eitaa logo
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
1.7هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
5.8هزار ویدیو
81 فایل
*موسسه‌فرهنگی‌ هنری و پژوهشیِ شمیم‌عشق‌رفسنجان* شماره ثبت 440 به یادشهیدعارف‌محمدحسین یوسف الهی وبه یادتمامی شهدا کپی‌از‌مطالب‌کانال‌با‌ذکر‌صلوات‌آزاد‌است🪴 ارتباط با ادمین: 『 @shamimeshghar
مشاهده در ایتا
دانلود
9.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•『📻』• . ↫ .ایران _ قوی راهپیمایی امروز یعنی اعلام حضور در لشکر عجّل الله تعالی فرجه الشّریف از دستش بدی خیلی ضرر کردی 😔 . . 『هستیم در هر شرایط پای این انقلاب 』Eitaa.com/arefe_shahiid ❀ •『📻』•
🌱🤍------- ای مردم! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما رو کرده است. ماهی که نزد خدا، بهترین ماه‌هاست و روزهایش بهترین روزها و شب‌هایش بهترین شب‌ها و ساعت‌هایش بهترین ساعت‌هاست.
🔴 مناطق راهبردی خاک ایران که در طول حکومت ننگین پهلوی از ایران جدا شد...
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ء . خدا به میّت عاشق شهید می‌گوید که داغِ عشق جهادی کمرشکن دارد !🕊 |
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 : «هر دقیقه‌ای که به عمر این انقلاب اضافه می‌شه و ما توی این انقلاب مانده‌ایم، وظیفه و مسئولیت سنگین‌تری داریم
7.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️تا آخر گوش کنید فرمود: از ۱۵ خرداد تا حالا که آمدیم خون دادیم یعنی شما خون دادید من که نشسته ام اینجا من هم هیچ حقی ندارم اینجا شما خون دادید. شماها به میدان رفتید؛ شماها مبارزه کردید؛ ماها هیچ حقی نداریم! . . 💚سید روح الله موسوی خمینی (ره)💚
2.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹دروغهایی که تو گوشمون کردن ✨یادش بخیر یه زمانی با ۱۷۰۰۰ تومان پیکان میخریدیم ♻️تحریف تاریخ اینگونه است میخواهی بگی قضیه رو کامل بگو
7.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موجودی حساب بانکی رضاشاه هنگام خروج از ایران چقدر بود؟ 🔰 برشی از سخنرانی
3.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱سلام بر کسانی که در راهپیمایی 22 بهمن شرکت میکنند ‼️راهپیمایی ۲۲ بهمن در قرآن 🎙استاد قرائتی
🌷کفن را باز نکردند. ریحانه پرسید «اگر دوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه؟» آرام در گوشش گفتم « این پیکر بابامهدی است.» یکهو دلش ترکید و داد ‌زد «این بابا مهدی منه؟» از صدای گریه‌های ریحانه مردم به هق هق افتادند. ▫️دوباره در گوشش گفتم «ریحانه جان یک کار برای من می‌کنی؟» با همان حال گریه گفت «چه کار؟» بوسیدمش و گفتم «پاهای بابا را ببوس.» پرسید «چرا خودت نمی‎بوسی؟» گفتم «همه دارند نگاهمان می‎کنند. فیلم می‎گیرند. خجالت می‎کشم.» گفت «من هم نمی‎بوسم.» ▫️یک نگاهی توی صورتم کرد. انگار دلش سوخته باشد. خم شد و پاهای مهدی را بوسید. سرش را بلند کرد و دوباره بوسید. آمد توی بغلم و گفت:مامان از طرف تو هم بوسیدم. 🔻یکهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن. بدنش یخ یخ بود. احساس کردم ریحانه دارد جان می‌دهد. به برادرم التماس کردم ببردش. گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم؟اگر می‌دید طاقت می‎آورد؟ نه، به خدا که بچه‌ام دق می‌کرد. همه حواسم به ریحانه بود و از مهرانه غافل بودم. 🌷شهید مدافع حرم 🌹 خدایا مارامدیون فرزندان شهدا نگردان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌