💠شب سوم قدر/ منزل سردار همکلاسی های نوه سردار آمده اند برای دیدار و دلداری او و نوه خواهری که نامه سردار به او رسانه ای شده. مثل آدم بزرگ ها جایی از مجلس نشسته اند و حلقه زده اند دورشان. خیلی از سرداران و همرزمان سردار هم جمعند و هرکدام با خاطره ای یادش می کنند. سردار رضایی دارد از نترسی شهید در دوران دفاع مقدس صحبت می کند. بچه ها سعی می کنند با هم شوخی کنند تا فضا کمی عوض شود. با هم دکلمه و شعر آماده می‌کنند تا در مراسم بخوانند. وقت گرفتن از همرزمانش سخت است. خانواده سردار پیگیر می شوند و بچه ها با سربندهای یک شکلی که خودشان تهیه کرده اند رفتند داخل مجلس. همه به صف می ایستند. یکی شان می ایستد وسط و متنی که آماده کرده است را می خواند و بعد همه با هم آرزوی شهادت می کنند. مجلس تازه آرام شده بود. لحظاتی قبل با دعای همرزمانش که می خواهیم روسفید از این دنیا برویم منقلب شده بود و حالا دوباره با آرزوی شهادت بچه ها گر می گیرد. زیر لب می‌گوییم: "اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک" مراسم که تمام می شود همه تشکر می کنند. ولی ما کاره ای نیستیم. خودشان نسلی هستند که تمام نمی‌شوند. بچه شیعه زنده است با شهادت تا ظهور. #شهیدقدس #سردار_زاهدی