eitaa logo
تقـدیـمی آرایــــه
4 دنبال‌کننده
22 عکس
0 ویدیو
0 فایل
اینجا تقدیمی میدیم ، تقدیمی موندگار میکنیم چی بگم دیع گیلیییی میوووو ؛ ✨🐈✉️ چنل اصلی 🌱-----> @array_400
مشاهده در ایتا
دانلود
توی تشکیلات دانشگاه باهات آشنا میشدم و قطعا یکی از اونایی بودی که اوایل با خودم میگفتم ، این دختره چرا اینجوریه ، ولی تهش می‌شدیم بهترین دوستای هم 🦕 [همیشه بهترین دوستییا همینجوریه] به نظرمم میومد اسمتم اسما یا سما باشه همینقدر وایب آروم و ملیح :) 🤏🏻🌬 *—میشستیم انیمه می‌دیدیم و سعی میکردیم وسایل ابر قهرمانیشتونو با سازه و علم بسازیم 🔧 [تو مسئول خوشحالی همه آدما نیستی ، بعضی ها کارشون اینه که از خوبیای بقیه سو استفاده کنن.🌱] — - به یادت آنچنان غرق ِخودم بودم که دریا گفت 🌊: تو را می‌بینم و شک می‌کنم دریا منم یا تو! — —مـــــواج عــزیـــزم
احتمالا توی مسیر همیشگی مترو میدیدمت ، همیشه با ایرپاد ، یا کتاب تو دستات . . یه روز باهات سر صحبت و باز میکردم و از عمق نگاهت به اطراف و این همه تفاهم متعجب میشدم ،🦕🌱🎧 نیـلا میشد دوستی که همیشه پایهِ خرابکاری هامه 🕶👈🏻👉🏻 بهم بازی با اسکیت برد یاد می‌دادی ، 🛹 راجب کتابهای فانتزی بحث میکردیم و خیال بافی چاشنی دوستیمون بود. به شدت وایب اینتراستلار میدی 🔭 *—ستاره میشمردیم و چیزای پینترستی و گوگودوو درست میکردیم🪐— [رو قول هیچ مردی حساب باز نکن ! حتی تو خیالاتت🗑💭] — تو ای ستاره ی خندان کجا خبر داری؟ زناله ی سحر و گریه ی شبانه ی ما : )📎 — —انـفــکــاک عـزیــــزم
خیلی سالا قبل جرقه دوستیمون تو مسجد خورد ، وقتی خیلی کوچیک بودیم و تو اومدی گفتی : ببخشید دختر خانم با من دوست میشی ؟! اسم من نازنین عه .✨ باهم بزرگ می‌شدیم و میشدی از اون رفیق سیسیا که به هیچ پلنی نه نمیگن.🦖🫂 *— برای خوشحالی خودمون هیئت کوچولو راه مینداختیم و با پول تو جیبی هامون بانی هئیت ریزمون می‌شدیم — [ انقد خودتو ارتقا بده تا اون آدمی که قسمتته تو مدار تو بیوفته ] — تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی 🦋 افسوس بزرگیست ، زمانی که نباشی🍁 — —تـــرنـج عــزیـــزم
برا بقیه سناریو می‌چینم ولی برای آمال باید سناریو واقعی خودمونو تعریف کنم🕶 : توی ضبط برنامه برنامه محفل آشنا شدیم و فهمیدم چنل داره آیدی هامونو برای تبادل رد و بدل کردیم . . 🤝🏻شدیم دوستای منگولیییی مجازی همممم .🌿 به نظرم اسمی که تو نگاه اول بهت میاد مهلا است✨✨ —* برای خوشحالیت یه بلیط مشهد جور میکردم (نویسنده خودش نیازمند است: )— [بدون هیچ اتفاقی ، اتفاقی ، اتفاق نمی افته🤏🏻 ] — - هر شب به یادِ تو خوابم نمی‌برد : ) لعنت به فکر و خیالت.. [ کمی نیا ] — —آمـــــال عزیــزم
تو هیئت باهم دوست می‌شدیم و هر روز میومدی دنبالم تا یه وقت از سر تنبلی هم که شده توفیقات از دست ندم ! تفریح مورد علاقمون پیاده روی تو یه کوچه ی پر درخت بود . 🌴 اسمت محیصا بود و از اون دوستایی میشدی که یه وقتایی خیلی ساکتن و حرفای دلشون رو به تو ، پشت قاب گوشیت قایم میکنن📄 *— برات کلی مارکر و رنگ و خرت‌ و پرت طراحی می‌خریدم— [ برای یه استاد اُفت داره باور کردنِ حرفایِ کذب و مضخرف دیگران 🌿! ] — ترک ما کردی برو هم صحبت اغیار باش یار ما چون نیستی با هر که خواهی یار باش 👆🏻 (اصن فان نبود ! خیلیم مرتبط بود؛ والا😹) — —مــحــــــا عــزیــــزم
تو اربعین یه موکب ایرانی دم پریز شارژ ها نشسته بودم که یه دختری اومد پریز بقلی 📲، خیلی خوش برخورد بود و گرم‌صحبت شدیم . . تهش فهمیدم اسمش حلما ست و به طور خیلی اتفاقی هم محله ایم! 🏡بعد از اینکه شماره های همو گرفتیم قرارمون شد رفتن به کلاس های مختلف برای آپدیت عقایدمون 💪🏻. *— می‌رفتیم سید الکریم اشترودل می‌خوردیم و زیارت اصولی میکردیم [ ادامه بده و بهترین ورژن خودت باش] — دیوانه می­شود دلِ عاقل در این حرم دیوانه‌ای که عاشق زنجیر می­شود..🫀⛓ — —عــشـاق عـــزیـــزم