eitaa logo
حوزه هنری لرستان
517 دنبال‌کننده
795 عکس
185 ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 ببینید | مجموعه آثار تولید شده در کارگاه 🔹بخش چهارم ♦️برای دریافت فایل با کیفیت آثار می‌توانید به شماره +989166985123 در پیامرسان ایتا پیام بدهید. 🆔 @artlorestanir
💠 فروش حضوری در استان لرستان خرم آباد، مجتمع فرهنگی آموزشی دلسا، خانه روایت ماه شماره تماس: 09160201034 @artlorestanir
21.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 اکران آثار کارگاه «آن مرد پایان ندارد...» در سطح شهر بروجرد 🔹 در ادامه نمایش تولیدات هنری کارگاه منطقه‌ای «آن مرد پایان ندارد...»، این آثار در بیلبوردها و استرابوردهای شهر بروجرد نیز اکران شدند. 🔹 این اکران‌ها که به مناسبت سالگرد شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی صورت گرفته است، با هدف گرامیداشت یاد این شهید بزرگوار و ترویج فرهنگ ایثار و مقاومت، در نقاط مختلف شهر بروجرد به نمایش درآمده و با استقبال عمومی مواجه شده است. 🆔 @artlorestanir
14.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | کارگاه آموزش داستان‌نویسی برگزار شد ♦️نخستین جلسه از کارگاه آموزشی «مبانی داستان‌نویسی» با عنوان «ن والقلم» به همت واحد آفرینش‌های ادبی حوزه هنری انقلاب اسلامی لرستان، عصر روز سه‌شنبه ۱۸ دی‌ماه در سالن جلسات حوزه هنری این استان برگزار شد. 💢به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی لرستان، این کارگاه که به‌صورت هفتگی در روزهای سه‌شنبه برگزار خواهد شد، با هدف آموزش مقدماتی عناصر داستان‌نویسی طراحی شده است. از اهداف برگزاری این کارگاه می‌توان به شناسایی توانمندی‌ها و استعدادهای جدید در حوزه داستان‌نویسی و تقویت آن‌ها به شکلی که امکان بیان و رشد مناسب پیدا کنند، ارائه آموزش‌های صحیح و اصولی در زمینه داستان‌نویسی و پرورش خلاقیت در این عرصه اشاره کرد. 🔰استقبال گسترده و روند گزینش اعضا در پی اعلام فراخوان این کارگاه در آذرماه، استقبال چشمگیری از سوی علاقه‌مندان به ثبت‌نام صورت گرفت. پس از بررسی رزومه‌ها و انجام مصاحبه و گزینش، در نهایت ۵ نفر از شرکت‌کنندگان به‌عنوان اعضای اصلی این دوره انتخاب شدند و به حلقه اصلی داستان‌نویسی راه یافتند که از امتیازات ویژه‌ای از جمله: برگزاری دوره‌های پیشرفته آموزشی، امکان چاپ و انتشار آثار، حضور در اردوهای آموزشی در مرکز و سایر استان‌ها برخوردار خواهند بود. 🔰محتوای آموزشی در این کارگاه، مبانی داستان‌نویسی شامل موضوعاتی نظیر طرح، ساختار، زبان، شخصیت‌پردازی، زاویه دید، دیالوگ و موارد دیگر توسط سرکار خانم فاطمه دریکوند تدریس می‌شود. 🆔 @artlorestanir
16.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | بازدید رئیس حوزه هنری لرستان از خانه روایت ماه 💢به گزارش روابط عمومی حوزه هنری لرستان؛ روز پنج‌شنبه ۲۰ دی‌ماه میزبان آقای سامان سپهوند، رئیس حوزه هنری انقلاب اسلامی استان لرستان بود. در این بازدید، ایشان با اعضای میزهای پیشرفت، دفاع مقدس و انقلاب اسلامی دیدار داشتند و پای صحبت‌های آن‌ها در خصوص روند فعالیت‌ها و پروژه‌های جاری نشستند. 🔹آقای سپهوند در این نشست، با اشاره به اهمیت کار و فعالیت در این عرصه، بر لزوم توجه به کیفیت، تأثیرگذاری اجتماعی و پاسخ به نیازهای روز جامعه تأکید کرد. او همچنین بر ضرورت آمادگی و آگاهی هنرمندان از فرآیندهای کاری برای تولید آثار مؤثر و ارزشمند تأکید داشتند. 🔹پروین حافظی، مسئول خانه روایت ماه، هدف از این نشست را ایجاد همدلی، تقویت ارتباط میان اعضا و ارتقای سطح فعالیت‌های فرهنگی در راستای تولید آثار فاخر عنوان کرد. 🆔 @artlorestanir
📃 بخوانید روایتی از اولین شب اعتکاف بی‌حال زل زده بودم به جزوه آموزشی و هیچ میلی به خواندنش نداشتم. دعا می‌کردم موقعیتی پیش بیاید تا از این وضعیت خلاص شوم. گوشی را در دستم گرفتم و سری به پیام‌ها زدم. گروه روایت پیشرفت و پیام خانم حافظی، مسئول خانه روایت، تو توجهم را جلب کرد. همین‌طور که پیام را می‌خواندم، صدای خانم حافظی را هم می‌شنیدم. همیشه پیام‌هایش صدا دارند. نوشته بود: «یه نفر از خانم‌های پیشرفت برای روایت اعتکاف داوطلب بشه.» حال نوشتن نداشتم. گوشی را بستم و دوباره به جزوه زل زدم. صفحاتش را ورق زدم و به کلماتش نگاه کردم. کلمه «رشد همه‌جانبه» به نظرم درشت‌تر آمد، آن‌قدر درشت که فکر کردم چرا تا حالا اعتکاف نرفته‌ام؟ بدون تلف کردن وقت، گوشی را باز کردم و در جواب خانم حافظی نوشتم: «من میام.» اضطراب دیر رسیدن به اولین اعتکاف و از دست دادن لحظه‌هایی که می‌توانست برای روایت شکار باشد، مرا وا داشت تا فوری ساکم را ببندم. همه چیز آماده بود که یک مهمان ناخوانده، رفتنم را چهار ساعت به تأخیر انداخت. اگر خودم هم می‌خواستم دیر برسم، این‌قدر طول نمی‌کشید. مهمان‌مان که رفت، برادرم مهدی سوار بر رخش دم‌ خانه منتظرم ماند تا در کسری از ثانیه مرا به مسجد برساند. از اهل خانه خداحافظی کردم و با رخش مهدی به مسجد رسیدم. جلوی در مسجد، نگاهم به شیشه‌های کدر و در سفید رنگ‌پریده‌اش افتاد. تا خواستم در بزنم، در را برایم باز کردند. آب نطلبیده را که می‌گفتند مراد است. باز شدن در آن هم وقتی در نزدم و آن‌هم برای اعتکاف، چه باشد؟ باید ببینم این در باز شده مرا به کجا می‌کشاند! ای که مرا خوانده‌ای، راه نشانم بده! هر چه بیرون مسجد رنگ‌پریده بود، داخل مسجد آبی کاشی‌های دیوار و سبز کتیبه‌های آویزان به اسم حضرت علی (ع) آرام‌بخش بود. تنها جای خالی کنار بخاری عظیم مسجد بود و من هم فراری از گرما. چاره‌ای نداشتم باید تحمل می‌کردم. دور تا دور مسجد را از زیر نظر گذراندم. جمعی دختر دانش‌آموز اعتکاف‌اولی و صدای جیغ‌جیغ و خنده‌های سوسکی به گوش می‌رسید. آیا بین اینها اعتکاف شدنی است؟ اعتکاف که هیچ، روایت چه چیزی را بنویسم؟ آن وسط یک میز چیده بودند از عکس شهدا و پرچم فلسطین و شهدای مقاومت؛ وسط درگاهی سبز و سفید بادکنکی با یک کیک بزرگ که روی میز جا نمی‌شد. شب میلاد بود دیگر. هنوز سرجایم آرام نگرفته بودم که صدای جیغ و التماس دخترها بلند شد که گوشی‌هایشان را تحویل ندهند. ترسیدم که سراغ گوشی من هم بیایند اما بچه‌های تیم روایت گفتند فقط دانش‌آموزها برایشان قدغن است گوشی داشته باشند. هنوز اعتراض‌ها ادامه داشت که کیک را وسط آوردند و صداها خوابید. برنامه‌ریزی‌شان بی‌نقص بود. خوردن کیک و جمع کردن ظرف‌ها تمام نشده، گروه‌گروه نشستن و فال چل‌سرو شروع شد. «خدا خدام بی رسیم و مطلو، دلم ساکت بی و پژاره شو» بچه‌ها گفتند فالت خیلی خوب آمده. چل سرو تمام شد و گروه کناری‌ام که معروف بودند به بچه‌های فدک، شعرخوانی‌شان گل کرد. یکی از آنها شاعر بود. تا حوالی ساعت یک نیمه‌شب سرگرم بودیم که صداها کم شدند و چراغ‌های روشن کمتر. من هم یک گوشه دنج کشف کردم تا کنار بخاری آب‌پز نشوم. طبقۀ بالا خلوت بود و خوراک درون‌گراها. بساطم را بردم بالا و حالا در سکوت فکر کردم: «پس اعتکاف این‌طور جایی است؟» ✍️فاطمه سلیمی 🆔 @artlorestanir