eitaa logo
"حـواݪے عــ❤️ــۺـڨ"🇵🇸
74 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
612 ویدیو
27 فایل
"به نام او . . .❤ " کپی تمامی محتوای کانال با ذکر صلوات برای ظهور امام زمان(عج)... ترک کانال=۱۰صلوات لینک کانال: https://eitaa.com/Aroundlove ارتباط با ما: @karbala_k لینک ناشناسمون: https://harfeto.timefriend.net/17087254028781 اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
🙃🍃 روزهاے اول ازدواج یه روز دستمو گرفت و گفت: خانوم... بیا پیشم بشین کارت دارم... گفتم: بفرما آقاے گلم من سراپا گوشم..👀 گفت: ببین خانومے... همین اول بهت گفته باشمااا ڪار خونه رو تقسیم میڪنیم هر وقت نیاز به ڪمڪ داشتے باید بهـم بگے...☺️ گفتم: آخه شما از سر ڪار برمیگرے خستہ میشے☹️ گفت:حرف نباشه حرف آخر با منه😉✌️🏻 اونم هر چے تو بگے من باید بگم چشم...!😂✋🏻 واقعاً هم به قولش عمل ڪرد از سرڪار ڪہ برمیگشت با وجود خستڰے شروع میکرد ڪمڪ ڪردن مهمون ڪہ میومد بهم میگفت: شما بشین خانوم... من از مهمونا پذیرایے ميڪنم... فامیلا ڪہ ميومدن خونمون بهم میگفتنـ خوش به حالت طاهره خانوم آقا مهدے، واقعاً یہ مرد واقعیه😍 منم تو دلمـ صدها بار خدا رو شڪر میڪردم...🌸🍃 واسہ زندگے اومده بودیم تهران با وجود اینڪہ از سختیاش برام گفته بود ولے با حضورش طعم تلخ غربت واسم شیرین بود😌 سر ڪار ڪہ میرفت دلتنـگ میشدم☹️ وقتے برمیگشت، با وجود خستگے میگفت: نبینم خانومِ من دلش گرفتہ باشه هااا...❤️😍 پاشو حاضر شو بریم بیرون😉 میرفتیم و یہ حال و هوایے عوض میڪردیم... اونقدر شوخے و بگو و بخند راع مینداخت...😁❤️ که همه اون ساعتایے ڪہ ڪنارم نبود و هم جبران میڪرد...😌 و من بیشتر عاشقش میشدمـ و البته وابسته تر از قبل...🙈😢 همسر
یک ماه بعد از عقد جورشد رفتیم حج عمره . دوتایی بار اولمان بود که مکه میرفتیم . می‌دانستیم اولین بار که نگاهمان به کعبه بیفتد سه تا از حاجت های شرعی مان برآورده می‌شود ... استادمان گفته بود: قبل از دیدن خانه خدا، اول به سجده بروید و بعد از تقاضای حاجات تان از خدا، سر از سجده بردارید . او زودتر از من سرش را بلند کرد . . به من گفت: " توی سجده باش! بگو خدایا من و کل زندگی و همه چیزم رو خرج خودت کن ، خرج امام حسین! :)" نگاهم که به خانه کعبه افتاد ، محمدحسین گفت: " ببین، خدا هم مشکی پوش امام حسینه! " خیلی منقلب شدم... حرف هایش آدم را به هم می‌ریخت . در سعی صفا و مروه روضه می‌خواند و من هم همراهیش میکردم . به او گفتم: " باید بگیم خوشبحالت هاجر! اون قدر که رفتی و اومدی، بالاخره آب برای اسماعیل ات پیدا شد؛ کاش برای رباب هم آب پیدا می‌شد ... " با این حرفم انگار آتشش زدم، بلند بلند گریه میکرد . .🌱'! بہ روایتِ همسر شهیدمحمدحسین محمدخانے✨.
🙃🍃 منوچہر خیلی بہ من و زندگی‌مان ابراز علاقہ می‌ڪرد، با رفتارهایش و با ڪلماتش، بہ من می‌گفت: «فرشتہ! هیچ‌ڪس برا؎ من بہتر از تو در این دنیا نیست. می‌خواهم این عشق را بہ عشق خــدا برسانم». همسر