eitaa logo
حوزه هنری استان یزد
961 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
394 ویدیو
18 فایل
کانال رسمی حوزه هنری استان یزد رویدادها ، فعالیت ها و آثار هنری www.artyazd.ir ارتباط با ادمین @artyazd_online
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیم به قامت برافراشته‌ و دل صبور غـ. ـزه: ای که رویای رهایی در دلت بیدار بود چشم‌هایت آسمان بود از قفس بیزار بود تا که ها کردی غبار از سینه‌ی آیینه ریخت قبل از این تصویر تو در قاب دنیا تار بود در گلو بغض و حکایت‌ها درون سینه‌ات در سکوت این کویرستان تب نیزار بود ای گذشته از حصار آهنین ترس خود واقعاً دیوارهای روبرو دیوار بود؟ غیرت هفتاد ساله! زجر سنگینی‌است این سایه‌ی بیگانگان بر دوش تو آوار بود روزگاری روی خاکت ای بهشت اولیاء رد پای گرگ و رقص پوزه‌ی کفتار بود بر سر بیهودگی‌ها چنگ می‌یازد یهود سد راه او همیشه عنکبوت و تار بود گرچه آفت زد به باغ تو شبیخون‌ها ولی دشت در دشت از شکفتن سهم تو گلزار بود سایه‌ی مرحب اگرچه بوده سنگین بر سرت غزه در غزه هزاران حیدر کرار بود حکم موسی را بخوان، از نیل وحشت‌کن عبور غرق گشتن نقش در آیینه‌ی کفار بود در خیال کرکس اوج آسمان سهمش، ولی پرچم شومش نه بالا، بر فراز دار بود دشت خاکستر دوباره باغ زیتون می‌شود روزگاری چادر این سرزمین گلدار بود روی شرم واژه‌هایت آه رنگینی بپاش کاش وجدان تو ای شاعر کمی بیدار بود | | حوزه هنری استان یزد @artyazd_ir
یک‌باره آشیانه‌ی شب را خراب کرد صبحی که التماسِ هوس را جواب کرد هر نقشه‌ای که در دلِ شب قد کشیده‌بود خورشیدِ صبح آمد و نقشِ برآب کرد باد آنقدَر به گوشِ زمین از جوانه گفت تا دشتِ مُرده را به شکفتن مجاب کرد ما از تبارِ موجِ خروشان و سرکشیم موجی که در سکوتِ کویر انقلاب کرد ما قطره قطره در پیِ دریا روانه‌ایم ما را زمانه سیلِ خروشان خطاب کرد در راه عشق، خنده به لب، بر جهان و جان باید که پشتِ پا زد و پا در رکاب کرد آری بهار ماند و زمستان روانه شد سهم زمین شد آنچه خودش انتخاب کرد نوبت به انتخابِ من و تو رسیده است باید به پاسِ خونِ شهیدان شتاب کرد | | ‌ ↪️ @artyazd_ir
تقدیم به شهدای و ، شهدای درگیری و عشق یعنی که فقط برگ‌و‌بری سوخته‌ را باغبان بقچه کند چشم تری سوخته را دشمن و دوست در این معرکه دیدند از تو رگ افراخته‌‌ای و جگری سوخته را مادرت آمده تا شانه كند موی تو را مانده بايد چه كند موی سری سوخته را همسرت آب شد از غصه، همان روز كه باد با خود آورد برايش خبری سوخته را ای پرستوی وطن، از تو گرفتيم به دوش روز تشييع تنت، بال و پری سوخته را پیکرت را مگر این خاک در آغوش کشد آسمان تاب ندارد قمری سوخته را وای از آن دم که یکی با جگری سوخته‌تر در دل خاک نهد همسفری سوخته را | | حوزه هنری استان یزد @artyazd_ir
(ره) امانت‌است هر آیه که از تو جا مانده که آشنا سخنش نزد آشنا مانده تبر به دوش شکستی تمام بت‌ها را تو وارثی به هر آنچه از انبیا مانده به دوش می‌کشد اکنون رسالتت را عشق بهار رفته و باغ اقاقیا مانده قدم به راه تو صبحی نهاده‌است که او از ازدحام شب و تیرگی جدا مانده پس از غروب تو، خورشید شب شکن! افسوس چه غربتی به دلِ تنگِ سایه‌ها مانده اگرچه رفته‌ای اما نبسته‌ای در را و نور می‌خزد از لای در که وامانده شکست نیست در این کشتیِ پُر از طوفان هزار شُکر که قاموس ناخدا مانده هنوز نقش تو بر لوح جان و دل باقی‌است به ذهنِ آینه‌ها جلوه‌ی خدا مانده و از کرامتِ چشمت تنفسِ صُبحیم تو ای به خالِ لبِ دوست مبتلا مانده! پرنده‌ایم که پر باز کرده‌ایم ای ماه به شوق عطرِ حضورت که در هوا مانده خدا کند همه سلمانِ راهِ تو باشیم هزار راهِ نرفته به دوشِ ما مانده همیشه خوب‌ترین‌ها کنارِ خوبان‌اند کنار عکسِ شما عکسِ جان‌فدا مانده به هرکه گفت چه‌ شد قصه‌ی تو؟ می‌گوییم هنوز قسمتِ اصلیِ ماجرا مانده... | | @artyazd_ir