فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 اجرای سرود «سلام فرمانده» در جوار مزار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
دوستےها تو جبھه ؛
طورے بود ڪه از میون گلوله ها
همدیگه رو بیرون مےڪشیدن
سعے ڪنید دوستانے داشته باشید ڪه
همدیگه رو از گناه نجاتـــــ بدید . . . !
#حاجحسینیڪتا🌿
🌴🌹 #شهید_احمدی و 🌷 #شهید_ملاسلیمانی ، فرمانده گردان فتح - عملیات بیت المقدس -اردیبهشت ۱۳۶۱
ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
🔹ملکوتی یکی از رزمندگان حاضر در این عملیات بوده است که این تصویر را با دوربین شخصی خود به ثبت رسانده. وی درباره این عکس می گوید:
▫️نزدیک ظهر بود، رزمندها در حال استراحت بودند از دور متوجه این صحنه شدم و بدون آنکه این دو #شهید متوجه شوند از آنها عکس گرفتم.
🌷“ شهید ملاسلیمانی” فرماندهی گردان فتح در بین بچه ها خیلی محبوبیت داشت، برای استراحت سرش را روی پای شهید احمدی گذاشته بود، خیلی صحنه زیبایی بود
📷 برای ثبت عکس جلو رفتم. این دو شهید هیچ نسبتی با همدیگر ندارند، صمیمت بین این دو در این عکس خیلی زیباست و همیشه من را متاثر می کند هر دو در #عملیات_بیت_المقدس به #شهادت رسیدند...
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
⚠️#تلنگرشھـــــدایی
♨️نکند که آخر کار دســــٺخـــــالی از این ویرانه برویم و راهی سفر شویم.
🔻نکند اصلاً ندانیم که برای چه آمده بودیم؟!
🌹#شھید_نیّرے
هشتم شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیع به دست وهابیون
باید اینجا مدافعان حرم؛حرم درست کنند...
چهارتا مثل هم درست کنند...💚
#بقیع
#غربت
#تخریب_قبور_بقیع
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
▪️ 8 شوال، سالروز تخریب قبور
🖤ائمه بقیع علیهم السلام
🖤بر صاحب الزمان مهدی موعود عج
▪️و تمام مسلمانان جهان تسلیت باد
#ما_بقیع_را_میسازیم
أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🙏 #السلام_علیک_یا_صاحب_الزمان_علیه_السلام 💚
کربلاییحمید_علیمی_این_دل_لبریز_حسرت_مانده_محروم_از_زیارت_.mp3
17.57M
🔊 #صوتی | #واحد
📝 این دل لبریز حسرت مانده محروم از زیارت...
🎤 کربلاییحمید #علیمی
▪️ ویژه #تخریب_قبور_ائمه_بقیع
🎧 گوش کنید و نشر دهيد 📡
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
#سه_شنبه_های_جمکرانی
#سه_شنبه_های_مهدوی
🌱یاد تو همچون نفســــی ، می دهـدم دوبـاره جـان
عشـق تو سبـز می کند لحظه بـه لحظه ی خـزان...
🌱تــاب نیـاورد دگـر در تـب و هجــر و بـی کسـی
این دل من که مانده در صحن و صفای جمکران...
#اللهمعجللولیکالفرج❤️🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرتکرارترین آیهای که رهبری خواندند کدام آیه است؟
داستانی شنیدنی از امید
چرا باید به آینده امیدوار باشیم؟!!
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رئیسی: حجم تجارت ما در این دولت اصلا با قبل قابل قیاس نیست/بابت فروش نفت دیگر نگرانی نداریم
رئیس جمهور:
🔸دولت با ۴۵۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه مواجه شد اما جبران شد
🔸برخی تورم ۶۰ درصدی را پیش بینی می کردند که دولت سیزدهم از ۴۰ به ۳۶ درصد رساند
🔸از اول معلوم بود ارز ترجیحی مشکلات جدی به بار می آورد
🔸قرار شد ارز ترجیحی در ۶. ۷ کالا حذف شود
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
حتما بخونید که واجب واجب خوندنش..شوکه کننده اس..من که جا خوردم. از ماست که بر ماست..
⚠ در بحث گرانی و کمبود جنس، مشکلات فرهنگی داریم ⚠
این متن را حتما با دقت بخونید و سپس انتشار دهید.
🌀 امروز اومدم تو یکی از خیابانهای تهران و وارد یک مرغ فروشی شدم که متعلق به پسر عموهام هست. قرار هست امروز یک آزمایش فرهنگی اقتصادی را روی مردم انجام بدیم ، شما هم همراه ما باشید.😊
⚡ قرار شده که مقدار ضرری که می کنند را من جبران کنم و از جیبم بگذارم ، اما اشکال نداره ، میخوام حتما این گزارش را تهیه کنم . قیمت فعلی مرغ ۳۰۰۰۰ تومن هست. با درخواست من تابلو را میکنند ۲۰۰۰۰ تومن!!!! و قرار هست هر مشتری اومد فقط بگیم مرغ داره ارزون میشه. !!!
🌀 مشتریها دارن میان . اولین مشتری یک پسر جوان هست. ⚡ آقا مرغ میخواستم . 🌷 بفرمایید، چند کیلو؟! ⚡ کیلویی چنده؟! 🌷 بیست و پنج هزار تومن . ⚡ چه عجب ، چرا اینقدر پایین اومده ؟! 🌷 آره دیگه ، ارزونتر هم میشه ، حالا چند کیلو میخوایین؟! ⚡ دو تا مرغ میخوام حدود سه کیلو باشه. 🌷 خلاصه خرید و رفت.
🌀 مشتری دوم یک خانم مسن هست . ایشون هم اومد یک دونه مرغ ۲ کیلویی گرفت و رفت. ⚡ مشتری بعد ۲ تا مرغ .🌷 مشتری بعدی یک مرغ 🌀 مشتری بعد ۳ تا 🌀 و......
⚡ تا ظهر با همین قیمت رفتیم جلو و پسر عموهام گفتن فروش خیلی کم بوده و من هم ۸۰۰ هزار تومن ضرر کردم بابت مرغ ۲۰۰۰۰ تومنی .!!!!
⛔ بعد از ظهر برنامه ما افزایش قیمت مرغ هست و القای ترس در مشتری ، که آقا بخرید که گرونتر میشه. ⚡ قرار شد قیمت را ببریم روی ۴۰/۰۰۰ تومن و در دل مشتری ترس ایجاد کنیم ، ببینیم واکنش مردم چطوره؟!!!!😅😅 البته برای اینکه حق مردم گردنمون نباشه ، یک نفر را گذاشتیم بیرون که بعدا مابتفاوت قیمت مرغ را بهشون برگردونه و همون ۳۰۰۰۰ باهاشون حساب بشه!!
🌀 ساعت ۳ عصر هست و مشتریها دارن کم کم میان. ⛔ مشتری اول قیافش به کارمند میخوره . ابتدا درخواست دو تا مرغ داشت ، وقتی قیمت را پرسید و ما هم گفتیم الان ۴۰۰۰۰ تومن هست و قراره بشدت گرون بشه ، اصلا مرغ پیدا نمیشه ، ۱۰ تا مرغ گرفت و رفت!!!!😳 اونهم کیلویی ۴۰۰۰۰ تومن!
نفر بعد یک پیرمرد بود. اونهم یک مرغ میخواست ، وقتی ترسوندیمش گوشی را از جیبش درآورد و شماره کسی را گرفت و گفت مرغ داره گرون تر میشه ، اومدم مرغ فروشی ، اگه میخواین تا برای شما هم بگیرم . خلاصه گوشی را قطع کرد و سفارش ۱۵ تا مرغ داد. بعدش یک آژانس گرفت و رفت!!!!!😳😳
نفر بعدی هشت تا مرغ ، نفر بعدی ۱۲ تا مرغ ، نفر بعدی ۵ تا و......
تا ساعت ۷ عصر ، کل مرغها با قیمت ۴۰۰۰۰ تومن فروخته شد.
پسر عموهام تعجب کردن و از فروش این همه مرغ کاملا راضی بودن.
⚠ من هم مات و مبهوت رفتار مردم کشورمون !!!!
وقتی ارزون بود خیلی کم میخریدن
اما تا گرون کردی و ترسوندی ده برابر بیشتر میخرن!!!!
🌀 این فقط یک آزمایش بود و برای یکروز ، اونهم در یک مرغ فروشی شهر. حالا شما حساب کنید اگه این اتفاق تو کل کشور بیفته چه خبر میشه!!! ⛔ بهمین خاطر شما می بینید قفسه های تمام فروشگاههای کشور یکمرتبه از روغن و ماکارانی و... خالی میشه!!!!!
⚠ هموطن عزیز ؛ ما مشکل فرهنگی داریم ، گرونی بازار عامل اصلیش خود مردم هستند ، کاسب جماعت دنبال سود حداکثری هست و فروش بالا ، عده کمی هم انصاف دارن ،⛔ اینقدر نترسید ، اینقدر بازار را شلوغ نکنید ⛔ اینقدر به گرون شدن اجناس دامن نزنید.
⛔ چرا باور نمی کنیم که مجازات گرانفروشی نخریدن هست؟!!!
⚠ چرا یه جنس که گرون شد ، بیشتر میخریم ؟!؛
🌀 چرا ؟!!!!!!!!
⛔ چرا؟!!!!!!!!
کمی روی این موضوع فکر کنید. ✋🙏
زحمت انتشار با شما.. همه جا پخش شه.
4_6042078383339211397.mp3
11.47M
#انسان_شناسی ۱۶
#استاد_شجاعی
#حجتالاسلام_قرائتی
«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِين
ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَكِين...
⚜ و به يقين، انسان را از عصارهاى از گل آفريديم
سپس او را [ به صورت ] نطفهاى
در جايگاهى استوار قرار داديم...» | مؤمنون ۱۲ و ۱۳
⁉️ قرار دادیم؟!
مگر خدا، یکی نیست؟!
پس چرا در بسیاری از آیات قرآن،
فعل جمع به کار برده شده است؟!
دست مرموزی که محققان
از آن با نام «هوش طبیعت» یاد میکنند،
در حقیقت، چه نیروییست؟!
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
‼️دو چیز که انسانها به #اشتباه از آنها بيزارند.
🕋پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم:
شَیئانِ یَکرهُهُما اِبنُ آدَم: یَکَرَهُ المَوتَ وَ المَوتُ راحةٌ لِلمؤُمِنِ مِنَ الفِتنةِ وَ یَکَرَهُ قِلّةَ المالِ وَ قِلَّةُ المالِ اَقلُّ لِلحساب.
👌دو چیز است که آدمیزاد از آن متأثر و ناخوشایند است:
1️⃣یکی #مرگ، در حالی که مرگ برای مؤمن #راحتی از بلاها و #گرفتاریها است
2️⃣و دیگر کمی #مال و نقدینه، در حالی که مال کمتر، #حسابش کمتر است.
📚الخصال ج۱ ص۷۴
وسائل الشیعة ج۲ ص۴۲۹
بحار الأنوار ج۶ ص۱۲۸
🌷نماز اول وقت🌷
خبرنگار ژاپنی پرسید:شما تا ڪے حاضرید بجنگید؟
✳️خلبان شیرودی خندیـد و گفت: « ما برای خاڪ نمےجنگیـم ما براے اسلام مےجنگیم تا هر زمان کہ اسلام در خطر باشد.»
اینرا گفت و بہراه افتاد و آستین هایشرا بالا زد
✅چند نفربہ زبان های مختلف از هم مےپرسیدند: ڪجا؟ خلبان شیرودی بہ ڪجا مے رود‼️
هنوز مصاحبه تمـام نشده...
💐شیرودی خندید و بلند گفت: نماز! صدای اذان
┈┈•✾🕊🌷🕊✾•┈┈
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
『عارف شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
🔅🔅🔅 🌷 بسم رب الشهدا 🌷 🔸قسمت_اول 🔸اینک_شوکران۱(منوچهر مدق به روایت همسر شهید) 🔸جنگ تمام شد و مرد به ش
🔅🔅🔅
🌷 بسم رب الشهدا 🌷
🔸قسمت دوم
🔸اینک شوکران 1(منوچهر مدق به روایت همسر شهید)
کلاهش رو زد بالا.
-تو اعلامیه ی امام پخش می کنی؟
بهم برخورد. مگر من چم بود؟ چرا نمی توانستم این کار را بکنم؟
گفت: وقتی حرف های امام روی خودت اثر نداشته، چرا این کار را می کنی؟ این وضع است آمده ای تظاهرات؟ و رویش را برگرداند. من به خودم نگاه کردم. چیزی سرم نبود. خب، آن موقع که عیب نبود. تازه، عرف بود.
لباس هایم هم نامرتب بود. دستش را دراز کرد و اعلامیه ها را خواست. بهش ندادم. پایش را گذاشت روی گاز و گفت: الان می روم تحویلت می دهم. از ترس، اعلامیه ها را دادم دستش.
یکیش را داد به خودم. گفت: برو بخوان، هر وقت فهمیدی توی ایناها چی نوشته، بیا دنبال این کاراها. نتوانستم ساکت بمانم تا او هرچه دلش می خواهد بگوید. گفتم: شما که پیرو خط امامید، امام به شما نگفته زود قضاوت نکنید؟ اول ببینید موضوع چیه، بعد این حرف ها را بزنید. من، هم چادر داشتم هم روسری. آن ها را از سرم کشیدند.
گفت: راست می گویی؟
گفتم: دروغم چیه؟ اصلا شما کی هستید که من به شما دروغ بگویم؟
اعلامیه ها را داد دستم و گفت بمانم تا برگردد.
ولی دنبالش رفتم ببینم کجا می رود و چه کار می خواهد بکند. با دو، سه تا موتور سوار دیگر رفت همان جا که من درگیر شده بودم. حساب دو، سه تا از مامورها را رسیدند و شیشه ی ماشینشان را خرد کردند. بعد او چادر و روسریم را که همان گوشه افتاده بود، برداشت و برگشت. نمی خواستم بداند دنبالش آمده ام. دویدم بروم همان جایی که قرار بود منتظر بمانم. اما زودتر رسید. چادر و روسری را داد و گفت: باید می فهمیدند چادر زن مسلمان را نباید از سرش بکشند. اعلامیه ها را گرفت و گفت: این راهی که می آیی خطرناک است. مواظب خودت باش، خانم کوچولو ... و رفت.
خانم کوچولو! بعد از آن همه رجز خوانی، تازه به او گفته بود «خانوم کوچولو». به دختر ناز پرورده ای که کسی بهش نمی گفت بالای چشمش ابروست. چادرش را تکاند و گره روسریش را محکم کرد. نمی دانست چرا، ولی از او خوشش آمده بود. در خانه کسی به او نمی گفت چطور بپوشد، با چه کسی راه برود، چه بخواند و چه ببیند. اما او به خاطر حجاب مؤاخذه اش کرده بود. حرف هایش تند بود، اما به دلش نشسته بود.
گوشه ی ذهنم مانده بود که او کی بود. منوچهر بود؛ پسر همسایه مان. اما هیچ وقت ندیده بودمش. رفت و آمد خانوادگی داشتیم، اسمش را شنیده بودم، ولی ندیده بودمش.
یک بار دیگر هم دیدمش. بیست و یک بهمن از دانشکده ی پلیس اسلحه برداشتیم. من سه، چهار تا ژ_3 انداختم روی دوشم و یک قطار فشنگ دور گردنم. خیابان ها سنگربندی بود. از پشت بام ها می پریدیم. ده، دوازده تا پشت بام را رد کردیم. دم کلانتری شش خیابان گرگان، آمدیم توی خیابان. آن جا هم سنگر زده بودند. هر چه آورده بودیم، دادیم. منوچهر آن جا بود. صورتش را با چفیه بسته بود. فقط چشم هایش پیدا بود. گفت: باز هم که تویی. فشنگ ها را از دستم گرفت. خندید و گفت: این ها چیه؟ با دست پرتشان می کنند؟ فشنگ دوشکا با خودم آورده بودم. فکر می کردم چون بزرگند، خیلی به درد می خورند. گفتم: اگر به درد شما نمی خورد، می برمشان جای دیگر.
گفت: نه، نه. دستتان درد نکند. فقط زود از این جا بروید.
🔸ادامه دارد ......
💐 شادی ارواح طیبه ی شهدا صلوات 💐
------------------------------