نگاهم می کند و سکوت...
این سکوتش به عماد رفته ....
محکم تر از قبل می گویم :
+ امیر عباس چیکار می کنی؟؟
کجایی ؟؟؟
اون عطر زنونه ی غلیظ
توی ماشین چیه؟؟ 💋
رژلب را بر دست می گیرم ...
💄👄👄
+ این رژلب کیه که توی ماشین
بابات
افتاده 😤
درست وقتی که
ماشین دست تو
🚙😡
بوده؟؟؟؟
این ماشین هایی که پشت در خونه
کیشیک ما رو می کشن
😥😥🚇 برای چیه ؟
محکم دستم را روی میز ناهار خوری
می زنم
😠😠😠
+ هان...جواب منو بده...
👨✈️👨✈️🚔🚓🚓
چرا امروز پاسگاه بودی که دوستت رضا
باید برات سند ماشین می آورده ؟؟؟؟
⛓🔫📑
سرش پایین است
و
حوراء و رقیه همزمان با هم به سمت
پنجره می روند و از پنجره بیرون را نگاه می کنند ...
#رمان_لطیف
#عید_غدیر
❤️🚓💄💋
#این_رمان_مختص_کانال_عاشقانهایباخدا_است💢
#هرگونه_کپی_برداری_شرعاً_حرام_است_و_پیگرد_الهی_دارد‼️‼️
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
https://eitaa.com/joinchat/1864302729C23f7e5327f
چقدر دلمونو هوایی کرد این #مداحی😢❤️
یاحسین به ماهم رزق کربلا میدی 😔💔
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
#انگیزشی
🌔فردا یه شروع جدید تو راهه ....
پس خیلی
با انگیزه
با اراده
با پشتکار
محکمتر جلو برو
یادت باشه....
کوهنورد
درست
نزدیکای رسیدن به قله اس که
خستگی راه تو تنش میشینه
پس نزدیک قله ایی
خوشحال باش که به زودی میرسی و
از اون بالا منظره قطعاً زیباتر خواهد بود
و تو لذت دیدنش رو
خواهی چشید 🌙☕️
شبت پر مهر
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج