◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۲ #فرزندآوری #تحصیل وقتی فرزند اولم رو باردار بودم، برای شرکت در آزمون ارشد علوم تربیت
#تجربه_من ۵۳
#تک_فرزندی
من از وقتی چشم باز کردم تنها بودم و هستم. با اینکه خانواده ای مذهبی هستیم ولی به خاطر شعار «فرزند کمتر_زندگی بهتر» تک فرزند بودم.
الان که بزرگ شدم درشرف ازدواج هستم، خلا وجود یه خواهر رو به تمام معنا حس میکنم و حسرت می خورم برای کسانی که خواهر و برادر دارند و قدر اونا رو نمی دونن...
با اینکه پدرم و مادرم هردو از خانواده پرجمعیتی بودند ولی ترجیح دادند که خانواده خلوتی تشکیل بدن ولی حالا عذابشُ و تنهایی شو من کشیدم و می کشم و خواهم کشید...
با خودمم عهد کردم انشاالله ۵ یا ۶ تا بچه قد و نیم قد داشته باشم تا اونا هم مثل من تنهایی بی دلیل رو تجربه نکن.
به همه کسانی که فکر میکنن اگه تعداد بچه ها کم باشه اونا دیگه مشکلی ندارن، میگم این مسئله یه سرابه که فقط برا پدرومادر جذابه...
🆔 @asanezdevag
📌 یکی از معایب بزرگ تک فرزندی، وقتگیر بودن آن است.
برخلاف تصور برخی که گمان میکنند بچههای زیاد وقت بیشتری را از والدین میگیرند، وجود بچههای زیاد موجب میشود والدین وقت کمتری را برای بازی با بچهها بگذارند.
بهترین کسانی که وقت بچهها را پر میکنند، خود بچهها هستند؛ البته تعداد زیاد بچهها در صورتی میتواند در وقت والدین صرفهجویی کند که فاصلۀ سنی آنها زیاد نباشد.
فاصلۀ سنی زیاد موجب میشود، درک بچهها از موقعیت سنی یکدیگر کم شده و نتوانند همبازی هم باشند.
#تک_فرزندی
#فرزندآوری
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۱۱۳ #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند #صاحبخانه_خوب ما خانواده ای هستیم که به لطف خدا سه فرزند
#تجربه_من ۱۱۴
#تک_فرزندی
یه خانمی تو آشناهامون داریم که همه جوره تامین هستن اما فقط یدونه دختر داشتن، با توجه به اینکه دخترشون خیلی خوش برو رو و باکمالات هست، قدوقواره شم درشت بود، تقریبا از ۱۲_۱۳ سالگی خواستگارای خوب داشت، چند بار تا مرز عقد پیش رفتن ولی هر بار مادرش با یه بهانه ای بهم میزد مراسمو، نهایتا همه به این نتیجه رسیدن که مادر بخاطر وابستگی به تنها دخترش نمیتونه ازش دل بکنه....
خلاصه بعده از سر گذراندن خواستگارهای زیاد، دخترک تو سن ۱۸ سالگی موفق شد با یه پسر خوب از شهر خودشون ازدواج کنه که در واقع نزدیک مادرشم باشه، البته محل کار پسر یه شهر دورتر بود، یه سالی گذشت تا عروسی کردن و رفتن شهر محل کار آقا داماد...
مادرش تقریبا افسردگی گرفته بود اوایل خودش میرفت پیششون و مدام درخواست میکرد زود زود بیاین به ما سر بزنین و... بعد یه مدت دیگه هر بار میومدن، به داماد میگفت تو برو دخترم چند روز بیشتر پیشم بمونه ما خودمون میاریمش، یا موقع رفتن دخترش همش گریه زاری راه مینداخت و...
خلاصه کاری کرد که داماد موند تو روشون، گفت با اینکه زنمو خیلی دوست دارم ولی نمیتونم با شرایط شما ادامه بدم و همش تو جاده باشم... و همین شد باعث اختلاف و الان دختر جوان و با کمالاتشون تو سن تقریبا ۲۰ سالگی، طلاق گرفت. البته داماد ظاهرا بنده خدا فقط قصد داشت به قول خودش اینا رو بترسونه ولی مادره ازش استقبال کرد که بهتر، تو لیاقت دخترمو نداری و....
حالا مادره رو بردن دکتر گفته به دخترش زیاد وابسته بود و بخاطر دور شدن ازش افسردگی شدید گرفته....
کاش قبل از اینکه مایه عبرت دیگران بشیم، عبرت بگیریم...
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۱۲۰ #فرزندآوری #غربالگری #بارداری_بعداز_35_سالگی سال ۶۲ عقد کردیم وقتی ۱۴ ساله بودم. ۱
#تجربه_من ۱۲۱
#فرزندآوری
#تک_فرزندی
#غربالگری
خانواده من و اقوام نزدیکم با همین طرز تفکر که " ۲ بچه کافیست " همگی به داشتن دو فرزند اکتفا کردند.
خوب به قول معروف اون موقع اینطوری مد بود.
تا اینکه در سال ۸۰ برادر عزیز من در سن ۲۰ سالگی در اثر ابتلا به سرطان خون، ما رو ترک کرد و به جوار رحمت حق شتافت.😭
برای من که در اون موقع تازه ازدواج کرده بودم و همچنین به پدر و مادرم خیلی خیلی سخت گذشت.
از غم و ناراحتی اون روزها همین قدر به شما بگم که وقتی خاطرات اون روزها در ذهنم میاد، همه ذهنم تاریک میشه.
این یک بُعد ماجرا بود، ولی بُعد دیگه ماجرا وقتی بود که من صاحب فرزند شدم.
به لطف خدا الان منتظر به دنیا اومدن چهارمین فرزند خودم در سنّ ۴۲ سالگی هستم، ولی بچه های من همیشه و دائم این تک فرزندی من براشون سنگین میاد. مخصوصا در مناسبت ها و ایام خاصی مثل عید نوروز یا حتی در ایام عادی همیشه این نکته رو به یادم میارن که ما نه دایی داریم، نه خاله...😞
من دوتا دختر و یک پسر دارم
دختر بزرگم ۱۹ ساله، پسرم ۱۷ ساله و دختر کوچکم ۱۵ ساله
آخرین زایمان من سال ۸۲ بود و اون موقع چیزی به اسم غربالگری بین پزشک ها مطرح نبود.
سه ماه از بارداری چهارمم گذشته بود که رفتم دکتر و گفتن باید غربالگری انجام بدید.
اول کمی در موردش تحقیق کردم هر سایت و کانالی که میشد در موردش مطلب گیر آورد، مراجعه کردم. وقتی دیدم غربالگری رو پزشک های الان برای همه خانم ها بدون توجه به سن و سابقه خانوادگی و ... توصیه میکنن راستش کمی مشکوک شدم. حتی به این نتیجه رسیدم که در کشورهای پیشرفته از لحاظ اقتصادی هم یه همچین آزمایش هایی یا توصیه نمیشه و یا به موارد خاصی صرفا توصیه میشه...
علاوه بر اون اعتقاد به سقط جنین در هر سنی رو گناه محض و ناشکری میدونم.
بنابراین غربالگری رو انجام ندادم.
دکتر هم کلی غر زد و آخرش ازم امضا گرفت که ایشون با توجه به ریسک بالا خودشون تمایلی به انجام غربالگری نداشتن..
البته همسرم تاکید داشت که حتما غربالگری رو انجام بدم، ولی من از ایشون تقاضا کردم که همون هزینه ای رو که میخوایم برای انجام غربالگری بدیم رو به یک خانواده که مشکل اقتصادی دارن به عنوان صدقه، به نیت سلامتی فرزندمون کمک کنیم.
چون به هرحال سقط جنین حرامه
اگر خدای مهربون بخواد ما رو با هر چیزی که دوست داره امتحان میکنه
ولی ما حق نداریم جان یک انسان رو به هر دلیلی بگیریم.
ما وظیفه داریم برای سلامتی فرزندان مون هر کاری از دست مون برمیاد انجام بدیم، نه اینکه اونها رو از بین ببریم.
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۷۹ من چون یه دختر دارم، همسرم مایله بچه دوم پسر بشه، بعد مثل اینکه بهش گفته بودن با روش
#تجربه_من ۳۸۰
#تک_فرزندی
#تنهایی
#آسیبهای_تک_فرزندی
میخواستم تجربه پدر و مادرم و البته خودم درباره تک فرزندی رو بگم تا خدایی نکرده کسی نذاره همچین اتفاقی بیفته برا خانواده اش...
اولا من از بچگی احساس تنهایی میکردم و آنقدر درسم ضعیف بود که همیشه مسخره میشدم، چون هم پدرم هم مادرم شاغل بودن و تنها دوست و رفیق من تلویزیون بود و خوااااب 😢اونم برای یک بچه دبستانی
بزرگتر که شدم متاسفانه توی انتخاب دوست اشتباهات زیادی کردم، چون از دوست واقعا انتظار یک خواهر داشتم و چون برآورده نمیشد، ضربه میخوردم.
توی سن ۲۰سالگی تصمیم گرفتم از تنهایی و البته چون آماده بودم ازدواج کنم، فکر کردم با ازدواج همه چی حل میشه ولی الان تقریبا یک ساله من ازدواج کردم و تنهایی هنوز آزارم میده و شاید بگم بدتر شده، چون مادرم به شدت به من وابسته است و همسرم هم همینطور و من واقعا نمیتونم تعادل برقرار کنم بینشون و این روانیم میکنه
وقتی کوچیک بودم بهم میگفتن خواهر و برادر نمیخوای؟ چون مادرم به شدت تو خانواده حرف میشنید، من می گفتم نه و با تنهایی خوشم و یکی بیاد که جای منو تنگ کنه ولی خدا شاهده که چقدر دلم میخواست و به مامانم میگفتم.
الان همش، مامانم بهم میگه حلالم کن ولی جواب این همه تنهایی را کی میده؟! وقتی دلم میخواد درد و دل کنم یکی نیست باش حرف بزنم...
چون من خواهر یا برادر نداشتم، خیلی اذیت شدم و چون از بچگی هیشکی نبود که مجبور شم غذام رو یا چیزی که میخوام رو باهاش نصف کنم، متاسفانه همش درگیر حسادت و سرخوردگی و ....شدم و هی میگفتم عقد اون اینجوری بود مال من اینو نداشت و ... همش میخواستم خودم عروس باشم و تحمل نداشتم توی موقعی که میتونم عروس یک فامیل باشم اون بیاد و بیشتر مورد توجه قرار بگیره
خلاصه اینکه من چون شوهرم جای دوری کار میکنه هر وقت میرم پیش همسرم، مامانم مریض میشه، خودمم همش از دوریش گریه میکنم و وقتی میام خونه مامانم، همش بداخلاقی میکنم که شما باعث دوری من و همسرم هستید. درکل وابستگیش خیلی بدجوره
#خواهشا به داد فرزندانتون برسید .من هر عروسکی میخواستم برام خریدن ولی الان عروسکام روی کمد خاک میخوره و من همچنان تنهام...
🆔 @asanezdevag