eitaa logo
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
1.8هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
4.6هزار ویدیو
77 فایل
*موسسه‌فرهنگی‌ هنری و پژوهشیِ شمیم‌عشق‌رفسنجان* شماره ثبت 440 به یادشهیدعارف‌محمدحسین یوسف الهی وبه یادتمامی شهدا کپی‌از‌مطالب‌کانال‌با‌ذکر‌صلوات‌آزاد‌است🪴 ارتباط با ادمین: 『 @shamimeshghar
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢تشییع پیکر مطهر شهدای حادثه سقوط جنگنده ارتش 🔹صبح دیروزپیکر مطهر خلبانان شهید زمانی و بای با حضور جانشین نیروی هوایی ارتش، همرزمان و خانواده این شهدا در پایگاه هشتم شکاری اصفهان تشییع شد. 🔹دوروز گذشته یک فروند جنگنده آموزشی اف-۷ ارتش که در حوالی انارک نائین در حال انجام تمرین آموزشی بود به علت نقص فنی سقوط کرد که در پی آن خلبان قاسم زمانی و خلبان محمدجواد بای به شهادت رسیدند. ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
شهید محمدجوادبای،ازاستان گلستان،شهرستان رامیان.. نخبه رشته ریاضی و فیزیک دانشجوی مکانیک عشق پرواز و خلبانی انصراف از دانشگاه! جوان ترین خلبان تک کابین سرنوشت و تقدیر چنین بودو به درجه رفیع شهادت رسید 💔 روحش شاد یادش گرامی و ماندگار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢به یاد شهدای سانحه سقوط جنگنده F7 در اصفهان، خلبانان والامقام «قاسم زمانی» و «محمدجواد بای » به همرزمان شهیدشان در نیروی هوایی ارتش پیوستند. ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥لحظه ریختن آب سرد بر روی سر خلبان شهید «محمدجواد بای» 🔹طبق رسم نیروی هوایی ارتش از دیرباز تا امروز، هر گاه که یک خلبان برای اولین بار به تنهایی و بدون حضور استاد با هواپیما به پرواز در می‌آمد، بعد از فرود موفقیت آمیز، مافوق روی شاگردش آب سرد می‌ریخت تا از فشار عصبی او بکاهد. ذکریادونام شهداباصلوات💐 ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«براے آخرین نفس بخون ترانہ اے» حامد_زمانی تقدیم بہ شهداے مدافع حرم و شهدای مدافع آسمان آبی کشورمان عزیزان سانحه هواییf7 ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
انسان‌شناسی 21.mp3
11.38M
۲۱ بعضی آدمها، از نظر قرآن خاصّند! از بقیه بهتر از بقیه تیزتر از بقیه جلوتر و ....از بقیه برای خدا عزیزتر ❗️ این دسته از آدمهای خاص، فقـــط یک ویژگیِ خاص دارند، که از دیگران متمایزشان کرده است💥 ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
[📿🤲] گناهڪـارۍڪہ‌بعد‌از‌گنـاه بہ‌ترس‌و‌اضطراب‌میوفتہ بہ‌نجـات‌نزدیڪتره👌 تا ڪسۍڪہ‌اهل‌عبـادتہ،‌‌ امـا‌از‌گناه‌نمۍترسہ !🖤 ‌بہ‌هم‌ریختگۍ‌بعد‌از‌گنـاه، ‌نشونہ‌یہ‌وجدان‌بیداره🌿..!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم🥀 عرض تسلیت خدمت مولا صاحب الزمان و شماعزیزان وبزرگواران به مناسبت فرارسیدن ایام شهادت امام جعفر صادق علیه السلام جدبزرگوار آقا امام رضاعلیه السلام وبی بی حضرت معصومه سلام الله علیها🏴 دعای خیرتان هستیم 😔
4_5769656072407092639.mp3
7.22M
🎼 📔 " قبر خاکی " 🎙 🏴 (ع) ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🌷🕊🌷✨ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی 🌹آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🌹 در سینه‌ام دوباره غمی جان گرفته است🖤 🥀«پنجشنبه است، دلم به یاد شهیدان گرفته است»🥀 تا لحظه‌ یی پیش دلم گور سرد بود اینک به یمن یاد شهیدان جان گرفته است❤️ 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 به راستی فاصله زندگی ما از اذانی که در گوشمان می خوانند تا اقامه نماز میت برای مرگمان است! چقدر کوتاه!!! حواسمان به عرض زندگیمان باشد، دست خالی دعوت حق را لبیک نگوییم!! الهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات الهم اغفر الذنوبنا باالقرآن الهی آمین 🤲 🌷به یادهمه شهدای عزیزمان🌷شهیدحاج قاسم سلیمانی و سردار شهید محمدحسین یوسف الهی❤️ و یاد عزیزان آسمانیمان بخوانیم فاتحه مع الاخلاص و الصلوات 🌿🌺🌿🌺🌿🌺 ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
سال و نحوه شهادت شهید محمد حسین یوسف الهی در طول جنگ پنج مرتبه به سختی مجروح شد و بالاخره آخرین بار در عملیات والفجر هشت به دلیل مصدومیت حاصل از بمبهای شیمیایی در بیست و هفتم بهمن ماه سال ۱۳۶۴ در بیمارستان لبافی نژاد تهران به شهادت رسید. سردار شهید حاج قاسم سلیمانی درباره نحوه شهادت شهید حسین یوسف الهی گفته است👇 هنگامی که آنها در اتاق عملیات بودند دشمن در عملیات والفجر هشت دست به حمله شیمیایی می‌زند، او یاران خود را از سنگر خارج کرد و خود به شهادت رسید😔 🌷او در ادامه و در توصیف این شهید گفت که دوست دارم تا مرا در پس از مرگ در کنار او به خاک بسپارید.🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴جنگ با شیـــــــطان .... جنگ ما با شیطان از محـــــــراب نماز آغاز می‌گردد. محراب از ریشه‌ی «حرب» است، یعنی محراب نماز میدان جنگ ماست و با همان تكبیرة الاحرام نخستین، نمـــــــازگزار همه‌ی قدرت‌های ظاهری و مجازی را نفی می ‌کند و به مبدأ همه‌ی قدرت‌ها، ذات ذوالجلال، متوجه می شود. 🌷شهید سید مرتضی آوینی🌷 📚 کتاب گنجینه ی آسمانی، ص209 📿 🤲 ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱خوشا آنان که با عزت ز گیتی بساط خویش برچیدند و رفتند🥀 🌱ز کالاهای این آشفته بازار شهادت را پسندیدند و رفتند.🕊 🌷مجموعه داستان زندگانی سراسر شنیدنی جانبازشهیدسیدمنوچهرمدق به روایت همسر بزرگوارایشون تقدیم نگاه سبز شما عزیزان وهمراهان میشود🙏🌷....... قسمت هفتم👇👇
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
🔅🔅🔅 🌷 بسم رب الشهدا 🌷 🔸قسمت ششم 🔸اینک شوکران 1(منوچهر مدق به روایت همسر شهید) اول، دوم مهر بود. سر
🔅🔅🔅 🌷 بسم رب الشهدا 🌷 🔸قسمت هفتم 🔸اینک شوکران 1(منوچهر مدق به روایت همسر شهید) ظهر سوار اتوبوس شدند و رفتند. همه ی این ها یک طرف، تنها برگشتن به خلنه یک طرف. اولین و آخرین باری بود که رفتم بدرقه ی منوچهر. تحمل این که تنها برگردم نداشتم. با مریم برگشتیم. مریم زار می زد. من سعی می کردم بی صدا گریه کنم. می ریختم توی خودم. وقتی رسیدیم خانه، انگار یک مشت سوزن ریخته باشند به پاهام، گزگز می کردند. از حال رفتم. فکر می کردم منوچهر مال من نیست. دیگر رفت. از این می ترسیدم. 🌹🌹🌹 منوچهر شش ماه نیامد. من سال چهارم بودم. مدرسه نمی رفتم. فقط امتحان ها را می دادم. سرم به بسیج و امدادگری گرم بود. با دوستانم می رفتیم بیمارستان خانواده، مجروح ها را می آوردند آن جا. یک بار مجروحی را آوردند که پهلویش ترکش خورده بود و استخوان دستش فرو رفته بود به پهلوش. به دوستم گفتم: من الان دارم این را می بینم. حالا کی منوچهر را می بیند؟ روحیه ام را باختم آن روز. دیگر نرفتم بیمارستان. 🌹🌹🌹 منوچهر کجا بود؟ حالش چطور بود؟ چشمش افتاد به گل های نرگس که بین دست های پیرمرد شاداب بودند. پارسال همین موقع ها بود که دو تایی از آن جا می گذشتند. پیرمرد بین ماشین ها، که پشت چراغ قرمز مانده بودند، می گشت و گل ها را می فروخت. گل ها چشم فرشته را گرفته بود. منوچهر چند بار فرشته را صدا زده بود و او نشنیده بود. فهمیده بود گل های نرگس هوش و حواسش را برده اند. همه ی گل ها را برای فرشته خریده بود. چقدر گل نرگس برایش می آورد. هر بار می دید، می خرید. می شد که روزی چند دسته برایش می آورد. می گفت: مثل خودت سرما را دوست دارند. اما سرمای آن سال گزنده بود. همه چیز به نظرش دل گیر می آمد. سپیده می زد، دلش تنگ می شد. دم غروب، دلش تنگ می شد. هوا ابری می شد، دلش تنگ می شد. عید نزدیک بود، اما دل و دماغی برای عید نداشت. 🌹🌹🌹 اسفند و فروردین را دوست دارم، چون همه چیز نو می شود. در من هم تحول ایجاد می شود. توی خانه ی ما که کودتا می شد انگار. ولی آن سال با این که اولین سالی بود که خانه ی خودم بودم، هیچ کاری نکرده بودم. مادر و خواهرهایم با مادر و خواهر منوچهر آمدند خانه ی ما و افتادیم به خانه تکانی. 🌹🌹🌹 شب سال تحویل هر کس می خواست من را ببرد خانه ی خودش. نرفتم. نگذاشتم کسی هم بماند. سفره انداختم و نشستم کنار سفره. قرآن خواندم و آلبوم عکس هایمان را نگاه کردم. همان جا کنار سفره خوابم برد. ساعت سه و نیم بیدار شدم. یکی می زد به شیشه ی پنجره ی اتاق. رفتم دم در، در را که باز کردم، یک عروسک پشمالو آمد توی صورتم. یک خرس سفید بود که بین دست هایش یک دسته گل بود. منوچهر آمده بود. اما با چه سر و وضعی. آن قدر خاکی بود که صورت و موهایش زرد شده بود. یک راست چپاندمش توی حمام. منوچهر خیلی تمیز بود. توی این شش ماه چند بار بیش تر حمام نکرده بود. یک ساعت سرش را می شستم که خاک ها از لای موهاش پاک شود. یک ساعت و نیم بعد از حمام آمد بیرون و نشستیم سر سفره. در کیفش را باز کرد و سوغاتی هایی که برایم آورده بود را در آورد. یک عالم سنگ پیدا کرده بود به شکل های مختلف. با سوهان و سمباده صاف شان کرده بود. رویشان شعر نوشته بود، یا اسم من و خودش را کنده بود. چند تا نامه که نفرستاده بود هنوز توی ساکش بود. گفت: وقتی نیستم، بخوان. 🔸ادامه دارد ...... 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 ----------------------------------
ما را فراق نه، که امیدِ وصال کشت؛ ‏آری! خیالِ روی تو، آری، خیال کُشت! [ چنان‌مُشتاقم‌ که‌ازدوری 🌊 ] -حاج‌قاسم‌دلها-❤️ ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا