eitaa logo
نشریه آرمانگرا
27 دنبال‌کننده
444 عکس
105 ویدیو
12 فایل
@armangera 🔍🔍به دنبال آرمانگرایی هستیم...‼️ یکی از چیزهائی که ما از دانشجوها توقع داشتیم ؛ بنده هم اصرار داشتم که این حالت در دانشگاه زنده بماند ، مسئله‌ی آرمان‌گرائی است . امام خامنه ای -رمضان 1433 🌸🌸🌸🌸 ارتباط با ادمین @armangera_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ ‏بايد زمستان باشد اَروند رود باشد غواص باشى شب باشد دستهايت بسته و۳۰ سال بعد برگردی تا بدانى كربلاى۴ يعنى چه! صلواتى بفرستيم براى غواصان خمينى که اسیر خاک نشدند و دل به دریا زدند... 🆔 @armangera
هدایت شده از pedarefetneh | پدر فتنه
50.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فیلم کامل قسمت دوم مستند «غیررسمی» 🆔 @pedarefetneh 🔜 🆔 @pedarefetneh2 🔜
🍀به‌مناسبت ولادت حضرت عیسی مسیح (علی نبینا و آله و علیه‎السلام)🍀 ○«اقتدای حضرت عیسی علیه‌السلام به امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف» حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره○ □ظاهراً روایت است که بعد از ظهور حضرت حجت ـ صلوات‎اللّه‎علیه ـ و نزول حضرت عیسی ـ علی نبیّناو آله و علیه‎السّلام ـ حضرت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف برای نماز به حضرت عیسی می فرماید: «تقدّم!» (پیش بایست!) □او هم می گوید: «انتم أمّة محمّد یؤمّ بعضکم بعضاً؛ شما از امت [حضرت] محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله هستید و باید یکی از خود شما بر سایرین امامت کند». □او می‎فرماید: «تقدّم» و این می گوید: «أنتم أمّة محمّد یؤمّ بعضکم بعضاً». □معلوم می‎شود تقدّم امام با امامت امام، ملازمت دارد؛ کأنّه شرطیت مقصودش هست، نه تکلیف. □البته قاعده این استکه [حتی اگر حضرت عیسی جلو می‌ایستاد] به همین شریعت [اسلام] نماز می‌خواند. مقتدا و مقتدی و امام و مأموم به همین شریعت هستند، نه اینکه او همان‌طور که در شریعت خود نماز می‌خواند برای ما هم همان‌طور نماز بخواند. □معلوم است که [حتی] اگر [ایشان هم امام] باشد این برای ما صحت ندارد. لکن او هم این کار را نمی‌کند. □اینکه خود این [مطلب که] امامت مسلمان باید بر مسلمان باشد، این را می‌خواهد [تأکید کند]. با اینکه او می‌گفت تقدم؛ این می‌گوید: «أنتم أمّة محمّد یؤمّ بعضکم بعضاً». معنایش این است که تقدم و امامتِ امام یک مطلب است. □○بیانات در درس خارج فقه کتاب الصلاة، ٢٠ آبان ١٣٧۵○□ @armangera
♦️نمودار بررسی نرخ باروری بین برخی کشورها ازجمله ایران و رژیم صهیونیستی حجت‌الاسلام زائری باانتشار این کلیپ نوشت : 🔹️امروز همه با حسرت و تأثر در باره غفلت گذشته حرف مي زنند و با نگراني و ترس از آينده سخن مي گويند و چه بسا مي پرسند: آيا همان موقع كسي نبود كه هشدار بدهد و فريادي بكشد و نهيبي بزند؟ 🔹️راستش اوايل دهه هفتاد هم بودند كساني كه نه تنها فريادشان در آن هياهوي تبليغاتي گسترده شنيده نشد، بلكه متهم شدند و ناسزا شنيدند و لگدمال شدند! درست مانند فريادها و هشدارهايي كه امروز شنيده نمي شود و بيست، سي سال ديگر نسل آينده حسرت غفلتها و بي توجهي امروز به صداي آنها را خواهد خورد!
خاطرات دکتر «محمد ترکمن»فوق تخصص نوزادان از سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: من و حق یک انگشتر! «دو سال قبل سردار سلیمانی صاحب نوه های دوقلو شدند. نوزادان در بیمارستانی که من یکی از پزشکان اطفالش بودم، زودتر از موعد به دنیا آمدند. نارس بودند و وزن بسیار کمی داشتند. باید مدتی بستری می شدند. این افتخار نصیب من شد که پزشک نوزادان شوم. این چند روز کافی بود برای گذراندن یک ترم فشرده اخلاق در کلاس درس سردار حاج قاسم سلیمانی. راستش تا آن زمان فقط از رشادت سردار و دلاوری های او در جنگ با داعش شنیده بودم، نامش برایم تداعی کننده حس خوب امنیت بود اما دومین چهره نظامی ایران با انسان دوستی و معرفت و تواضعش چهره ای ماندگار را در ذهن من و پرستاران بیمارستان تصویر کرد؛ نمادی از یک انسان واقعی.» انتظار چند ساعته برای بستری «نوه های حاج قاسم سلیمانی به دلیل شرایط خاص باید مدت کوتاهی در بخش ایزوله بیمارستان بستری می شدند اما اتاق ایزوله خالی نداشتیم. با مادر یکی از نوزادانی که شرایط فرزندش بحرانی نبود، صحبت کردم و گفتم تا سه ساعت دیگر یکی از اتاق ها خالی می شود. با صدای آرام گفتم نوه های سردار سلیمانی در بیمارستان ما هستند و اتاق ایزوله خالی برای بستری کردنشان نداریم، وضعیت فرزند شما هم که رو به بهبود است. اگر موافق باشید بچه ها را در این اتاق ایزوله بستری کنیم. مادر کودک تا اسم سردار سلیمانی را شنید از جا پرید و گفت چرا که نه!‌ سراسیمه خودش را به راهروی اصلی بیمارستان رساند که سردار را ببیند و در حال حرکت گفت: "عمری که حاج قاسم سلیمانی وقف آرامش و امنیت ما کرده با چی جبران می شود. این کمترین و بی مقدار ترین کار است." اتاق را خالی کردیم و به سردار گفتم همین حالا نوزادان را بستری می کنیم. ایشان تا ماجرا را شنید گفت: "دست نگه دارید. چرا این کار را کردید؟ یک نوزاد بیمار را از اتاق ایزوله بیرون آوردید تا نوه های من را بستری کنید؟! هیچ تفاوتی بین بچه های من و دیگران نیست. لطفا آن نوزاد را به اتاق ایزوله برگردانید. ما هم صبر می کنیم تا اتاق خالی شود، مثل بقیه بیماران... گفتم: سردار! مادر آن بچه تا شنید می خواهیم نوه های شما را بستری کنند، خودش اصرار به خالی کردن اتاق ایزوله داشت. اما ایشان گفتند نه آقای دکتر! کاری که گفتم را انجام دهید. بچه را به اتاق برگردانید. کاری که سردار گفت را انجام دادم. خانواده دومین فرد نظامی کشور سه ساعت در بیمارستان مثل بقیه مردم منتظر ماندند تا اتاق ایزوله خالی شود و این درس بزرگی بود برای من. دعوت نظافتچی بیمارستان برای ثبت عکس یادگاری «روز دوم، سردار برای ملاقات فرزندشان و دیدن دوقلوها به بیمارستان آمدند. نمی دانم مقدمات امنیتی برای حضور ایشان در مکان های عمومی را چطور فراهم می کردند، هر چه که بود سردار ساده و بی تکلف از همان جلوی در بخش وارد شدند. پرستارها خوشحال بودند از دیدن سردار ولی روی اینکه جلو بروند را نداشتند. اما سلام و احوالپرسی ساده و صیمی حاج قاسم یخ پرستاران را آب کرد و در چشم بر هم زدنی همه پرستاران بخش دور ایشان حلقه زدند. قرار شد عکس یادگاری بگیریم. دقت نظر سردار برای من خیلی جالب بود. همه پرستاران بخش اطراف ایشان جمع شدند و آماده برای گرفتن عکس، هنوز عکس یادگاری ثبت نشده بود که سردار به انتهای سالن اشاره کردند. یکی از نیروهای خدماتی در حال تِی کشیدن سالن بود، سردار ایشان را صدا کردند و گفتند شما هم درعکس یادگاری ما باشید.» سردار خانواده دوست «حال بچه ها خوب شد و از بیمارستان مرخص شدند اما من توفیق پیدا کردم که یک بار دیگر در مطب، پذیرای سردار باشم. خانواده دوستی حاج قاسم برای من خیلی جالب بود. با مشغله فراوانی که داشتند و مسئولیت های مهم و سنگینشان، برای اطمینان از سلامت نوه ها چند بار به بیمارستان آمدند و وقتی هم که بچه ها از بیمارستان مرخص شدند، همراه دوقلوها به مطب آمدند. آن روز مطب خیلی شلوغ بود، شلوغ تر از همیشه. بعد از ورود سردار به مطب، منشی من را خبردار کرد و از اتاق بیرون آمدم. سلام و احوالپرسی و راهنمایی شان کردم به داخل اتاق؛ ایشان یکی از نوه ها را درآغوش گرفته بودند و بفرمای من را قبول نکردند و گفتند: "به خانم منشی سپردم اسم ما را در نوبت ویزیت بگذارد. منتظر می مانیم تا نوبتمان بشود." من شرمنده شدم و حرفی برای گفتن باقی نماند. سردار مثل بقیه بیماران در مطب نشستند تا نوبتشان شود. دوقلوها را ویزیت کردم و لحظه آخر اجازه خواستم عکس یادگاری با ایشان داشته باشم. روزی من از آخرین دیدار سردار سلیمانی یک انگشتر بود. هدیه ای که ایشان به من دادند و گفتند آقای دکتر شغل مقدسی دارید. انگار به زبانم قفلی زده بودند و نمی دانستم باید چه بگویم. از همان روز انگشتر را دستم کردم و عهد بستم دین این انگشتر را به صاحبش تا آخر عمر ادا کنم.» @armangera
: □مواظب باش، به فکر خود باش، دنیا گولت نزند؛ وقتی نمانده، حسرت عجیب برای ما نماند. نفرمایید که برای ما چطور بود و ... حرف التفات بفرمایید. به فکر سرانجام خود بوده باشید. عاقبتتان را دریابید. خدای جلّ و علا کفیل ارزاق ماست. کفیل زندگی ماست. از ما به ما، از خودمان به خودمان مهربانتر است. @armangera
با سلام و ادب کانال نشریه در ایتا به آدرس زیر هجرت کرد @armangerai
🔴 با پدیده بیت‌کوین چه کنیم؟ 🔹 بیت‌کوین، اتريوم، لايت‌کوین، بیت‌کوین کش و بالغ بر ۱۷هزار عنوان دیگر که در ایران به «رمز ارز» معروف شده‌اند در واقع رمزهایی هستند که طی معادلات پیچیده ریاضی کشف می‌شوند. 🔻 این رمزها به سبب تقاضایی که در جهان برای آن‌ها ایجاد شده، هم خود ارزش یافته و «بهادار» شده‌اند و هم به عنوان ابزار مبادله (پول) استفاده می‌شوند؛ بنابراین اولاً هیچگونه ارزش ذاتی ندارند، ثانیاً برخلاف ارزهای رایج بین‌المللی که توسط بانک‌های مرکزی تضمین می‌شوند، هیچگونه پشتوانه‌ای ندارند. صرفاً برخی از این رمزهای بهادار توسط دولت‌ها یا بنگاه‌های اقتصادی خاص با ارزهای رایج بین‌المللی پشتیبانی می‌شوند... 🔸 درباره رمزهای بهادار، دو مسأله پیش روی حاکمیت قرار دارد: نخست کشف این رمزها (که لفظ استخراج برایش رایج شده‌است) و دوم خرید و فروش آن‌ها. در یادداشت حاضر سعی می‌کنیم این دو مسأله را از زاویه اقتصاد سیاسی مورد بررسی قرار دهیم... ✍️ 📚 نشریه آرمان‌گرا شماره بیست‌وهفتم صفحه ۱۲-۱۳ 📣 نشریه دانشجویی آرمانگرا 📣 @armangerai
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸 وقتی از او تعریف می کنی، نشئه می شود!🔸 اینطور نیست که فقط هروئینی ها معتاد باشند. ما هم مثل هستیم که هروئین او «حبّ دنیا» است. یکی معتاد به قدرت است، یکی معتاد به ریاست است، یکی معتاد به اسم است، یکی معتاد به شهرت است. انسان وقتی معتاد اسم و شهرت شد، وقتی از او تعریف می کنی، می کند! می شود! مثل اینکه مواد به او رسیده است. وقتی هم که از او تعریف نمی کنی، مثل این است که مواد به او نرسیده و است. اینها همه اش اعتیاد است. مثل کسانی هستند که می خواهند انسان را ببرند بیمارستان و او را مداوا کنند تا اعتیادش را ترک کند. یک ای باید بگذرد تا مواد از بدن او خارج شود. معتاد را وقتی می برند برای مداوا، هفتۀ اول، ده روز اول، خمار است؛ گیج است. تمام این دست و پا و بدنش درد می کند؛ چون عادت کرده به مواد. نمی تواند بنشیند. نمی تواند راه برود و حوصلۀ هیچ چیز را ندارد. به ما گفته اند وقتی می روید ، حرف دنیا نزنید. اما انسان مثل خمارها دلش می خواهد آنجا هم یک کسی را پیدا بکند و حرف دنیا با او بزند! یعنی مثل اینکه می خواهد مواد بکشد! به آدم می گویند وقت نماز خواندن، بازی نکن و حواست به نماز باشد. این دوای تو است. روزی پنج مرتبه این را بخور. این نماز، مثل همان قرص و دوایی است که خدا داده برای این که ما اعتیادمان را ترک بکنیم.