eitaa logo
حوزه هنری انقلاب اسلامی همدان
674 دنبال‌کننده
922 عکس
115 ویدیو
26 فایل
برای ارتباط با حوزه هنری انقلاب اسلامی استان به آدرس زیر پیام بدهید: @Arthamedan آدرس حوزه هنری استان: خیابان مهدیه روبروی اداره برق بن بست شهیدان حقگویان پلاک۲۶۹
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیا برعکس شده است و خودم هم خبر ندارم! فکر میکنم اگر بنده بدی هستم لااقل تو را به عنوان خدا قبول دارم اما حتی اینگونه هم نیست. تو مرا میخوانی و من رو می گردانم، تو به من ابراز علاقه می کنی و من با تو دشمنی می کنم، تو به من محبت می کنی و من این محبت را از تو قبول نمی کنم انگار که من به تو نعمت و منت دارم. اما با همه اینها تو باز هم رحمت و احسان و تفضلت را از من منع نمی کنی! حقیقتا فقط تو شایسته خدا بودن هستی. از تو صبورتر بر بنده ای پست چون خودم ندیده ام. پس رحم کن بر بنده نادانت! در نادانیم همین بس که این چند جمله را هم اگر تو به وسیله اولیائت در دعای افتتاح یادم نداده بودی، با همه وضوحش نمیفهمیدم. پس رحم کن بر بنده نادانت! پس رحم کن بر بنده نادانت که از بس گناه کرد و بخشیدیش، از بس ظلم کرد و از او گذشتی، از بس بد کرد و تو پوشاندی، در خواسته هایش از تو، بر تو منت گذاشت و توهم کرد که در خواستن نیازهایش از تو چه شاهکاری در مقابلت کرده است. پس رحم کن بر بنده نادانت! السلام علی من بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله @arthamedan واحد رسانه و جریان سازی حوزه هنری انقلاب اسلامی استان همدان www.arthamadan.ir
طراحی تبلیغات شهری برای ماه مبارک رمضان توسط خانه گرافیک انقلاب اسلامی همدان (طرح اصلی کار سوم مربوط به خانم زهرا پناهی از هنرمندان متعهد غیرهمدانی می باشد.) @arthahedam
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹شعر خوانی شاعر همدانی جناب آقای حسن خسروی وقار محضر مقام معظم رهبری در دیدار شاعران مورخ ۱۴۰۲/۰۱/۱۶ @arthamedan مرکز رسانه حوزه هنری انقلاب اسلامی استان همدان www.arthamadan.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹شعر خوانی شاعر همدانی سرکار خانم مریم زندی محضر مقام معظم رهبری در دیدار شاعران مورخ ۱۴۰۲/۰۱/۱۶ @arthamedan مرکز رسانه حوزه هنری انقلاب اسلامی استان همدان www.arthamadan.ir
📜 تصویرسازی 🏴 مولا در محراب اثر هنرمندمتعهد همدانی: امیرمحمد سرمدی @arthamedan حوزه هنری انقلاب اسلامی استان همدان
من يه وقتي سر چند شماره از مجله سوره نامه تندي به سيد نوشتم كه يعني من رفتم و راهي خانه شدم. حالم خيلي خراب بود. حسابي شاكي بودم. پلك كه روي هم گذاشتم "بي بي فاطمه" (صلوات الله عليها) را به خواب ديدم و شروع كردم به عرض حال و ناليدن از مجله، كه «بي بي» فرمود با بچه‌ من چه كار داري؟  من باز از دست حوزه و سيد ناليدم، باز" بي بي "فرمود: با بچه من چه كار داري؟ براي بار سوم كه اين جمله را از زبان مبارك "بي بي" شنيدم، از خواب پريدم. وحشت سراپاي وجودم را فرا گرفته بود و اصلا به خود نبودم تا اينكه نامه اي از سيد دريافت كردم.  سيد نوشته بود: «يوسف جان ! دوستت دارم. هر جا مي خواهي بروي، برو! هر كاري كه مي خواهي بكني، بكن! ولي بدان براي من پارتي بازي شده و اجدادم هوايم را دارند»  ديگر طاقت نياوردم و راه افتادم به سمت حوزه و عرض كردم سيد پيش از رسيدن نامه ات خبر پارتي ات را داشتم و گفتم آنچه را آن شب در خواب ديده بودم. راوي:يوسفعلي ميرشكاك @arthamedan حوزه هنری انقلاب اسلامی استان همدان
"کودکم" دلگیر این نباش که جنگ است کودکم! در بیشه، صدهزار پلنگ است کودکم! آرامتر بخواب، اگرچه هنوز هم لالایی تو، توپ و تفنگ است کودکم! فرداست تا که قد بکشی از دل همین خاکی که زیر موج فشنگ است کودکم! تو مرد روزهای مبادای میهنی هرچند که سلاح تو سنگ است کودکم! دارد جهان به کوچه ی بن بست می رسد این روزها، نه جای درنگ است کودکم! ●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○ هی سنگ بزن بت هبل را بشکن دیواره افکار جمل را بشکن تا قدس شریف گردد آزاد، بیا محصوری وادی امل را بشکن *** با درد و دعا اگر تو را می‌خوانیم در سجده خود قدس لنا می‌خوانیم در مسجد الاقصی به همین زودی‌ها القدس لنا و ربنا می‌خوانیم ●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○ مکن انکار با لبخند، چشم سوگوارت را که می‌بينم درون سینه قلب داغدارت را نمی دانم چه نفرینی گریبانگیر آدم شد که باید تا ابد گردن بگیری اختیارت را گذشته درد از درمان، بگو ای رخش سرگردان کجای این شغادستان رها کردی سوارت را؟ به بازیِ فلک بردی مرا و باختی یکسر بنازم عمر خوش‌پندار بخت بدبیارت را عبث در گیرودار غم برایت دار می‌بافند که غم بر دار خواهد زد همه داروندارت را جهان از جنگ می‌رقصد،تو اما صلح می‌خوانی کجا گم کردی ای شرقیِ بی سامان تبارت را؟ تو را آیات زیتون یادگار خاک مادر بود مقاوم باش! باید پس بگیری یادگارت را ●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○ وقت است به کوی دوست پرواز کنیم از جبهه رهی به کربلا باز کنیم همپای سپاه بیقراران، فردا طرح سفری به قدس آغاز کنیم @arthamedan
گردباد خانه‌های شهر را یکی یکی خراب کرد یا کریم‌های شهر را پَراند آفتاب را گرفت سایه را به جای آن نشاند   گردباد روی باغ‌ها قدم گذاشت عطر لاله را به خاک برد میوه‌های تازه را شهید کرد باغ را به موریانه‌ها سپرد   شهر بیقرار من! صبر کن... ما به شوق آفتاب دست توی دست هم ابر می‌شویم قطره قطره آب می‌شویم بر سرش خراب می‌شویم صبر کن... لحظه‌ی حضور یاکریم‌هاست آفتاب توی مشت‌های ماست... ●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○ مثل وقتی که زیر میز کلاس جامدادی خوشگلم جا ماند مثل وقتی که دیر کردم و باز اسم من را مدیر مدرسه خواند مثل وقتی که توی دفتر من خانم امضا زد و نوشت بد است مثل وقتی که بغض من ترکید قلب من‌گوشه ی کلاس شکست من همین‌قدر غصه دار تو ام که تو مهمان غصه های خودی از همین کودکی شدی سرباز عازم کوچه های جنگ شدی کوچه هایی که مثل جبهه شدند کوچه هایی که جای کودک نیست پیش این غصه های کوچک من این گرفتاری تو کوچک نیست قلب من کاسه ای پر از نذری است مثل یک ظرف کوچک چینی نذر دارد که شادمان باشی کودک کوچک فلسطینی ●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○ « کودکی نفس زنان... » دویده است با شتاب نه توی پارک ها که توی کوچه های تنگ تمامِ خاطرات کودکیِ او به جای تیله ها و توپ و فرفره خلاصه می شود به: «سنگ» میانِ راه مدرسه، در انتهای کوچه، پشت در، همیشه در کمینِ او نشسته است نگاهِ وحشیِ تفنگ!