eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
989 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ ۱۷ 🤗 آغوش درمانی، فقط مختص انسانهای غمگین و رنج دیده نیست. آغوش درمانی موجب افزایش سلامت ، شادمانی و امنیت همه انسانها میگردد😃 و 🧓🏼برای عموم افراد، مفید و سودمند است. 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۸۴ #عبرت #قسمت_سوم با تمام اذیت‌هایی که می‌شدم، باز حاضر به از هم پاشیدن زندگی نبودم و
۳۸۴ هفت سال گذشت. هرچند روحم کمی آرام گرفته بود به بچه‌های مسجد و فرهنگسرا، اما درد جسمم، باعث می‌شد فعالیتم هر روز، کمتر و کمتر بشه... مجرد بودنم هم ناخودآگاه کلاسهام رو محدود کرد، چون حس می‌کردم دخترهام پس‌زمینه ذهنشون می‌پرسن «آیا خوب بودن، باعث تنها موندن نمی‌شه؟! مثل شما...» تا اینکه یک روز، در حالیکه از شدت درد، بیحال، افتاده بودم کف اتاق و فکر می‌کردم به اینکه انگار تا ابد این درد خواهد ماند، پیامی از طرف دوستم دریافت کردم: «یک آقای طلبه که دو دختر پنج و یازده ساله داره، مدتیه از همسرش جدا شده. مورد خوب براشون سراغ دارید؟» آیا فرج رسیده بود؟ نوشتم: «خودم باهاشون صحبت می‌کنم. اگر به هم می‌خوردیم که خودم می‌پذیرم، اگر نه، مورد مناسب پیدا می‌کنم إن شاءالله.» دوستم بعدها گفت که خیلی دلش می‌خواست این مورد رو به خودم معرفی کنه، اما ترسیده بود ناراحت بشم. چون او هم من رو زیادی سطح بالا دیده بود، اما... بعد چهار سال اذیت‌های روحی، به اضافه هفت سال دردهای جسمی و روحی، ۹ دی ۱۳۹۶، بعد از بازگشت از تجمع ۹ دی در مصلای تهران، در کافه نخلستان مؤسسه اوج، با آقایی طلبه، پشت یک میز نشستم. ایشون به رسم احترام، کتابی رو که درباره حضرت زهرا سلام‌الله علیها نوشته بودن، با خودشون آورده بودن تا حضرت براشون مادری کنن؛ و چه نیکو مادری...😌❤️ جالب اینجا بود که جدایی ایشون از همسر سابقشون هم دقیقا مثل مسئله من بود و همین باعث شده خیلییییی همدیگه رو‌ درک کنیم و قدر هم رو بدونیم.😍😍😍 الحمدلله ۱۲ بهمن ۱۳۹۶، در حرم امام خمینی(ره)، به محض اعلام لحظه ورود حضرت امام به ایران و جاری شدن آهنگ ماندگار فیلم محمد رسول الله در فضا، در گوشه‌ای خلوت، خودمون، عقدمون رو خوندیم...😊💞😊 شب ۲۲ بهمن، یه مراسم عقد کوچک، با حضور بزرگترهای فامیل گرفتیم، ساعت ۲۱، پشت بوم‌مون رو هم رفتیم و الله اکبرمون رو گفتیم و ۲۲ بهمن هم راهپیمایی... قرار عروسی رو برای ۱۲ فروردین گذاشته بودیم و می‌خواستیم تو یه حسینیه، یه جشن کوچیک داشته باشیم، منتها چون افتاد روز دوم اعتکاف، به عنوان مبلّغ، راهی یزد شدیم و بعد از حضور در مراسم مساجد مختلف شهر یزد در سه روز اعتکاف، راهی مشهد شدیم و از اونجا مستقیم به خونه خودمون رفتیم. وسایل زندگی‌مون رو هم حقیقتا در حد ضروریات، بخشی رو همسرم داشتن و بخشی رو خودم داشتم، خرده ریزی هم تهیه کردیم، همه کالای ایرانی، و زندگی رسما آغاز شد.😃😃 شب و روز مبعث هم، تو دو تا مهمانی که تو خونه ۴۵ متری خودمون برگزار شد، همه اقوام رو دعوت کردیم و ولیمه مستحب عروسی رو هم ادا کردیم. غذای مهمانی رو هم خودم، با کمک مادرم و خواهرام پختیم. یک ماه بعد، باردار شدم و خدای مهربون، در آستانه چهلمین سال پیروزی انقلاب امام روح‌الله، یعنی ۱۱ بهمن ۹۷، آقا محمدروح‌الله رو به ما هدیه کرد... فرزندی که نطفه‌اش، حقیقتا جز به عشق اجرای فرمان ولی بسته نشد... البته ثبت احوال اجازه ثبت اسم سه جزئی رو نداد و ما ناچار شدیم در شناسنامه به روح‌الله اکتفا کنیم، هرچند برای ما همون محمدروح‌الله شد...😍 فرزند دوم من، و فرزند چهارم همسرم متولد فروردین ۱۴۰۰ و نیمه شعبان بود... 👈ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
👼 🤱🏻 تربیت عاطفی: وظایف پدر در دو هفته ی اول تولد نوزاد3⃣ 🍃 خانه ی ناآرام و شلوغ، باعث ناراحتی مادر می شود و بر روحیه و رفتار نوزاد نیز تاثیر می گذارد. پدر باید به برادران و خواهران بزرگتر نوزاد کارهایی را واگذار کند و برای آنها لزوم توجه و مواظبت از مادر و نوزاد را توضیح دهد؛ این کودکان باید یاد بگیرند که دوره ی بعد از زایمان، دوره ای است که مادر و نوزاد به کمک آنها نیاز دارند. 📚 آمادگی برای زایمان و مراقبت از نوزاد، ویلیام سیرز، ص ۶۱_۶۳ 🆔 @asanezdevag
ابراز علاقه ها قدیما که موبایلی نبود این شکلی بود😍 🆔 @asanezdevag
📌 رفاه سازنده نیست. وقتی که راه برای انسان باز باشد و افکار او راحت باشد، ساخته نمی‌شود. ✅ اگر انسان در برابر بلا صابر باشد، این صبر سازنده است، از او انسان درست می‌کند. ✅ از صبر و تحمل در برابر بلایا، تجربیات علمی برای او پیدا می‌شود و بسیاری از مشکلات برای او حل می‌شود. 📚 نردبان آسمان – ص ۱۶۸ 🆔 @asanezdevag
💎چند آيه زيبا : گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟ گفت: «انَّ مع العسر یسرا» "قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6) * گفتم: واقعا؟! گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا» حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7) * گفتم: خب خسته شدم دیگه... گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله» از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53) * گفتم: انگار منو فراموش کردی! گفت:«اذکرونی اذکرکم» منو یاد کن تا یادت باشم. * گفتم: تا کی باید صبر کرد؟! گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا» تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63) «انّی اعلم ما لاتعلمون» من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ 30) * گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟ گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله» حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم. (یونس/ 109) * ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!) گفت: «الیس الله بکاف عبده» من هم برای تو کافی ام.(زمر/36) * نگو که دستم بنده بفرست بذار همه لذت ببرن 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۸۴ #ازدواج_آسان #فرزندآوری #قسمت_چهارم هفت سال گذشت. هرچند روحم کمی آرام گرفته بود به
۳۸۴ اینها رو نوشتم برای چند نفر، بطور ویژه... ✳️ کسانی که جدا شدن یا سن‌شون داره بالا می‌ره و ناراحتن، از فضل خدا ناامید نشن... ✳️ کسانی که به هر شکلی دارن تو زندگی سختی می‌کشن، به چشم معامله با خدا نگاه کنن و صبور باشن... ✳️ کسانی که می‌خوان مجردها رو معرفی کنن، از طرف خودشون تصمیم نگیرن. شاید چیزی که فکر می‌کنن شاخصه خوبی نیست، از طرف مجردها اصلا مسئله نباشه. بعد از ازدواج ما، از در و همسایه شنیدم که الحمدلله ظاهرا خیلی قیدهای بی‌دلیل اطرافیان، مثل پذیرش مردی بچه‌دار یا پذیرش همسری با مدرک تحصیلی متفاوت برداشته شد... البته یکبار دوستم ازم پرسید: به کسی پذیرش این شرایط رو پیشنهاد میدی؟ گفتم: *به کسی که خودسازی نداشته، نه* . نمی‌تونم بگم این وضعیت سخت نیست، اما *باید دید چی می‌دی، چی می‌گیری* الان خدا رو صد هزار مرتبه شکر رابطه من و دخترای همسرم خیلی خوبه😍 هرچند متأسفانه بخاطر مادرشون، دخترها کمی از نظر حجاب و تقیدات دینی مشکل پیدا کردن😔 و... با پدرشون، با اینکه خیلی دوستش دارن، اما بی‌ادبانه رفتار می‌کنن... چون از طرف مادر اینطور بهشون آموزش داده می‌شه😔 و شاید به جرأت بگم تنها چیزی که آزارم می‌ده، همینه... حتی بعضی مسئله حسادت به دخترها رو مطرح می‌کنن. اینجا دقیقا همونجاست که گفتم خودسازی. خدا رو شکر محبت همسرم به دخترها، نه تنها اذیتم نمی‌کنه که خوشحال هم می‌شم و به همسرم افتخار هم می‌کنم که با وجود بی‌ادبی‌های گاه گاه بچه‌ها، اما او مهربانانه و مؤدبانه باهاشون برخورد می‌کنه، چون هر دو می‌دونیم بچه‌ها بی‌تقصیرن و مشکل از جای دیگه است😔 الحمدلله هر دو از زندگی‌مون راضی هستیم. همسرم به قدری مرد خوبیه که اگر صد بار دیگه هم به عقب برگردم، باز ایشون رو انتخاب می‌کنم. حتی نگاهم به روحانیت خیلی بهتر و بهتر و بهتر از قبل شده... و اینکه... گاهی فکر می‌کنم اگر ازدواج اولی رو نداشتم، قدر این ازدواج دوم رو نمی‌دونستم و شاید اگر از اول ما با هم بودیم، اینطور قدر هم رو نمی‌دونستیم... و اگر ازدواج اول رو‌ نداشتم و همچنان دختر بودم، الان، همسرم رو با این شرایط نمی‌پذیرفتم... اگر یک روز، با خدا معامله کردم، هرچند سختی داشت مسیر، اما آخرش شیرین بود. تجارت مربحه بود و خدا جبران کرد... 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 🆔 @asanezdevag
از پسر در قرآن!! 👇👇 ❓ آیا دختر یا خانواده او از پسر جایز است؟ در قرآن کریم در داستان حضرت موسی علیه السلام آمده است: «قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ. قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْكَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ. قالَ ذلِكَ بَیْنِی وَ بَیْنَكَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ وَ اللَّهُ عَلى ما نَقُولُ وَكِیلٌ»؛ قصص (28)، آیه 26 - 28. 🍃 «یكى از آن دو (دختر)گفت: اى پدر! او را استخدام كن؛ زیرا بهترین كسى است كه استخدام مى كنى؛ هم نیرومند (و هم ) در خور اعتماد است. شعیب گفت: من مى خواهم یكى از این دو دختر خود را (كه مشاهده مى كنى)، به نكاح تو در آورم؛ به این (شرط) كه هشت سال براى من كار كنى، و اگر ده سال را تمام گردانى، اختیار با توست و نمى خواهم بر تو سخت گیرم و مرا ان شاءالله از درستكاران خواهى یافت. موسى گفت: این (قرار داد)، میان من و تو باشد كه هر یك از دو مدت را به انجام رسانیدم، بر من تعدى (روا )نباشد و خدا بر آن چه مى گوییم، وكیل است». 👌 خواستگارى دختر یا خانواده دختر از پسر، از نظر شرعى اشكال ندارد؛ «قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ»؛ قصص (28)، آیه 27.. 💫شعیب به موسى گفت: من مى خواهم یكى از دو دخترم را به نكاح تو درآورم. این جمله، خواستگارى خانواده از است و حتى شاید گفت كه قبل از این كه این كلام از زبان شعیب صادر شود، جمله از آن دخترش بود كه گفت: «قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ»؛ همان، آیه 26.. این سخن، نوعى پیشنهاد ، در قالب كنایه بود واز آن جا كه شعیب متوجه آن كنایه شد، پیشنهاد ازدواج دخترش با موسى را مطرح كرد. ✨ بنابراین، از نظر شرعى اشكال ندارد؛ ولى باید توجه داشت كه دختر شعیب، خودش مستقیماً اقدام به این كار ننمود؛ بلكه از طریق خانواده و پدر، این پیشنهاد صورت گرفت. لازم به تذكر است كه گرچه از نظر شرعى این كار مباح است، ولى باید رسوم و آداب منطقه ها و زمان هاى مختلف، مراعات شود. 💠 در زمان ما اگر پیشنهاد از طرف دختر یا خانواده او باشد، معمولاً اثر خوبى بر جاى نمى گذارد؛ حتى گاهى اثر عكس مى دهد و در نتیجه، از نظر عرفى، بهتر است خواستگارى از طرف پسر باشد. 👩 عروس در آیه مورد بحث، مردد بین دو نفر نبوده، بلكه همان دخترى است كه براى موسى پیغام برد و به پدر گفت كه او را استخدام كن؛ او قدرتمند و امین است و پدر از كنایه او، مطلب را فهمید و به همین جهت، قرآن تعبیرش براى هر دو مورد یكى است؛ «قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ» و «أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ» كه براى هر دو موضع، از واژه «احد» استفاده شده و این، اشاره دارد كه هر دو قضیه، مربوط به یك دختر است 🚶 پسرها این روحیه را دارند كه اگر ده بار هم جواب منفى بشنوند، تحملش را داشته، مأیوس و سرخورده نمى شوند؛ ولى شما فرض كنید دخترى با مادرش براى خواستگارى بروند منزل یک آقا پسر و بعد مادر پسر بگوید: پسر من آمادگى ازدواج ندارد و مى خواهد ادامه تحصیل دهد! خوب، چه حالى به دختر و مادر او دست مى دهد؟ مسلماً حالت خوبى نیست؛ ولى برعكس آن طورى نیست؛ مادر پسر مى گوید: پسر من مى خواهد غلام شما و دست بوس شما شود و كوچكى شما را بكند و... این، هیچ عیب نیست؛ در حالى كه اگر این حرف ها از مادر دختر صادر شود، از نظر عرفى صورت خوشى ندارد. 🌷ضمناً مهریه مى تواند كار و عمل باشد و لازم نیست حتماً پول نقد باشد؛ «عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ»؛ همان، آیه 27.؛ «به شرط آن كه هشت سال براى من كار كنى». 👌ملاك داماد و خوب هم، امانت دارى و ایمان و قدرت كار و كسب است؛ «إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ»؛ همان، آیه 26.؛ «بهترین كسى است كه استخدام مى كنى؛ هم نیرومند و هم در خور اعتماد است». دختران شعیب دیدند او در ماجراى كمك رسانى به آنها، نه یك كلمه حرف نامربوط زد و نه یك نگاه بد به نامحرم كرد و از طرفى، وجدان كارى و قدرت بازوى خوبى هم دارد. این معیارها براى شوهر آینده یك دختر، لازم است؛ تا یك زندگى مناسب و خوب را بتواند اداره و مدیریت كند؛ زیرا صرف قیافه مرد یا مدرک و امثال آن، نمى تواند كافى باشد. ❣❣❣❣❣❣❣ دانستنی های 🆔 @asanezdevag
💢 یه عکسی پخش شده از یه نفر که چهارتا زن داشت جدای از اینکه باید گفت "لامصب یکم شلخته درو کن یه چیزی گیر خوشه‌چینان بیاد" وسط درو کردنات بیا بگو چطور تونستی از چهارتا خانواده بله بگیری 🤔 🆔 @asanezdevag
26.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 در جستجوی شادی 📌تعریف شادی 📌راه‌های ایجاد شادی در فرزندان 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۸۴ #سبک_زندگی #فرزندآوری #قسمت_پنجم اینها رو نوشتم برای چند نفر، بطور ویژه... ✳️ کسان
۳۸۵ سلام واحترام خداقوت به همه دوستان❤️ (سال ۹۴) بنده از یکی از روستاهای آذربایجان وارد تهران شدم و دانشگاه قبول شده بودم و بااین حال خانواده مخالف درس خوندن من در تهران بودند ولی من بااین حال اصرارم بر این بود که آن جا درس بخونم ولی خانواده گرچه از لحاظ مادی در وضعیتی بودن که به من کمک مالی بکنند ولی هیچ کمکی نمیکردن😭حتی یارانه منم نمیدادن. و طوری بود من چون توان مالی خورد و خوراک نداشتم همیشه هم تخم مرغ میخوردم اکثرا، در خوابگاه از دوستام جدا غذا میخوردم و دانشگاه هم یک وعده ناهار فقط غذا میداد وضعیت مالی ام در حدی بود که به خاطر افتضاح بودن وضع مادی ام عصرها چون نزدیکمان امامزاده بود و چندین شهید هم آنجا بودن اونجا میرفتم گریه میکردم و چندین ماه پیش شهدا گریه کردم😢 به هیچ کس هم روم نمیشد بگم من خیلی وضع مالی ام خراب است و زبان فارسی هم نمیتونستم شیوا و رسا حرف بزنم یک روز که دانشگاه ۲ هفته تعطیل بود من فقط ۵ هزار تومان برای ۲ هفته زندگی کردن پول داشتم واذان ظهر شد به دلم افتاد برم مسجد نماز بخونم بر گشتنی یک نفر که از سطل آشغال وسیله جمع میکرد گف بیزحمت بمن کمک کن ۵ هزار تومن ک پول داشتم در دار دنیا اونم دادم به اون شخص، بعد چند قدم یهو یادم افتاد که من دیگه پولی ندارم رفتم خوابگاه که کلا کسی نبود چون تعطیل بود همه رفته بودن منزلشان.و من هم بخاطر اینکه پول کرایه نداشتم نرفته بودم آذربایجان شرقی😏. اومدم اتاق با کمال ناامیدی پول نون خالی را نداشتم بعد چند ساعت دیدم از گشنگی دارم میمیرم پاشدم لای کتابام و یکی یکی باز کردم ببینم اونجا یه هزار تومنی پیدا میکنم بااینکه هیچ وقت لای کتابهام پول نمیذاشتم یهو ۲۳ هزار تومن از لای کتابهام پول پیدا کردم یعنی از خوشحالی داشتم پرواز میکردم😁 و از فردای اون که ۵ هزار تومن کل زندگیم بود به یک فقیری دادم از فرداش زندگی جدیدی من شروع کردم و هرروز یک چیزی مثبتی به سرم میومد که یکیش این بود که از فرداش تا چندین ماه که من ظهرها اون مسجد میرفتم نماز میخوندم یک نفر می‌آورد هرروز ۵ هزار تومن بمن میداد اصلا من نمیشناختمش یجوری ام میداد هیچ کس نمیفهمید یه روز بهش اعتراض کردم گفتم من نیازمند نیستم گف توروخدا بگیر از من یکی از اهل بیت من خواب دیدم به من سفارش کرده به شما این و بدم هرروز بخاطر اون روز که به بنده ما کمک کردی😢 🍀 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag