📚#کتاب_صوتی 💽 #تفکر_بهتر_زندگی_بهتر 📝 جــول اوستیــن ✨قسمت ۶ https://eitaa.com/joinchat/3731030500C535320da5d

📚#کتاب_صوتی 💽 #تفکر_بهتر_زندگی_بهتر 📝 جــول اوستیــن ✨قسمت ۷ https://eitaa.com/joinchat/3731030500C535320da5d

📚#کتاب_صوتی 💽 #تفکر_بهتر_زندگی_بهتر 📝 جــول اوستیــن ✨قسمت ۸ https://eitaa.com/joinchat/3731030500C535320da5d

📚#کتاب_صوتی 💽 #تفکر_بهتر_زندگی_بهتر 📝 جــول اوستیــن ✨قسمت ۹ https://eitaa.com/joinchat/3731030500C535320da5d

#کتاب_صوتی #خاطرات_یک_تبعیدی #عزیز_نسین رضا همراه/ مترجم مهسا بدیعی/راوی ( مجموعه داستان کوتاه طنز ) (۶ قسمت) ▫️کتاب صوتی ▫️خاطرات یک تبعیدی ▫️عزیز نسین زن و شوهر خسته و وامانده وارد دفتر معاملاتی شدند، روی دیوارها پر از نقشه زمین های فروشی و آگهی آپارتمان های اجاره ای بود، توی دفتر دو تا میز تحریر بزرگ دیده می شد. کسی که پشت میز بالای دفتر نشسته بود، عینک به چشم داشت و روزنامه مطالعه می کرد. دومی که داشت با تلفن حرف می زد، کچل بود. مرد عینکی سرش را از توی روزنامه بلند کرد، قد و بالای زن و شوهر را دید زد و پرسید: فرمایشی داشتید؟! قبل از این که زن و شوهر حرفی بزنند دو تا شریک به روی هم نگاه کردند و با چشم و ابرو به هم فهماندند «فایده نداره! …». شوهر با صدایی که انگار از ته چاه در می آمد گفت: – یک آپارتمان دو سه اتاقه می خواهیم … مرد عینکی پرسید: – فروشی باشد؟ – نه، کرایه ای … مرد عینکی اخم هاشو تو هم کرد و مشغول روزنامه خواندن شد … کچله پرسید: – اجاره اش در چه حدود باشه؟ 💜💕 @arshianisho

📚#کتاب_صوتی 💽#خاطرات_یک_تبعیدی 📝 #عزیز_نسین ✨قسمت ۱ https://eitaa.com/joinchat/3731030500C535320da5d

📚#کتاب_صوتی 💽#خاطرات_یک_تبعیدی 📝 #عزیز_نسین ✨قسمت ۲ https://eitaa.com/joinchat/3731030500C535320da5d

📚#کتاب_صوتی 💽#خاطرات_یک_تبعیدی 📝 #عزیز_نسین ✨قسمت ۳ https://eitaa.com/joinchat/3731030500C535320da5d

📚#کتاب_صوتی 💽#خاطرات_یک_تبعیدی 📝 #عزیز_نسین ✨قسمت ۴ https://eitaa.com/joinchat/3731030500C535320da5d

📚#کتاب_صوتی 💽#خاطرات_یک_تبعیدی 📝 #عزیز_نسین ✨قسمت ۵ https://eitaa.com/joinchat/3731030500C535320da5d

📚#کتاب_صوتی 💽#خاطرات_یک_تبعیدی 📝 #عزیز_نسین ✨قسمت ۶ پایان https://eitaa.com/joinchat/3731030500C535320da5d

#کتاب_صوتی 🎧 «کاشورا» خیاط فقیری است که در همسایگی آقای «لِبه» مغازه دارد. آقای لبه کلاه فروش است و ثروت زیادی دارد. در محله ی آنان جسد شش پیرزن که به قتل رسیده اند، پیدا شده و کاشورا فکر می کند آقای لبه قاتل آنهاست و ... 📚 @arshianisho