگیرم صدای گریه اش از طبقه پایین می آمد. تا رسیدم گفت: خانم بیا بچه ات را بگیر نشست و جای کفش محمد حسین را از روی شلوارش پاک کرد. + زحمت کشیدید آقا اشک هایش را پاک کردم. + بابا ایوب خیلی سلام رساند، بالا مریض های دیگر هم بودند که خوابیده بودند. اگر می آمدی آنها را بیدار می کردی. صدای ایوب از پشت سرم آمد _ سلام بابا ☺ . ❤️قسمت چهل و چهار❤️ . برگشتم، ایوب به نرده ها تکیه زده بود و از پله ها به زحمت پایین می آمد. صدای نگهبان بلند شد. - آقا کجاا؟؟ محمدحسین خیره شد به سر بزرگ و سفید ایوب که جز کمی از لب و چشم هایش چیز دیگری از آن معلوم نبود. محمد حسین جیغ کشید و خودش را توی چادرم قایم کرد. ایوب نرده ها را گرفت و ایستاد. _ بابایی،من برای اینکه تو را ببینم این همه پله را آمدم پایین، آنوقت تو از من میترسی؟ محمد حسین بلند بلند گریه می کرد. نگهبان زیر بغل ایوب را گرفت و کمکش کرد تا از پله ها بالا برود. رنگ ایوب از شدت ضعف زرد شده بود. 😔 رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093