🌸 هدیهای برای پدر...
چند روز مانده به روز پدر که میشد، به فکر تهیه هدیه برای پدرش بود. همیشه دنبال چیزی میگشت که پدرش آن هدیه را دوست داشته باشد؛ همیشه دوست داشت شخص مقابل از هدیه بسیار خوشش بیاید و خوشحال بشود، حلا فرقی نمیکرد که طرف مقابلش کوچک بود یا بزرگ...
✍🏻 به روایت از مادر بزرگوار شهید
#خاطره
#آرمان_عزیز
#یک_ایران_آرمان
#میلاد_امام_علی(ع)
#شهید_آرمان_علی_وردی
--------------
📣 کانال نرم افزار آرمان
https://eitaa.com/Arman_app
💠 از بچگی نترس بود...
آرمان از بچگی خیلی نترس بود. یک روز با هم رفتیم استخر(حدوداً سه چهار سالش بود). آمد سمت لبه استخر، گفتم: آرمان جلو نرو، میافتی ها!
با همان زبان بچگانهاش گفت: میله رو گرفتم نیفتم... همین که آمد بنشیند...
• به روایت از پدر بزرگوار شهید
#خاطره
#آرمان_عزیز
#یک_ایران_آرمان
#شهید_آرمان_علی_وردی
--------------
📣 کانال نرم افزار آرمان
https://eitaa.com/Arman_app