شهید اشرف ادیبی سده
نام پدر: خداداد
تاریخ تولد: 28/6/1342
محل تولد: اصفهان(سده لنجان)
تاریخ شهادت: 14/8/1362
محل شهادت: مسجد سلیمان
نحوه شهادت: بمباران
مزار شهید: مسجد سلیمان
کلامی با تو
«آه! دشت، جوی آب، یک درخت، چند پروانه، چند گل، یک آسمان آبی، کوههایی از دور، خورشید وسط آسمان و نورش عالم گیر. به هر طرف که نگاه کردم. همه چیز سر جایش بود. جز نگاه دخترک، که غمگین بود. از دلِ تنگم سؤالی داشتم که چرا آن دختر این قدر غمگین بود؟ انگار منتظر چیزی بود! و آن چیزی نبود. جز یک موشک، موشکی بی رحم همچون طوفان که چراغ عمر او را برای همیشه خاموش کرد. !»
«شهید اشرف ادیبی درسال 1342 در سده لنجان اصفهان به دنیا آمد. وی اوّلین فرزند خانواده بود و تا مقطع راهنمایی به تحصیل ادامه داد. اما به علت بیماری قلبی نتوانست به تحصیل ادامه بدهد. قلبی رئوف و مهربان داشت. عاشق جبهه و جنگ بود و برای رزمندگان شال، کلاه و دستکش می بافت به حجاب اهمیّت زیادی می داد. هیچگاه کاهل نماز نبود به عبادت و واجبات دینی اش اهمیّت بسیار می داد. برای خواهرانش خواهری می کرد.الگویشان بود و در کار های خانه کمک می کرد و در غیاب مادر برایشان مادری می کرد. همیشه در چهره اش غم سنگینی موج می زد. بیشتر وقت ها با خدای خود خلوت می کرد و از خداوند می خواست که همة بیماران شفا پیدا کنند. خودش هم باید عمل جراحی می شدکه در زمان جنگ به تأخیر افتاد. عاشق طبیعت بود هرکجا گلی را می دید. کنارش می ایستاد و آن را می بویید. به خواهرانش سفارش می کرد که هیچگاه گل را از شاخه نچینند. می گفت: «گل زیباست و نباید آن را از درخت چید.» شب های بمباران نگاهش به آسمان بود وقتی آژیر خطر را می شنید می گفت: «خدایا در این لحظه،آتش خشم صدام چراغ عمر چه کسی را خاموش می کند.»
بعد در گوشه ای می نشست و دست به دعا برمی داشت.
عروج ملکوتی
«ساعت چهار روز شنبه بود. اشرف به اتفاق دیگر خواهرانش و تنها برادر و پدرش در منزلشان مشغول تمیز کردن منزل بود که ناگهان صدای غرش موشک صدامیان به آسمان رفت و خانة پر مهر و صفایمان را ویران کرد و قلب مهربان و بیمارش را از تپش انداخت و همراه 5 خواهر و برادر 2 ساله و پدر زحمتکشش به آسمان آبی پرواز کردند.»
گفتم به کجا؟ گفت صـدایم کـردند
گـل بـودم و از شـاخه جـدایـم کردند
گفتم که فرشـتگـان چـکارت کـردنـد
گفت روزی خور سفرۀ خدایم کردند
عرشیان نور
تقدیروتشکراز همه خواهران وبرادرانی که درمراسم حریم ریحانه حضوربه هم رساندند.
عرشیان نور گروه اختصاصی شهدای شهرسده لنجان واحد برادران وخواهران ،پایگاه بسیج خواهران اعظم سده وپایگاه بسیج برادران امیرالمؤمنین ع شهرسده وهمچنین تقدیر وتشکراز حوزه شهید محلاتی وحوزه الزهرا س
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹 ذکر برکات است
سلام و صلوات ❤️🕊
🍃🌹 بر احمد و آل وی
فرستیم ز دل این برکات ❤️🕊
🍃🌹 تا زنده کنیم
نام ائمه و بزرگان ، ای یار ❤️🕊
🍃🌹 از دل بفرست به احمد
و آل محمد (ص) صلوات ❤️🕊
🕊🍃🌹 اللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ وَّ
آل مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌹🍃🕊
🤲 در پناه حضرت محمد (ص) و خاندان پاک و مطهرش روزتون پر خیر و برکت، عمر و عاقبتتون بخیر ان شاءالله
🌷 اللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🌷
تشییع جنازه شهدای گمنام بود
خانم کم حجابی که یک بچه شیرخوار بغلش بود ازلابلای درختان بادست اشاره میکردتایکی بره سراغش
من هم یکی از دوستان رابسوی وی فرستادم
دیدم بچه بغل دوستم وبسراغ کاروان شهدا میاد،
دویدم که تواین شلوغی
چرا بچه رااورده،
دوستم گفت،مادربچه بخاطر نامناسب بودن حجابش،خجالت کشید بیادجلو
فقط گفت،من بخاطر حجابم ازشهداشرمنده ام
ولی شما این بچه رابه شهدا تبرک کنید،
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
ایکاش همیشه و همه جا
شهدا راناظر بدونیم،تاشرمنده شهدا نگردیم
💢 شهید؛ شفیعی است که در آخرت به درد آدم میخورد
🔻رهبرانقلاب: همین الان هم کسانی که در دنیا هستند، بعضیها که با شهدا اُنس بیشتری دارند، در #مشکلات زندگی متوسّل به شهدا میشوند و شهدا جواب میدهند.
🔹در این شرحِحالهایی که ما میخوانیم از خانوادهی شهدا، ازاینقبیل زیاد هست که همسر شهید، پدر شهید، مادر شهید دچار یک مشکلی میشوند، به شهید متوسّل میشوند؛ میگویند «تو که دستت باز است، تو که میتوانی، کمکمان کن»، و او کمک میکند. در برزخ هم همینجور است.
🔹شماها میروید دیگر؛ شماها
هم که ماندنی نیستید؛ من و شما همه رفتنی هستیم؛ ما هم همین عالم برزخ را، همین دالان را، همین وادی را در پیش داریم، به آنجا خواهیم رسید.
🔺وقتیکه رفتید، آنجا گرفتاریها زیاد است؛ اگر انسان آنجا بتواند شفیعی داشته باشد که این #شفیع به درد آدم بخورد، خیلی قیمت دارد. این شهید، شفیع شماها است. ۹۶/۰۳/۲۸