eitaa logo
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
1.8هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
4.7هزار ویدیو
77 فایل
*موسسه‌فرهنگی‌ هنری و پژوهشیِ شمیم‌عشق‌رفسنجان* شماره ثبت 440 به یادشهیدعارف‌محمدحسین یوسف الهی وبه یادتمامی شهدا کپی‌از‌مطالب‌کانال‌با‌ذکر‌صلوات‌آزاد‌است🪴 ارتباط با ادمین: 『 @shamimeshghar
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم⏩ 🟢 هرروزقرائت وتفسیر یک آیه از قرآن کریم هدیه به محضر 4⃣1⃣معصوم عليه السلام 🌺ارواح مطهرشهدا امام راحل 🌺شهیدمحمدحسین یوسف الهی 📖((سوره انعام آیه147)) بِسْمِ الله الرّحمنِ الر‌َّحیمِ بنام خداوند بخشنده و مهربان فَإِن کَذَّبُوکَ فَقُل رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَ سِعَةٍ وَلَا یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ‏ ترجمه (اى پیامبر!) اگر تو را تکذیب کردند پس بگو: پروردگارتان داراى رحمت گسترده است (امّا) عذاب او از قوم تبهکار، دفع نمى‏شود. ۱- رهبر باید آماده‏ شنیدن تکذیب و تهمت از سوى برخى مردم باشد. «فان کذّبوک فقل...» ۲- با تکذیب کنندگان، باید برخوردى خیرخواهانه کرد و اگر تأثیر نداشت، از تهدید استفاده شود. «ذو رحمة - لا یردّ بأسه» ۳- مربّى باید دریاى رحمت باشد. «ربّکم ذو رحمة» ۴- بیم و امید، در کنار هم کارساز است. «ذورحمة، بأسه» ۵ - درهاى رحمت الهى حتّى به روى مخالفان هم بسته نیست. «فان کذّبوک ربّکم ذورحمة» ۶- رحمت خداوند، پیش از قهر اوست. «ذو رحمة... بأسه» ۷- گستردگى رحمت الهى، مانع کیفر کردن او نیست. «ربّکم ذو رحمة... و لایردّ بأسه» هرچند کیفر او نیز در مسیر تربیت انسان و از رحمت و ربوبیّت او سرچشمه مى‏ گیرد. 📚تفسیر نور💡 ((صَدَقَ اللَّهُ الْعَلِيُّ الْعَظِيم)) شهیدعارف یوسف الهی 🆔@shahid_aref_64
🗓 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: چهارشنبه - ۱۷ آبان ۱۴۰۲ میلادی: Wednesday - 08 November 2023 قمری: الأربعاء، 23 ربيع ثاني 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام 🗞 وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️11 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️19 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ▪️39 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️49 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ▪️56 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شهیدعارف یوسف الهی 🆔@shahid_aref_64
نمازاول وقت 🌱سخت بیمار بود از تب می‌سوخت. تب مالت حسابی او را از پا انداخته بود، نه تنها توانایی ایستادن نداشت بلکه به سختی در بستر می‌نشست. صدای اذان به گوش رسید از مادر آب طلب کرد تا وضو بگیرد، حاضر نبود نمازش قضا شود. وضو گرفت و نماز را در بستر به حالت نشسته خواند. 🕊
°•🍃🥀 زیر رگبار تگرگ پر پرواز شکست می‌چکید خون زِ تن آینه‌ها تشنگی از در و دیوار شقایق می‌ریخت "غزه" آغوش شهادت شده بود در نگاه غم هر زیتونی یک درختی بی‌سر ریشه‌اش اما سبز اشک از دیده‌ی تب‌دار غزل می‌بارید شانه‌های شب شعرم به تمنای وجود قدرتی می‌خواهد تا شود مرهم این زخم عمیق! 📝 الهه نودهی °•🍃🥀
°•🍃🌸 شھـادت🕊 معـطـل مـن و تـو نمـے مـانـد...❕ تـو اگـر "سـربـاز_خـدا" نشوے، دیگرے مـے شـود...🌱 شھـادت را مـےدهنـد، امـا بـہ اهـل درد...🥀 نـہ بے خیـال هـا فقـط دم زدن از شھدا افتخـار نیسـت بایـد زندگیمـان، حـرف هایمـان، نگـاہ هایمـان، لقمـہ هایمـان، رفاقتمـان، " بوی_شھدا_را_بدهد" °•🍃🌸
Khakhaye Narm Kooshk (1).pdf
2.07M
پی دی اف کتاب خاکهای نرم کوشک زندگینامه شهید برونسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕋نـــــمــــــاز اولـــــــــ وقــــــتــــــــــ التـــمـــــاس دعــــــــا🤲🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهـــید محمود رادمهر: اگر مردم این انتظاری را که به خاطر مال دنیا و دنیا می‌کشند، کمی از آن را برای امام زمان ارواحنافداه می‌کشیدند ایشان تا حالا ظهور کرده بودند امام منتظر ندارد. ⚘️شهیدعارف یوسف الهی 🆔@shahid_aref_64
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
! 🌷یکی ازدوستانم برایم نقل کرد؛ مدتی بود ازدواج کرده بودم، همسرم خوابی عجیب دید، او می‌گوید خواب دیدم در گلزار شهداء شیراز شما را گم کرده ام. پس از جستجو بسیار خسته و نگران بودم که شخصی نزد من آمد و علت نگرانیم را جویا شد. گفتم شوهرم را گم کرده ام و هرچه می‌گردم پیدایش نمی‌کنم. او گفت نگران نباش من می‌دانم او کجاست و مرا راهنمایی کرد و گفت به شوهرت سلام برسان و بگو بی‌معرفت، مدتی است سراغی از ما نمی‌گیری! 🌷وقتی همسرم خوابش را برایم تعریف کرد من که طی ۲ سال گذشته دائم به گلزار شهداء و سر قبر شهید موسوی می‌رفتم فوراً متوجه شدم مدتی است از رفتن به گلزار شهداء غافل شد‌ه‌ام. بلافاصله در اولین پنجشنبه به اتفاق همسرم به گلزار شهداء سر مزار شهید موسوی رفتیم. همسرم به محض دیدن عکس شهید با تعجب گفت این همان شخصی است که در خواب دیدم و برایت پیغام داد. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز سید کوچک موسوی : برادر حسن جنگی مداح اهل بیت (ع) شهید ⚘️شهیدعارف یوسف الهی 🆔@shahid_aref_64
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شھادت‌آغازخوشبختےاست‌خوشبَختےاۍکھ‌پایٰان‌نَدارَدشھیدکھ‌بشوےخوشبَختِ‌اَبَدۍمیشَوۍ؛)!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
☘🕊☘ 🕊☘ ☘ 🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻 👤 فصل اول ؛ به روایت مادر 🌷 تولد(۳) در یکی از روزهای تابستان ۱۳۳
☘🕊☘ 🕊☘ ☘ 🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻 👤 فصل اول: به روایت مادر 🌷 تولد (۴) بعد از نماز مغرب قرار بود جلسه ی دوره ای قرآن در منزل برگزار شود . با اینکه من همیشه با رویی گشاده و آغوشی باز از این جلسات استقبال می‌کردم اما نمی دانم چطور شد ، غلامحسین صدا زد : حاج خانم مشکلی پیش آمده؟ می بینم خیلی تو فکری... گفتم : مشکلی که نه ، اما ... هنوز حرفم تمام نشده بود . پرسيد: بچه ها اذیت کردند یا از جلسات دوره ای خسته شدی؟ گفتم : نه . تا به حال دیدی من از این بابت اعتراضی داشته باشم ؟ گفت : نه ... اما مطمئنم اتفاقی افتاده که از من پنهان می کنی . برای اینکه نگران نشود . گفتم : اتفاق که نه ، اما خبری برایت دارم ‌. بعد به او گفتم که باردارم .. ایمان قوی و روح بلند او چیزی جز شکر گزاری بر زبانش جاری نکرد . به شوخی گفت : هنوز تا دوازده فرزند راه داری ... بعد مشغول آماده کردن فضا برای جلسه شد . روزهای بارداری را در بهشت کوچکی که همسرم برایم مهیا کرده بود به تلاوت سوره های قرآن می پرداختم درماه های آخر که سنگین بودم بیشتر کارها را دخترهای بزرگتر (نرجس ، اقدس ، انیس و ناهید) انجام می‌دادند من سعی می‌کردم در خلوت با خدای خود نجوا کنم و به ذکر و دعا بپردازم. 📚 منبع: کتاب حسین پسر غلامحسین ☘ 🕊☘ ☘🕊☘
☘🕊☘ 🕊☘ ☘ 🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻 👤 فصل اول: به روایت مادر 🌷 تولد (۵) ماه اسفند فرارسید . آخرین روزهای بارداری ام سپری شد . این ماه مصادف بود با ماه پر برکت و رحمت خدا ، یعنی ماه رمضان ... یادم می آید یکی از شب‌های احیا بود . مردم برای مناجات با خدا به مساجد و تکیه ها می رفتند ، با اینکه دلم به همراه آنها می رفت ، اما می بایست در خانه بمانم و منتظر تولد نوزادم باشم . چون بچه ها کوچک بودند . همسرم من را تنها نمی گذاشت و در خانه به احیا و شب زنده داری می پرداخت . شب بیست و شش اسفند بود و آسمان پوشیده از ابر ، همه جا تاریک و ظلمانی بود و هوا هم از همان سر شب بارانی . غلامحسین سجاده اش را در کنار پنجره اتاق پهن کرد و مشغول راز و نیاز با خدا شد . باران کم کم شروع به باریدن کرد و من ساعتی دعا و نماز خواندم و رفتم که بخوابم . مدتی در رختخواب فرازهای دعای جوشن کبیر همسرم را که بلند بلند می خواند گوش می کردم . ناگهان تمام خانه با نور سفید خیره کننده ای روشن شد مو بر تنم راست شد بسیار ترسیدم . با همان حالت همسرم را صدا زدم . او بالای سرم حاضر شد و گفت : اتفاقی افتاده ؟ 📚 منبع : کتاب حسین پسر غلامحسین ☘ 🕊☘ ☘🕊☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه نیست که شیر مرد است... سلام درسته که انتن تو قطع شده... و ارتباط با اورژانس و آتش نشانی وجود نداره و ارتباط با همه‌دنیا قطع شده... ولی اتصال با خدا قطع نشده زمانی که حلقه محاصره بر پیامبر توی مدینه تنگ تر شد، گرسنگی وتشنگی و خستگی شدید بلند شد و گفت... خدای من ای نازل کننده کتاب و ای سریع الحساب و ای پراکنده کننده احزاب... خدایا زمین را در زیر پاهای یهودیان بلرزان و مارا بر آنها یاری ده... خدایا دنیا بر ما تنگ گرفته پس آن را بر ما آسان کن بسیار خسته شده ودردهای بسیاری متحمل شده اییم... ولی امیدمان به خدا بزرگ است... خدا ما را ضایع نمی‌کند به خدا او مارا ضایع نمی‌کند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا