(مطابقت #نهاد و #فعل)
بهطور عادی #نهاد از جهت #شخص و #شناسه با #فعل مطابقت دارد؛ برای مثال در جملهی زیر، کلمهی #آدمها بهصورت #جمع بهکار رفته است، پس فعل متناسب با آن نیز جمع است.
آدمها میتوانند دروغ بگویند و میگویند؛ بیاختیار، ناخودآگاه و بیمارگونه، بیآنکه به پیامدهایشان فکر کنند.
مواردی که سبب اختلاف نهاد و فعل میشود. :
۱- اگر نهاد، انسان و مفرد باشد، فعل میتواند برای ادای احترام بهصورت جمع به کار برده شود.
بازپرس محترم، برای تکمیل هرچه سریعتر این پرونده سؤالاتی پرسیدند.
۲- اگر نهاد جمع و بیجان باشد، میتواند هم با فعل مفرد هم با فعل جمع به کار برود؛ اگرچه شکل جمع آن در فارسی امروز پرکاربردتر است.
کتابها از دستم افتاد.
کتابها از دستم افتادند.
#نکته:
اگر نهاد جمله، #جمع و #بیجان باشد، اما با استفاده از آرایههای تشخیص، ویژگی انسانی به آن نسبت داده شود، فعل فقط به صورت #جمع به کار میرود.
ستارهها نگاه میکنند.
۳- هر یک از اسامی جمع نیز دربارهی تطابق با فعل، قواعد خاصی دارند.
الف) برای اسمهای جمع جاندار نظیر قافله، کاروان، لشکر، سپاه، دسته، مجلس، شورا، هیأت، گروه، مجمع، گله و رمه فعل مفرد بهکار میرود.
کاروان به مقصد رسید.
گروه پنج به علاوه یک جلسه تشکیل داد.
ب) اگر کلمهی مردم در جایگاه نهاد به کار رفته باشد، فعل بهصورت جمع نوشته میشود.
مردم برای اهدای خون آمده بودند.
ج) وقتی کلمهی ملت به عنوان نهاد بهکار میرود، فعل هم بهصورت مفرد و هم به صورت جمع میآید.
ملت کوشا نباید زیر بار ستم برود.
ملت کوشا نباید زیر بار ستم بروند.
د) اسم جمع #دسته، اگر برای #بیجان بهکار رود و در جایگاه نهاد باشد، فعل فقط به صورت #مفرد میآید.
دستهای پول پیدا شد.
دسته گلها آماده شد.
۴- هر یک از اسامی مبهم از قاعدهای خاص پیروی میکنند.
الف) اگر اسمهای مبهم یکی، کسی و هرکسی، برای جاندار به کار رود و در جایگاه نهاد قرار بگیرد، فعل به صورت #مفرد میآید.
کسی اینجا نیست؟
هر کسی میتونه با ما بیاد.
فکر کنم یک نفر سر رسید.
ب) اگر نهاد، یکی از اسمهای مبهم جاندار مانند: هر یک، هر کدام، هیچ یک و هیچ کدام باشد، فعل میتواند هم به صورت مفرد و هم به صورت جمع بیاید.
هیچ یک با من همراهی نکردند.
هیچ یک با من همراهی نکرد.
هرکدام به راهی رفتند.
هرکدام به راهی رفت.
ج) اگر اسم مبهم #بعضی برای جسمی بیجان و در موقعیت نهاد به کار رود، فعلش میتواند هم بهصورت #مفرد و هم به صورت #جمع به کار رود.
بعضی لباسها، بادوامتر است.
بعضی لباسها بادوامترند.
۵- فعل برخی از جمعهای مکسر همیشه با فعل مفرد به کار میرود. مهمترین این کلمات عبارتند از: اخلاق، عواقب، روابط، احوال، وظایف، مخارج، مداخل.
اخلاق او ناپسند است.
عواقب این انتخاب، روزی گریبانگیر تو خواهد شد.
۶- درباره کلمهی اینجانب باید توجه داشته باشید که در نامههای اداری وقتی به نشانهی تواضع و ادب، در جایگاه نهاد به کار برود فعل آن به صورت مفرد و سوم شخص بهکار میرود.
اینجانب تایپیست امور اداری به استحضار میرساند که دورهی آموزشی را با موفقیت به پایان رساندهام.
#نکته:
باید توجه داشت که در برخی جملات، همراهی نهاد با حروف در مفرد یا جمع بودنِ فعل تأثیرگذار است:
استاد و دانشجویان برای ارائهی یک مقالهی علمی به دانشگاه رفتند.
استاد با دانشجویان برای ارائهی یک مقالهی علمی به دانشگاه رفت.
آموزش عروض و قافیه و...
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie
سلام علیکم.
#ولی و #اما از #حروف_ربط هستند؛ در مورد سؤال عزیزی که در پی وی از حقیر داشتند مختصراً عرض میکنم.
#حرف_ربط:
ولی ـ اما ـ ولیکن ـ ولیک ـ لکن در جمله یکسانند.
حرف ربط (پیوند)
حروف ربط: حروفی هستند که دو جمله را به هم پیوند میدهند، به این ترتیب معنی دو جمله به هم ارتباط پیدا میکند.
مانند:
و ـ که ـ تا ـ اگر ـ اگرچه ـ زیرا ـ زیرا که ـ زمانی که ـ ولی ـ امّا ـ لکن ـ لیکن ـ ولیکن
#اما:
من به دانشگاه رفتم؛ #اما موفق به اتمام تحصیل نشدم.
نشاید خون سعدی را بباطل ریختن #اما
بیا سهل است اگر داری به خط خویش فرمانی
حضرت سعدی
#ولی:
مسؤولین در تلاشاند تا تورم را کاهش دهند؛ #ولی بهطور کامل موفق نشدهاند.
من از دست غمت مشکل برم جان
#ولی دل را تو آسان بردی از من
حضرت حافظ
#اگرچه... #اما
#اگرچه مشکلات فراوانی داریم؛ #اما نباید ناامید شویم.
#اگرچه زنده رود آب حیات است
#ولی شیراز ما ، از اصفهان بهْ
حضرت حافظ
#لکن:
هرچه هست رحمت اوست و رحمت او به هر چیز واسع است؛ #لکن باب ضیافت، یک باب دیگر است.
امام خمینی (ره)
#ولیک:
به عذر و توبه توان رستن از عذاب خدای
#ولیک مینتوان از زبان مردم رست
حضرت سعدی
#ولیکن:
تنت زورمند است و لشکر گران
#ولیکن در اقلیم دشمن مران
حضرت سعدی
#اگرچه... #ولیکن
#اگرچه عرض هنر پیش یار بی ادبیست
زبان خموش #ولیکن دهن پر از عربیست
حضرت حافظ
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نابود شدن صائب تبریزی
در محفل شاعران خسته!
#طنز
@arozghafie
(آشنایی با علائم نگارشی در فارسی)
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
1ـ #نقطه (.)
نقطه اولین و رایجترین علامت نگارشی است که در پایان جملات ساده آمده و این منظور را میرساند که پیام یا مفهومی که میخواستیم آن را انتقال دهیم به پایان رسیده است.
جایگاه #نقطه در یک جمله، چسبیده به کلمهی آخر و بدون هیچ فاصلهای است.
#مثال:
۱- در انتهای جملات ساده و خبری
امروز هوا سرد و برفی است.
۲- در انتهای پاسخهای کوتاه یا کلماتی که در مفهوم جمله استفاده میشوند.
آیا به عنوان کارمند مشغول به کار هستی؟
_ بله.
۳- در انتهای مشخصاتی که برای منبع یک تحقیق یا پژوهش ذکر میشوند.
#مثال:
صبا سعادت، بهترین استراتژیهای تولید محتوا، ص ۱۲۰.
۴- بعد از حروف اختصاری که ارجاع دهنده به کلمات دیگری هستند.
#مثال:
ر.ک. (رجوع کنید)، ه.ق. (هجری قمری)
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
2 ـ #ویرگول (،)
ویرگول (کاما، درنگ نما): نشانهی #مکث یا وقفی کوتاه است.
موارد کاربرد ویرگول:
۱ ـ در بین عبارتها و جملههای غیرمستقلی که با هم در حکم یک جملهی کامل باشد.
این همه خلف وعده و تأخیر، از شما بعید بود.
۲ ـ آوردن کلمه یا عبارتی توضیحی در ضمن جمله یا عبارت دیگر...
احمد، برادر مسعود، دیروز اینجا بود.
۳ ـ در مواردی که چند کلمه دارای اسناد واحدی باشند.
آب، غذا، هوا و مسکن از ضروریات اولیهی حیات آدمی است.
۴ ـ آوردن ویرگول میان دو کلمه برای جلوگیری از احتمال غلط خواندن جمله.
ما، در خلوت به روی خلق ببستیم.
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
3 ـ #نقطه_ویرگول (؛)
نشانهی وقف یا درنگ و #مکث_طولانی تر از #ویرگول و کمتر از #نقطه است.
موارد کاربرد نقطه ویرگول:
برای جدا کردن عبارت و جملاتی که بهظاهر مستقل اما در معنی مربوط به همدیگر باشند.
#مثال:
وقتی صداقتش را آزمودی؛ به او اعتماد کن.
روز خوبی بود؛ همه شاد بودند؛ هيچكس به فكر بدیها نبود.
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
4 ـ #دو_نقطه (:)
توضیح دادن در مورد آنچه بیان شده.
#مثال:
سعدی در گلستان چنين گفته است:
«نصيحت از دشمن پذيرفتن خطاست ...»
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
5 ـ #هلال (پرانتز ) ( )
برای جدا کردن بعضی از جملات یا کلمات و یا توضیح جملهای که خارج از بحث متن است.
#مثال:
همهی ما در آرزوی ظهور حضرت مهدی (عج) هستیم.
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
6 ـ #گیومه («»)
نشانهی #نقل_قول مستقیم است.
#مثال:
علی گفت: «من فردا به مدرسه میروم.»
همچنین در شعر هنگامی که مصراع و یا بیتی تضمین میشود در #گیومه قرار میگیرد.
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
7 ـ #سه_نقطه (...)
زمانی که بخواهیم از نام بردن مواردی صرف نظر کنیم از #سه_نقطه استفاده میکنیم.
#مثال:
ماشا ...! انسان هنرمندی هستید.
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
8 ـ #علامت_سؤال (؟)
همانطور که از نام این علامت مشخص است؛ از آن در انتهای جملات #پرسشی استفاده میکنیم.
#مثال:
بزرگترین دستاوردهای انسان موفق چیست؟
در یک کاربرد دیگر، میتوانیم از علامت سؤال برای نشان دادن #تردید در جمله استفاده کنیم.
#مثال:
توئیتر در سال ۱۳۸۸ (؟) فیلتر شد.
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
9 ـ #علامت_تعجب (!)
علامت تعجب ، تنها نشانهی تعجب و شگفتی نیست ، بلکه بیشتر در پایان جملههایی می آید که یبانکنندهب یکی از حالات خاص و شدید عاطفی یا نفسانی است ؛ از قبیل «تعجب» ، « تاکید» ، «تحسین» ، «تحقیر» ، «تنفر» ، «ترحم» ، «استهزا» ، «شک و تردید» ، «امر و نهی» ، «تهدید» ، «حسرت» ، «آرزو» ، «درد و الم» ، «دعا» ، «تنبیه» ، «تأسف» ، «ندا و خطاب» و جز آنها ؛ چنانکه : چه عجب! عجب آدم ریاکاری! آفرین بر این همه ذوق و سلیقه! دستمریزاد! دریغ است ایران که ویران شود! آقا هنر کرده! جایزه هم میخواهد!
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
10 ـ #قلاب (کروشه) [ ]
این علامت نشانهی #الحاق است؛ گاهی در یک جمله یک یا دو واژه کم است یا از قلم افتاده است. این کمبود باعث نارسایی جمله میشود؛ به این خاطر واژهی مشابهی را در نظر میگیرند.
#مثال:
پرویز [با چهرهای عبوس و گرفته] دلم نمیخواهد او نیز بیاید.
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
11 ـ #خط_فاصله (تیره) (ـ)
خط فاصله برای #جداکردن #اعداد و جملههایی که معمولاً #توضیحی را به مفهوم اصلى جمله میافزایند یا مفاهیمی از قبیل دعا و نفرین را بیان میکنند.
#مثال:
سعدی - بزرگترین سجعنویس ایرانی - در قرن هفتم میزیست.
بهجای استفاده از (تا) برای نشان دادن مسافت یا فاصلهی زمانی.
قطار سریع السیر تهران- شیراز راه اندازی شد.
کلاس آموزشی از 5–3 بعدازظهر دایر است.
جداسازی کلمات مرکب.
#مثال:
ژانر مورد علاقهی من در فیلم، کمدی–رمانتیک است.
همچنین در شعر پس از ابیات موقوف المعانی از این علامت استفاده میشود.
آموزش عروض وقافیه و...
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie
#مطروحه چیست؟
از دیرباز در محافل ادبی و انجمنهای شعر، مقولهای تحت عنوان مطروحه وجود داشته است.
مطروحه نیز، بیتی است که معمولاً توسط بزرگ یک انجمن شعر در پایان محفل، مطرح میشده و از شاعران میخواسته تا براساس همان بیت و در همان وزن و با همان ردیف و قافیه یا براساس آن مضمون یا مضمونی متفاوت، شعری بسرایند و در جلسهی بعد در آن محفل بخوانند.
این رسم دیرینه چند فایده داشته است؛ نخست آنکه شاعران انگیزهای برای سرایش شعری تازه مییافتند؛ دوم آنکه شاعران میزان توانایی خود را در آن قالب و با آن ردیف و قافیه در مییافتند و عیار کار را میسنجیدند و با توجه با آثار دیگران، ضعفهای اثر خود را دریافته و به تقویت شعر خود میپرداختند؛ سوم آنکه یادگار نیکویی از آن محافل بود و هرگاه آن شعر خود را میخواندند، به یاد آن محفل میافتادند.
در مجموع مطروحه نوعی اقتباس از شعری دیگر است که حتی از قدیم الایام شاعران بزرگ نیز به این امر اهتمام داشتهاند که نمونههای بارز آن، در آثار قدما منجمله حضرات سعدی، حافظ صائب و... دیده میشود.
توجه :
مطروحه حتما باید مقید به وزن و قافیه و ردیف، با بیت پیشنهادی باشد.
از زمانی که فضای مجازی ایجاد شده است میتوان گفت این رسم کهن احیا شد؛ با این تفاوت که در ساعتی معین و بهصورت آنلاین اعضای علاقهمند و توانا به اقتفای بیتی پیشنهادی که همان مطروحه است؛ افراد به همسرایی میپردازند و تفاوت این نوع مجازی در سرعت عمل شاعران است؛ که تا حدودی میتوان گفت ابیاتی را بهصورت ارتجالی سروده و پس از ارسال، چنانچه بیت مزبور دارای ایراد وزنی و غیره باشد توسط مدیر برنامهی همسرایی در لحظه تذکر داده میشود و در پایان یک ساعت میتوان گفت ماحصل ابیات هریک از افراد، غزل و یا قصیدهای خواهد شد.
آموزش عروض وقافیه و...
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie
هدایت شده از شمس (ساقی)
مبعث مشهد مقدس.mp3
8.1M
بسم الله الرحمن الرحیم
بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله
شعرخوانی :
#سید_محمدرضا_شمس #ساقی
مورخ 1402/11/18 مشهد مقدس حسینه معصومیه قم
#مادّهتاریخ 1
فن مادّهتاریخ سازی و زیباییهای آن:
شاید شما تا به حال عبارت (مادهتاریخ) را شنیده و یا با آن آشنایی کامل داشته باشید امّا اگر این لغت را در لغتنامهی دهخدا جستجو کنیم به این توضیحات برمیخوریم که :
" مادهتاریخ آن است که مجموع حروف بیت یا مصراع یا عبارتی به حساب ابجد با تاریخ واقعهای تطبیق کند "
و اما مادهتاریخ یکی از صنایع شعری و همچنین یکی از نمونههای استفادهی تاریخ از واژهها برای ثبت تاریخ یک واقعه میباشد.
مادهتاریخ نویسی را همانند نقاشی و موسیقی و... یکی از صنایع مستظرفه به حساب آوردهاند. استاد مادهتاریخ نویس و یا شاعر دانای این فن با استفاده از عدد وشمارهی هر حرف در حساب جمل (ابجد) و تطبیق آن با سالِ رخداد واقعهای عبارت و یا شعری رقم میزند.
هریک از حروف ابجد، عدد و شمارهای دارند که به شرح زیر است :
ابجد ـ هَوّز ـ حُطّی ـ کَلِمَن ـ سَعفص ـ قرشَت ـ ثخُذ ـ ضَظغ .
#ابجد :
الف =1
ب = 2
ج = 3
د = 4
#هَوّز :
هـ = 5
و = 6
ز = 7
#حُطّی :
ح = 8
ط = 9
ی = 10
#کَلِمَن :
ک = 20
ل = 30
م = 40
ن = 50
#سَعفَص :
س = 60
ع = 70
ف = 80
ص = 90
#قَرشَت :
ق = 100
ر = 200
ش = 300
ت = 400
#ثَخُذ :
ث = 500
خ = 600
ذ = 700
#ضَظِغ :
ض = 800
ظ = 900
غ = 1000
و اگر شمارهی هر حرف را در عبارتی که برای واقعهای تاریخی رقم زده شده است با یکدیگر جمع کنیم عددی بهدست میآید که مساوی با تاریخ سال آن واقعه است.
برای مثال زلالی خوانساری زمان آغاز سرودن مثنوی محمود و ایاز خود را به این صورت بیان کرده است :
در استفتاح این منشور نامی
بجو تاریخ نظمش از (نظامی)
ن + ظ + ا+ م + ی = 50+900+1+40+10= 1001 هـ .ق
و زمان پایان آن را به اینصورت آورده است :
(الهی عاقبت محمود باشد) = 1024 هـ . ق
در مورد تاریخ استفاده از مادهتاریخ و زمان ابداع این فن اطلاعات زیادی در دست نیست اما آنچه که میدانیم این است که در صدر اسلام در میان اعراب مورد استفاده قرار میگرفته و در اواخر دورهی خلافت عباسی استفاده از آن رایج شد (برخی میگویند ترتیب حروف ابجد و شمارهگذاری برای آنها مربوط به فرقهای بود که عقیده داشتند معانی و تفسیرات کلامهای آسمانی از جمله قرآن را باید با توجه به حروف آن و رمز آن حروف مشخص نمود و در غیر اینصورت نمیتوان به تمامی معانی آنها دست پیدا کرد طرفداران این عقاید خرافی را حروفیّه و یا حروفیّون مینامیدند.)
زمان ورود این فن به زبان فارسی به قرن پنجم هجری برمیگردد و اولین کسی که از این فن استفاده کرد مسعود سعد سلمان بود که برای واگذاری حکومت هندوستان به سیف الدوله محمود بن ابراهیم مادّهتاریخ بیمعنی زیر را سرود :
به سال پنجه ازین پیش گفت بوریحان
درآن کتاب که کردهست نام او تفهیم
که پادشاهی صاحبقران شود پیدا
چو سال هجری بگذشت تی و سین و سه جیم
ت+س+ج+ج+ج=400+60+3+3+3=469
همچنین آوردن مادهتاریخ فارسی معنادار را به خواجوی کرمانی نسبت میدهند.
تهیه و تنظیم :
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie
#مادّهتاریخ 2
فواید و امتیازات مادّهتاریخ نویسی :
بیشترین کاربرد این فن در تاریخشناسی است : همانطور که میدانیم به خاطرسپردن یک جمله یا یک عبارت از به خاطرسپردن اعداد آسانتر است خصوصاً اگر آن جمله به صورت یک مصراع موزون از یک قطعه شعر درآمده باشد پس در اینصورت مادهتاریخ سبب میشود که تاریخ یک واقعهی مهم کاملا دقیق ثبت شود و کمتر مورد تحریف و فراموشی قرار گیرد همچنین هنگام وقوع یک حادثه معمولا چندین مادهتاریخ ساز، سال آن حادثه را با عباراتی متفاوت رقم میزنند که در اینصورت میتوان با حساب تاریخی که آن عبارات نشان میدهند و تطبیق آنها با یکدیگر زمان یک واقعه را بهصورتی کاملا دقیق مشخص کرد.
2. از آنجایی که فن مادهتاریخ نویسی سخت بوده و برای گفتن آن نیاز به ممارست و تمرین زیاد دارد کسی که یک مادهتاریخ زیبا میسازد قدرت خود را با آن به نمایش میگذارد و سبب میشود شعری که گفته به واسطهی همین مادهتاریخ در مقام بالاتری نسبت به یک شعر معمولی قرار گیرد و همانطور که با آن مادهتاریخ، تاریخِ حادثهای برای همیشه ثبت میشود آن شعر و نام شاعرش نیز برای همیشه ثبت میشود و این به دلیل ارزش اضافیایست که مادهتاریخ به شعر میدهد و چه بسا عبارتهایی که حتی بهصورت شعر هم نبوده ولی مادهتاریخ زیبایی بوده به همراه نام سازندهی آن تا به الآن باقی مانده است.
3. مادهتاریخ گویی نوعی ورزش فکری و ریاضت ادبی است و لذتی که پس از ساختن مادهتاریخ به سازندهی آن دست میدهد مشابه همان لذتی است که یک دانشمند از حل یک مسألهی علمی پیچیده میبرد.
4. حساب جمل را در مواردی بجز سال تاریخ یک واقعه نیز میتوان به کار برد برای مثال :
زلالی خوانساری تعداد ابیات محمود و ایازش را با حروف ابجد به صورت معماگونهی زیر بیان کرده است :
شمار ِ یکّه تاز این قلمرو
عدد را طرح داد از هفت خسرو
به هر خسرو که شیرین روکش آمد
شکر را هشتصد و شصت و شش آمد
و یا شاعر معاصر ایرج میرزا از حساب جمل در شعر سیاسی زیر استفاده کرده است :
خوب داند حساب خویش جهان
این محاسب بسی زکی باشد
احمد از تخت چون فرود آید
پهلوی جاش متکی باشد
به حساب جمل هم ار نگری
(احمد) و (پهلوی) یکی باشد.
تهیه و تنظیم :
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie
#مادّهتاریخ 3
قاعدهها و قانونهای مادّهتاریخ سازی :
1_ ما در زبان فارسی علاوه بر حروف ابجد چهار حرف دیگر داریم که برای محاسبهی آنها به اینصورت عمل میکنیم که به جای حرف :
(پ) حرف (ب) = 2
به جای حرف (چ) حرف (ج) =3
به جای حرف (ژ) حرف (ز) = 7
و به جای حرف (گ) حرف (ک) = 20
را قرار میدهیم.
در برخی استثنائات کلماتی مانند چین که در عربی بهصورت سین وجود دارد و یا پارس که در عربی بهصورت فارس وجود دارد را میتوان با همان شکل عربی محاسبه کرد.
2_ مبنای محاسبات در مادهتاریخ سازی شکل نوشتاری حروف میباشد و نه تلفظ... برای مثال در کلماتی مانند : هذه ، هذا ، اسحق ، اسمعیل، رحمن و... ، الفهایی را که در تلفظ آنها وجود دارند محاسبه نمیکنیم و تنها حروف نوشته شده محسوب میباشند و همچنین در کلماتی مانند عیسی ، موسی ، کبری و ... ، الفی را که در تلفظ وجود دارد بهحساب نمیآوریم ولی حرف (ی) را که مکتوب شده محسوب میکنیم .
3_ در کلماتی مانند (النخبه) و (الروضه) و ... در مواردی مانند : هذه النخبه و یا الروضه حرف آخر این کلمات را (ها) و در صورت اضافه شدن مثل : نخبةالتواریخ و یا روضةالمتقین (تا) حساب میکنیم .
4_ در کلماتی مانند: آب ، آتش ، آدم و... که همزه و الف در اوّل کلمه قرار گرفتهاند گاهی همزه و الف هر دو حساب میشوند که برابر است با (= 2) و گاهی تنها الف محاسبه میشود (= 1) مثلا : واژهی آدم برابر با 45 است که در صورت لزوم میتوان آن را 46 به حساب آورد.
همچنین واژگانی مانند : پاییز ، زیبایی و... را که دارای حرف (ی) میباشند ، میتوان در صورت لزوم بهصورت : پائیز ، زیبائی نوشته و همزهی آنها را (=1) محسوب کنیم .
5_ در واژهی مبارک الله (حتی اگر با رسم الخطی بهصورت الّه نوشته شود) همیشه دو لام را محاسبه میکنیم و همچنین الف دوم را که خوانده میشود ولی مکتوب نمیشود، در برخی موارد میتوان محاسبه کرد.
6_ خوانندگان مادهتاریخ باید عبارت مادهتاریخ را از دیگر عبارات و مصراعهای شعر یا نثر که مادهتاریخ در آن گفته شده تشخیص بدهند برای مثال :
برای سال تاریخ وفاتش
بگو که قدر یکدیگر بدانیم
واضح است که عبارت ماده تاریخ (قدر یکدیگر بدانیم) میباشد و بقیهی آن از جمله دو کلمهی استفاده شده در همان مصرع (بگو) و (که) برای مقدمهچینی آورده شدهاند .
در صورتی که مادهتاریخ ساز به این قواعد و قوانین توجه نکند خطای واضحی مرتکب شده و زحمتی بی فایده کشیده و مورد نقد نقّادان نیز قرار میگیرند برای مثال : شاعری مادهتاریخ فوت حکیم حاجی سبزواری را چنین ساخته :
تاریخ وفاتش ار بپرسی
گویم (که نمرد زندهتر شد) = 1289
و همانطور که میدانیم (گویم که) جزو مقدمهچینی هاست و باید عبارت بعد از که جزو مادهتاریخ محسوب شود اما او که را نیز محاسبه کرده و مادهتاریخ خود را با عبارت (که) تکمیل کرده.
آوردن تاریخ در شعر بهصورت معمولی :
این نوع شعرها شکلی بسیار آسان و طبیعی دارند و بسیار تحریف پذیر میباشند در این نوع اشعار تاریخ حادثهها و رویدادها بهصورت مشخص و صریح آورده میشود. مثال: کسایی مروزی (341هـ ،491هـ) میگوید:
به سیصد و چهل و یک رسید نوبت سال
چهار شنبه و سه روز باقی از شوال
بیامدم به جهان تا چه گویم و چه کنم
سرود گویم و شادی کنم به نعمت و مال
سعدی میگوید :
در این مدت که ما را وقت خوش بود
ز هجرت ششصد و پنجاه و شش بود
افسر خوانساری مرثیهای برای یک سنگ قبر سروده که سه بیت آخرش این است :
افسر اندر سال فوتش از خرد
بالبداهه مصرعی شایان گرفت
در محرّم حضرت جان آفرین
آنکه هم جان داد و هم آسان گرفت
در هزار و سیصد و پنجاه و هفت
جان شیرین را ز شیرین جان گرفت.
برای تاریخ فوت کریم خان زند اینچنین سرودهاند :
کریم زند چو از دار بیقرار گذشت
سه از نود، نود از صد، صد از هزار گذشت.
تهیه و تنظیم :
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie
#مادهتاریخ 4
مادهتاریخ اهلی شیرازی، سرودهی ملا میرک که از معاصران او بود. :
در میان شعرا و فضلا
پیر با صدق و صفا بود اهلی
رفت با مهر علی از عالم
پیرو آل عبا بود اهلی
سال فوتش ز خرد جستم گفت
(پادشاه شعرا بود اهلی)
942 هـ . ق
استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه) مادهتاریخ فوت استاد غلامرضا قدسی را چنین آوردهاند که در مصراع چهارم دو مادهتاریخ همسان آمده است.
دوش ديدم كه نقشبند قضا
خط بطلان كشيد بر سرِ خط
مهر تاريخ رحلت قدسی :
(خط آخر) نوشت و (آخر خط)
1401 هـ . ق
مرحوم استاد كمالپور، مادهتاريخ فوت استاد قدسی را چنین گفته است :
جودی از جمع شاعران برخاست
( سر قدسی گرفت در دامن )
1401 = 23 _ 1433 هـ . ق
شادروان استاد سید علیرضا شمس قمی ـ چهار مادهتاریخ در فوت آیةالله العظمی بروجردی چنین سروده است :
رفت آیت الله بروجردی به فردوس برین
زین ماتم عظما شده اسلام با غم همنشین
(شمس قمی) گفت از پی تاریخ، سال رحلتش
(با جد اعلایش حسین آمد بروجردی قرین)
1380 هـ . ق
(شمس قم) گفت به تاریخ وفاتش افسوس
(چشم پوشید بروجردی از این ملک بقا)
1380 هـ . ق
(شمس قم) سال وفاتش از خرد پرسید گفتا:
(نک ، بروجردی مه اسلام ازین دار فنا شد)
1380 هـ . ق
(شمس قم) یکسال بعد از فوتش این تاریخ گفت
( آیت الله بروجردی مکین اندر جِنان)
1381 هـ . ق
(مادهتاریخ شهادت استاد احمد دانشپژوه)
کِلک (شمس قم) به ابجد زد رقم در ماه مهر
(شد شهید راه میهن ، احمد دانش پژوه)
1362 هـ . ش
(مادهتاریخ فوت استاد میرزا مهدی مسجدی قمی) :
چون (شمس قم) جویا شدی تاریخ فوتش را زدی
(شد جاودانی مسجدی در کوی فردوس برین)
1348 هـ . ش
(مادهتاریخ درگذشت آیتالله طالقانی) :
بهر تاریخ شمس قم گفتا :
(آیت الله طالقانی رفت)
1358 هـ . ش
چند مادهتاریخ از استاد عباس خوشعمل کاشانی :
(مادهتاریخ رحلت آیتالله بهجت) :
از پی رحلتش "خوشعمل" گفت:
(رفت بهجت به دیدار یزدان)
1388 هـ . ش
(مادهتاریخ مرحوم استاد منشی کاشانی) :
کوته این بود خبر: منشی کاشانی مرد
آن که با شعر دری کرد درافشانی مرد
پی تاریخ وفاتش ز تأثر گفتم :
خوشعمل(کو مَلک سبک خراسانی؟ مرد)
1364 هـ . ش
(مادهتاریخ فوت استاد مهدی سهیلی) :
پی تاریخ فوتش «خوش عمل» گفت:
(چو شعرش جاودان باشد سهیلی)
1366 هـ . ش
چند مادهتاریخ از سرودههای این کمین :
(مادهتاریخ فوت استاد مه لقا) :
گفت (ساقی) به ابجد این تاریخ
( رفت استاد مه لقا ، به جِنان )
1391 هـ . ش
(مادهتاریخ فوت آیتالله صافی گلپایگانی) :
خواست تا (ساقی) وداعش را به ابجد آورد
کِـه چه سالی کرد رحلــت آن فقیـه بیقریـن
(یــاد) آمد بر سر این مصرع و تـاریـخ گفت:
(رفـت لطـفالله صــافــی از میـان مسلمین)
15 + 1385 = 1400 هـ . ش
(تاریخ درگذشت استاد علی نظمی تبریزی) :
کـوه بود و پَر زد از دنیا چو کـاه
شـاعــــری آزاده ، در وقـت پگـاه
گفت (ساقی) از جهــان کجمـدار :
« رفت نظمی، سوی درگـاهِ الاه »
2023 میلادی
(ماده تاریخ شادروان مؤبدی کاشانی)
شاعری نیکوسخن از شهر کاشان پرکشید
مؤبدی سوی خدای حیّ سبحان پرکشید
دید یارانش برفتند از جهان سوی خدا
دل ز دنیا کند و با لبهای خندان پرکشید
سالمرگش را به ابجد گفت (ساقی) اینچنین:
(مؤبدی کاشانی اکنون سوی یاران پرکشید)
1445 هـ . ق
تهیه و تنظیم :
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie
#مادهتاریخ 5
نیکوترین و عجیبترین مادهتاریخی که به حروف ابحد درآمده قصیدهای است به نام (قصیدهی معجزیه) که در 128 بیت سروده شده که در تاریخ علم و ادب و هنر از شگفتترین بشمار میرود که به طبع شاعر توانا و سخنور دانا مرحوم میرزا محمدصادق پروانه کاشی متخلص به (ناطق) اصفهانی از نامدارترین شعرای قرن سیزدهم قمری بوده است.
(قصیدهی معجزیه)
«بسم الله الرحمن الرحیم باسم موجود کریم» 1218 «این قصیده مسما به قصیدهی معجزیه است» 1218 «شصت و دو بیت» 1218 «یکصد و بیست و چهار مصراع» 1218 و این خود نشان و دلیلی برای مهارت و ذوق مرحوم ناطق در گفتن ماده تاریخ است که بر کاشیهای اطراف صحن عتیق حضرت معصومه سلام الله علیها نوشته شدهاست.
این قبه گلبنی است بزیور بر آمده
یا پاک گوهریست پر از زیورآمده
این دوحهایست کامده از جنت العلا
یا کوکبی است سعد و منور برآمده
این زیب عرش یا که بود کوی آفتاب
یا نور حق که بر همه اشیا در آمده
این قبه راست اوج بجایی که پیش وی
صدر فلک بچشم ملک احقر آمده
وین قبه راست جای بجایی که پایهاش
از اوج مهر و ماه و زحل برتر آمده
وین قبه رفیع بدانجا رسانده قدر
کز قدر با سپهر برین همسر آمده
وین قبه و زمین ز همین رفعت و جلال
عرشی بدهر با فلکی دیگر آمده
وین قبه مطهر و این قصر با شکوه
هر یک بلطف الطف و نیکوتر آمد
وین صحن به ز صحن جنانست بهر آنک
آبش به از بقا و به از کوثر آمده
از دل سؤال کردم و گفتم مرا بگو
کین صحن از چه رو ز جنان بهتر آمده
دل در جواب گفت که اینک در این سؤال
عقل طویل قاصر و فهم اقصر آمده
بهتر بود بحسن و علو از جنان در آن
مسکن که بنت موسی بن جعفر آمده
زهرا عفاف، فاطمه، بنت موسی آنک
بر وی شرف ز فاطمه و حیدر آمده
معصومه که در ره ایوان اقدسش
از قدر و صدق حور و پری چاکر آمده
شهزاده که هر دوسرا جدش از عطا
با طالبان مذهب حق یاور آمده
مخدومه مکرمه آن نجم اوج دین
کز مهر و ماه رای نکوش انور آمده
از اوج علم و فضل و ادب کوکب جمیل
و ز درج حلم و مجد و شرف گوهر آمده
جد آمده رسول حق و جدهاش بتول
با یمن عصمت از پدر و مادر آمده
یک جد او نبی شرف کل کاینات
کز جود حق ز جمله رسل مهتر آمده
جبریل را کمال ز منزلگه نبی است
که از منزلت بکل ملک سرور آمده
یک جد او علیست که از عون کردگار
در روز جنگ صفدر و نام آور آمده
جد دگر حسین علی دان که از سخا
مولای عاصیان و شه محشر آمده
جد دگر علی حسین است که از کرم
دین داور و رحیم و رهی پرور آمده
یک جد او محمد باقر ملاحتش
کز بام نیلگون ملک برتر آمده
یک جد اواست جفعر صادق لسان وحی
کائین حر جعفر از آن سرور آمده
موسی کاظم آمده باب وی و وزان
احسان و عدل و جود و سخا بی مر آمده
باشد علی برادر وی آنکه نور ماه
عکسی ز نور اوست بدنیی برآمده
نه به ز جده اش بجهان فطرتی نکو
نه مثل جد عالی آن صفدر آمده
در گیتی از نسب نه ازو به نه شبه وی
در دهر از حسب نه از او بهتر آمده
بر مسلمین ز مجد و همم کرد رهبری
بر زایرین بجود و کرم رهبر آمده
روی جهان ز درگه او یافت آبرو
پشت فلک بسجده او چنبر آمده
روی امید جمله عالم باین در است
حاجت هر آنچه بوده ازاین در برآمده
فوج ملک ز شوق دمادم گشوده پر
از عرشه بر زمین پی یکدیگر آمده
یکجا ز بهر چاکری زایران اوست
یکجا ز بهر خادمی این در آمده
کردم بدل خطاب که این قبه چنین
قدر از که یافت از که بزیب و فر آمده
با حب و ابتهاج مرا دل جواب گفت
کی در بیان ز زهره دلت ازهر آمده
گفتا بعون ایزد و سلطان عصر آن
کو را ز لطف فتح علی یاور آمده
سلطان عهد فتحعلی شاه آن کز او
بستان فلک و گلبن جان را برآمده
آن پادشاه کز اثر عدل و داد او
شهباز و کبک همپر و همشهپر آمده
#ادامه 👇
تهیه و تنظیم :
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie
#ادامهی_قصیده_معجزیه
آن خسرو زمین که باوج قدوم او
او رنگ و ملک را بفلک سر برآمده
جم بارگه که بیدق نصر من اللهیش
اندر سپهر و قر و عطا محور آمده
کشورگشای عالم و زین ملوک آن
کز او کمال و قدر بهر کشور آمده
فرماندهی که نزد کمین بنده سراش
هر شاه بوده بنده و فرمانبر آمده
عبد و مطیع و بنده و فرمانبرش ز جان
کسرای و رای و سنجر و اسکندر آمده
خاقان برای بندگی او ز ملک چین
از طرف روم زایر او قیصر آمده
از بهر سود بر در دربار عدل وی
نوشیروان ز وجد روان از سر آمده
وی را هزار بنده بود کز شکوه و شان
هر بنده صد ملکشه و صد سنجر آمده
هم آن بداوران ز سخا آمده کفیل
هم آن بسروران ز عطا سرور آمده
تا امن شاه آمده دادار ملک و دین
تا عدل شاه صاحب بوم و بر آمده
تیهو جلیس و مونس باز جوی شده
آهو انیس و حارس شیر نر آمده
از عالمش برون صف میدان حربگاه
از انجمش فزون سپه و لشکر آمده
رمح و حسام آن شه دوران بگاه حرب
بیضا بجنگ گاهی و گاه اژدر آمده
انجم سپاه ماه رکاب و فلک خیام
مهر از برای شاه همی افسر آمده
شمشیر و طبل و مجلس عالی و بزم وی
ز اوصاف هر یک از دگری اشهر آمده
این یک چو جنت آمده و آن یک چو بوستان
و آن یک چو برق آمده وین تندر آمده
از مهر او ببزم ولی آمده ضیا
از کین او بحلق عدو خنجر آمده
هر روز بهر چاکر آن داور زمین
خنگ فلک بطوع به زین زر آمده
وز بحر جود و برج عطا حلم و بیدقش
آن آمده است لنگر و آن محور آمده
دوران مجال و مجلس وی را چو دید گفت
مهری ز اوج جود سوی خاور آمده
نه به ز وی بزیر فلک بوده است شاه
نه مثل او بروی زمین داور آمده
این قبه زیب زین شه والا تبار دید
کز بر و قدر داور بحر و بر آمده
چون قبه زیب و یمن بزر داد دهر گفت
این قبه قدر و زینت و اوج زر آمده
گفتم ز جود شاه بعالم قصیدهای
کز آن دهان فکر پر از شکر آمده
کردم رقم ز یمن اله این قصیده را
کز یمن آن بدفتر من جوهر آمده
ابیات این قصیده هر آن یک بدلبری
مانند حسن روی بتان دلبر آمده
گفتم قصیده ای که چنان لعل پر بها
مقبول طبع قابل هر اشعر آمده
هر مصرعی ازین چو یکی حور لاله رو
هر بیت آن دو ماه پری پیکر آمده
مصراع این قصیده باتمامی بنا
هر یک عیان چو ماه باین دفتر آمده
(ناطق) بگو دعا که بمرآت طبع و عقل
پیدا دعای شاه عطاگستر آمده
تا اسم نرگس آمده و لاله در زبان
تا نام اصفر آمده و احمر آمده
چهر موالی شه و روی عدوی شاه
از شوق احمر و ز عنا اصفر آمده
1218 هـ . ق
تهیه و تنظیم :
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie
هدایت شده از آموزش عروض و قافیه و...
✅ کانال آموزش مبانی شعر
در #ایتـــا
🎶( عروض ، قافیه و...) 🎶
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie