eitaa logo
تقـدیـمی آرایــــه
4 دنبال‌کننده
22 عکس
0 ویدیو
0 فایل
اینجا تقدیمی میدیم ، تقدیمی موندگار میکنیم چی بگم دیع گیلیییی میوووو ؛ ✨🐈✉️ چنل اصلی 🌱-----> @array_400
مشاهده در ایتا
دانلود
از طریق سوره سادات (خواهرم) که تقریبا هم سنتهه باهات آشنا میشدم 🤝🏻، ولی خب انقد منگولی و بامزه و خوش صحبت بودی که هر سری راحت باهم گرم صحبت میشدیم و ساعت ها می‌خندیدیم😂 🎀 کلی باهات حال میکردم و همیشه میگفتم برنامه بچینیم بریم بیرون. اسمت ملیکا بود و هم‌چنان عاشق نوشتن، می‌رفتیم پارک بانوان و با شلوارک گل‌گلی کلی آب بازی میکردیم 🦖 🔫 *— کتاب بهت هدیه میدادممم📚— [ آدما تغییر میکنن! این طبیعیه ، از اونایی که تاکسیک ان دل بکن :)! 🚮] — دل من کجا پذیرد عوض تو دیگری را؟ دگری به تو نماند، تو به دیگری نمانی ! — —بهــار نارنــج عــزیـزوم
داستان آشنایی واقعی ما این جوری بود که اولین باری که پامو گذاشتم تو موسسه قُل آبیمو پیدا کردم 🦕👐🏻 هیچ سناریو ای نمیتونم بگم ، بهت اسم آلا میاد ولی احتمالا تو دنیای موازی میومدی به خوابم و میگفتی من در آینده یکی از اون بهترینننن دوستات میشم . . ، 🫂👀 هیچ وقت اینو نگفتم ولی اون روز تو اعتکاف که دستای همو گرفته بودیم یکی از قشنگ ترین لحظه ها بود :))🤝🏻 *— برات عروسک گوئن می‌خریدم🗿— [ تو عقب نیستی ! فقط یه کم خسته شدی ، یه کوچولو استراحت کن🦦🌿 ] — - به جز آغوش ِتو هرگز برایم نوش‌دارو نیست نهنگی خسته می‌فهمد ، نوازش‌های ساحل را.. — —صد و بیست و هشت عزیزم
باهم تو مدرسه آشنا می‌شدیم اسمت رها بود و سر یه پروژه ای که باهم باید انجام می‌دادیم صمیمی میشدیم و تو باهام راجب اونی که دوسش داری درد و دل میکردی ، باهم قدم می‌زدیم تو کوچه ها و کروسان و شیرکاکائو می‌خوردیم.🪵🌾 *— کافه مهمونت میکردم ☕️— [ بعضی وقتا اتفاقای بزرگ ، نیازمند یه جرقه کوچیکن☁️] — - دلم میخواهدت اما چه باید کرد؟ یک دختر ، نمیگوید که چشمانم شما را در نظر دارد.. — —ابــــری عـزیــــزم