+نمازشبامشب به نیت شهیدحسینقربانی(لطفآبادانار)،تقدیم به امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف ♥️
التماس دعا 🌹💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حــے علے العشـــ💕ــق خدا داره صـ🔊ــدا مے زنــه!!!
اذان صبح🕋
اذان ملکوتی شهیدابراهیم هادی🥀
منتظرین ظهور مهدی عج 💚
# التماس دعا🤲🏻
⚘️شهیدعارف یوسف الهی
🆔@shahid_aref_64
💠آقا امیــرالمـومـنین امام علی (علیه السلام) فرمـودند:
🔹هر کس #نماز_صبح را بر پا دارد و پس از نماز در جایش بنشیند و «#سوره_توحید» را یازده مرتبه قبل از طلوع خورشید قرائت کند آن روز مرتکب گناه نمےشود، هر چند شیطان به سوی او طمع کند.🍃
⚘️شهیدعارف یوسف الهی
🆔@shahid_aref_64
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_صبحگاهی خدمت امام زمانم✋🏻💚
💠السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَدَلِيلَ إِرادَتِهِ
🌹سلام بر تو ای حجّت خدا و راهنما به سوی ارادهاش
⚘️شهیدعارف یوسف الهی
🆔@shahid_aref_64
@madahi - استاد رفیعی.mp3
2.37M
📝 چگونه امام از ما خبردار...
🎤 حجتالاسلام#رفیعی
#امام_زمان(عجل الله تعالی فرجه)
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
⚘️شهیدعارف یوسف الهی
🆔@shahid_aref_64
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَىٰ فِرَاقِكَ..🌱
💚سـلام بــر اربــابــم حـســیــن✋🏻
⃟ٖٜٖ🍃السلامُ عَلَی الحسین
⃟ٖٜٖ🍃وعَلیعلیِابنِالحسین
⃟ٖٜٖ🍃وعَلی اولادِ الحسین
⃟ٖٜٖ🍃وعَلیاَصحابِالحسین
○ ┈••✦💚✦••┈ ○
⚘️شهیدعارف یوسف الهی
🆔@shahid_aref_64
🌷🕊🍃
طلوع 🌤خورشید
که ملاک صبح بودن نیست
خورشید مـا از پشتِ
پلکهای "شما" طلوع میکند ...
#شهیدعبدالله_رودکی🌷
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی 🕊
⚘️شهیدعارف یوسف الهی
🆔@shahid_aref_64
#ڪلام_شهید:
امیدوارم حضورم در سوریه مرا به امام زمان(عج) نزدیک ڪند...
خیلی اهل نصیحت و توصیه نیستم چون خودم بیشتر از همه به آن نیاز دارم، فقط جهت یاد آوری:
۱. نماز ڪه انسان را از فحشا و منڪر دور مے ڪند
۲. روزه ڪه سپر آتش است
۳. یادآورے مرگ
۴. جهاد با نفس
۵. ولایت مدارے و گوش به فرمان رهبر بودن
۶. دعا براے سلامتے و فرج آقا
۷. طلب شهادت...
#شهید_رسول_پورمراد🌷
#یادشهداباصلوات
شهیدعارف یوسف الهی
🆔@shahid_aref_64
『عارف شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
☘🕊☘ 🕊☘ ☘ 🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻 👤 فصل اول: به روایت مادر 🌷 تولد( ۸) محمد حسین در گهواره بود و صد
☘🕊☘
🕊☘
☘
🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻
👤 فصل اول: به روایت مادر
🌷 تولد ۹
او طبق معمول کنار سماور نشست و مشغول چای شد . چای را که برایش ریختم ، گفتم:
آقا غلامحسین ! یک خبر بهت بدم؟ با لحنی مهربان گفت : بفرما خانم ، ان شاءالله خیره،.
گفتم : یادت می آید روزی که محمد حسین را باردار شدم چقدر اعصابم به هم ريخته بود ؟ گفت: بله دقیقا یادم هست .
گفتم: یادت می آید شما به من چه گفتی ؟
گفت من زياد با شما حرف زدم و می زنم برو اصل مطلب .
گفتم : هيچي، یه همراه و حامی برای محمد حسین تو راه دارم .
همچنان که چای را در نعلبکی ریخته و نوش جان میکرد گفت راست می گویی !؟
و با گفتن این کلمه شروع کرد به سرفه زدن مبهوت شد .
گفتم مراقب خودت باش ! چه خبر است ؟
گفت: الحمدلله ، در همین هنگام صداي محمد حسین بلند شد ، من به طرفش رفتم و غلامحسین را تنها گذاشتم ..
دوران بارداری به هر ترتیب بود گذشت
من نزدیک سی و شش سال از عمرم می گذشت با این که در رفاه نسبی بودم . اما توان جسمی ام ، به سبب تعدد زایمانها کم شده بود ،
ولی خدا رو شکر دهمین فرزندم محمد هادی به سلامتی به اعضای خانواده پیوست تا دوران سختی و خوشی ، همراه و یاور محمد حسین باشد .
📚منبع : کتاب حسین پسر غلامحسین
☘
🕊☘
☘🕊☘
☘🕊☘
🕊☘
☘
🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻
👤 فصل اول : به روایت مادر
🌷 تولد ۱۰
محمد حسین آنقدر عزیز و دوست داشتنی بود که به دنیا آمدن برادرش او را از آغوش من جدا نکرد .
او از همان کودکی، آرام و خلاق بود و لبخندهای ملیح و شیرینش هنوز در ذهنم ماندگار است .
محمد حسین پنج سال داشت که آخرین فرزندم نعیمه به دنیا آمد.
تعدد بچه ها هیچ زمانی از بار تربیتی آنها کم نمی کرد . من با جدیت به تحصیل بچه هاي بزرگ تر رسیدگی می کردم و از آنها می خواستم تا کوچیکتر ها را در انجام تکالیف کمک کنند .
همچنین نسبت به آموزه های دینی آنها بی تفاوت نبودم.
به دختر ها از همان کودکی نظافت منزل ، آشپزی، رعایت حجاب و احتراز از نامحرم را یاد دادم و آنها این امور را به شایستگی انجام می دادند
حیاط خانه ما به وسعت چشم اندازی بسیار زیبا و جذاب ، تفرجگاه و تفریحگاه خوبی برای بچه ها بود .
این امر باعث شده بود تا آنها دنبال بازی های کوه و خیابانی نباشند و در کنار من و در محیط کنترل شده ی خانه رشد کنند .
پسرها فوتبال را دوست داشتند ، اما همسرم به دلیل جو نامطلوب حاکم بر فضا های ورزشی ، اجازه حضور در باشگاه و سالن را کمتر به آنها می داد.
📚 منبع: کتاب حسین پسر غلامحسین
☘
🕊☘
☘🕊☘
☘🕊☘
🕊☘
☘
🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻
👤 فصل اول: به روایت مادر
🌷 تولد ۱۱
آنها نیز کاملا از پدر اطاعت می کردند و به تصمیماتش احترام می گذاشتند.
به همان حیاط خانه و بازی هایش از قبیل : هفت سنگ، گل کوچک ، و دوچرخه سواری قناعت میکردند و هیچ گاه اعتراضی نداشتند چون از ابتدا با همین شیوه و روش پدر عادت کرده بودند.
ان روز من و غلامحسین لب حوض نشسته بودیم و بچه ها سرگرم بازی بودند به او گفتم : آقا! دقت کردی چقدر بچه ها با هم تفاوت های فردی دارند ؟
گفت : بله ، این طبیعی است ... خداوند پنج انگشت را مثل هم نیافریده است.
گفتم : اما این پنج انگشت در کنار هم یک عضو واحد را می سازند . خدا کند که دست به دست هم دهند و من و شما را سرفراز کنند .
گفت ، الحمدلله! هیچ کدام بیراه نرفته اند .. و اضافه کرد که : فرزند اهل ، هر چه بیشتر بهتر ، ان شاءالله سرفزار میشوی ..
گفتم: دربین بچه ها هوش و ذکاوت محمد حسین توجه مرا به خود جلب کرده است و محمد حسین را از دیگر بچه ها متفاوت تر می بینم .
خنديد: بین بچه ها تفاوت نگذار خانم !
گفتم : تفاوت نیست ، خدا می داند همه اشان را دوست دارم ، اما محمد حسین چیز دیگری است ، حالا میبینی .
📚 منبع: کتاب حسین پسر غلامحسین
☘
🕊☘
☘🕊☘
34.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽🖤
مقام معظم رهبری :
"سردار شهید این لشگر، شهید مهدی زین الدین که به حق می توان گفت
از ستارگان درخشان بود.
بافقدان خود ما را داغدار کرد. "
#شهید_مهدی_زین_الدین
⚘️شهیدعارف یوسف الهی
🆔@shahid_aref_64