eitaa logo
اَرِنی
5.5هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
117 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت: جای من کجا لایق بُود؟ گفتم: به دل گفت: می‌خواهم جز این جای دگر، گفتم: به چشم!
گفت: جای من کجا لایق بُود؟ گفتم: به دل گفت: می‌خواهم جز این جای دگر، گفتم: به چشم!
کوه غم گشتم و هر لحظه کَنَم سینه ی خویش طرفه حالیست که هم کوهم و هم کوه کَنَـم!
کوه غم گشتم و هر لحظه کَنَم سینه ی خویش طرفه حالیست که هم کوهم و هم کوه کَنَـم!
از بهرِ گرفتاریِ ما زُلف مَیآرای ما بستهٔ دامیم، تو فكرِ دگری كُن
از بهرِ گرفتاریِ ما زُلف مَیآرای ما بستهٔ دامیم، تو فكرِ دگری كُن
به کویت آمدیم و آرزوی ما نشد حاصل ز کویت می‌رویم اینک، هزاران آرزو با ما
عاشقان تو همه نامی و نشانی دارند آنکه در عشق تو، بی نام و نشانست منم
باز آی، که از جان اثری نیست مرا مدهوشم و از خود خبری نیست مرا خواهم که به جانب تو پرواز کنم اما چه کنم ، بال و پری نیست مرا
یک نظر دیدیم دیدار تو زان عمری گذشت دیده ها برهم نمی آید ز حیرانی هنوز ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌
هوس دارم که دوزم چاک دل از تار گیسویش ولی چندان گِره دارد که در سوزن نمی‌آید
تیر و کمان گرفته‌ای، سوی شکار می‌روی صید تواَند عالمی ، بهر چه کار می‌روی ؟
تیر و کمان گرفته‌ای، سوی شکار می‌روی صید تواَند عالمی ، بهر چه کار می‌روی ؟
دیر می‌آید و جان منتظرِ مقدم اوست مُردم از شوق، خدایا برسان زودترش
از بهر گرفتاری ما زُلف مَیارای ما بستهٔ دامیم، تو فكر دگری كن
بی تو هرروز مرا ماهی و هرشب سالی ست شب چُنین . روز چُنان . آه چه مشکل حالی ست
بی‌سگ نمی‌روند سواران به عزم صید چون ما سگ توایم، تو بی‌ما چه می‌روی؟
جان در آن زلفست، کمتر شانه کن، تا نگسلی هم رگ جان مرا، هم تار موی خویش را @nabestaan
دلم به مهرِ تو صد پاره باد و هر پاره هزار ذره و هر ذره در هوای تو باد چ
دیر می‌آید و جان منتظرِ مقدم اوست مُردم از شوق، خدایا برسان زودترش
غم نیست، گر ز داغ تو می‌سوزدم جگر داری هزار سوخته، من هم یکی دگر ...!
مانند خانه ای که رَود صاحبش سفر بستیم دیده بر رُخِ مردم چو یار رفت!
طبیبا داغ‌ های سینه را صد بار مرهم نِه که دارم در ته هر داغ، صد داغِ دگر پنهان
مانند خانه ای که رَود صاحبش سفر بستیم دیده بر رُخِ مردم چو یار رفت!
در عالم بی‌وفا کسی خرّم نیست شادیّ و نشاط در بنی‌آدم نیست آنکس که در این زمانه او را غم نیست یا آدم نیست یا از این عالم نیست