از زبان حضرت زینب (س)
کربلا یکدم پر از غم بود می دانی حسین
شهر غم میدان ماتم بود می دانی حسین
باز تسبیح خدا در دست شیطان پاره شد
شاید هفتاد و دو تن کم بود می دانی حسین
ماجرای عشق سقا را تو دیدی،بی امان
آنکه زیبای دو عالم بود،می دانی حسین_
تاخت اما دست خالی نه،که بی دست آمد و
تیر در چشم تَرش خم بود می دانی حسین
چون انار از آسمان افتاد و صدها دانه شد
کاسه ی صبر خداهم بود می دانی حسین!
خم شد از غم پشت من خون جگر خوردم که تا
سر به روی پیکرت کم بود می دانی حسین
کودکان دنبال هم از من پدر می خواستند
ناله ی طفلان دمادم بود می دانی حسین
کربلا پایان حسرت های عاشورا نبود
شام شهری پر زماتم بود می دانی حسین
#ناهید_میر_محمد_کاشی