مجموعه استوری
#شهید_جمهور
حوزه هنری استان یزد
@artyazd_ir
◾️ همهجا رسم است میروند دستبوسی بزرگان!
سید اما رسم عالم را به هم زده بود. سرش میگرفت برود پیش محرومها! دست بدهد با آدمهای خسته دنیا! دستگیری کند...
◾️ یادم نمیآید این حجم از دست دادن با مردم را در مورد آدم دیگری دیده باشم...
✍️ زهرا عوضبخش
#سیدالشهدای_خدمت
حوزه هنری استان یزد
@artyazd_ir
▪️کسی چه میداند بای ارض تموت!
جسم آدمی از خاک است و بر خاک و در خاک!
▪️خوشا به حال کسی که آبرو دارد از این خاک...
✍️ زهرا عوضبخش
#سیدالشهدای_خدمت
🆔️ محفل نویسندگان منادی
حوزه هنری استان یزد
@artyazd_ir
May 11
وسط وقت کاری شماره ناشناسی، دو سه بار تماس گرفته بود. دستم بندِ کار بود. نتوانستم جواب بدهم. فکر کردم حتماً از منزل اقوام تماس گرفتهاند. حوصله ام نشد تماس بگیرم ببینم کی بوده . حدس میزدم، حتماً کار واجبی داشته. سر ظهر همان شماره دوباره زنگ زد.
_ بفرمایید؟
_ از بانک تماس میگیرم خدمتتون!
دلم هری ریخت. در کسری از ثانیه تمام قرض و طلبهایم از بانکها را توی ذهنم زیر و رو کردم. قسط عقب افتاده و چک برگشتی نداشتم. با صدای ضعیفی پرسیدم: بفرمایید؟
_ وامی که از سفر ریاست جمهوری درخواست داده بودید، آماده شده. زودتر مدارک را بیارید بانک، تا مبلغ را واریز کنیم!
یادم رفته بود، توی اولین سفر ریاست جمهوری به یزد، تیری توی تاریکی انداخته بودم و اینترنتی درخواست وام قرضالحسنه داده بودم.
تا حالا سابقه نداشت بانک خودش برای پرداخت وام پیشقدم شود. انگار این دولت همه چیزش فرق داشت.
✍ #یوسف_تقی_زاده
#سیدالشهدای_خدمت
محفل نویسندگان منادی
حوزه هنری استان یزد
@artyazd_ir
▪️تو سفر استانیاش به شهرمان همه را کلافه کرده بود. ذرهای درکار استراحت نبود. حتی برای خوردن ناهار. باید میدویدی تا بهش برسی. تا آخرین لحظه که پامیگذاشت توی فرودگاه ناهار یخ شدهاش را نرسید بخورد و رفت...
✍️ زهرا عوضبخش
#سیدالشهدای_خدمت
محفل نویسندگان منادی
حوزه هنری استان یزد
@artyazd_ir
امشب بخوان،ده آیه از رحمان و با انعام را
تاشاد سازی روح آن،اسطوره یِ خوش نام را
ای آسمان،بی شک تو هم،با روحِ ابراهیم ما
شاید که روشن میکنی،خورشیدِ زردی فام را
کی حل شود درسینه مان،داغِ بزرکانی چو او
کو مرحمی تسکین دهد،بر کشورم،آلام را
چشمانِ ما شد جام اشک، ای ره روِ راِهِ علی
در نیمه شب پر کرده ای هر سفره ی ایتام را
از غصه اش زانو بغل بر گیر ای مامِ وطن
هرگز نمی بینی دگر،آن گوهرِ اسلام را
شاعر بیا شعری بگو از موج غم در میهنم
شاید،کمی،ساکت کنی دریای نا آرام را
شهدِ شهادت میکند شیرین کامِ هر شهید
وقتی به پایان میبرد دنیای پر ابهام را
پایانِ شعرم خواهشی،دارم اگر اهلِ دلی
بازم بخوان،یک فاتحه،با سوره یِ انعام را
غلام پهلوان
حوزه هنری استان یزد
@artyazd_ir