.
#داستان_کوتاه_تاثیرگذار
📣 عزرائیل نزد مردی ثروتمند آمد؛ تا جانش را بگیرد. مرد، گریه و زاری کرد و مهلت خواست، اما عزرائیل نپذیرفت😭
گفت: همه ی دارایی ام را بگیر و فقط
یک روز به من مهلت بده.
باز هم فایده ای نداشت.
مرد گفت: پس فقط به اندازۀ نوشتن
یک جمله به من وقت بده.👇
عزرائیل پذیرفت؛
او نوشت:
👈 من خواستم یک روز عمرم را 300
هزار دینار بخرم، اما نشد!!!👉
شما قدر عمرتان را بدانید، چون
نه فروختنی است و نه خریدنی👌🌹
🍃🌺🍃🌺🍃