eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
989 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
... 👈 هر وقت ڪه مـادر واسه سـر و سامـون دادن پسـرش نقشه ای میڪشید ... ميگفت:"بچه های مردم تیڪه پاره شدن ... افتادن گوشه ڪنار بیابونا ... اون وقت شما می گید ڪاراتو ول ڪن بیا زن بگییییر ...؟!!!" 💔 👈 با همه این اوصاف ... وقتی پیام حضرتــ امام (ره ) رو شنید ... راضـی شد و مادر و خواهرشو فرستاد برن خواستگاری ... ولی بهشون نگفته بود ڪه این خانوم همسر شهیدن ..! تجربه زندگی مشــــتــرڪو داشتم ... بعد شهادتــ همسرم ...۶ مـــاه هــر چـــــی خـواســـتـگـار اومده بود ردشون ڪــــردم ...نـمــی خـواســـتـم قـبــول ڪنــم ...اولش ...جوابم به مصطفی هم منفی بود ...! پـیــغـام فرستاد:"امـــــــام گـفـتـن: بــا هـمـســــــــرای شُـــــــــهــدا ازدواج کـنـیــد . قـبـــول نـڪــــردم ، گـفـتـــم:"تــا ســــالگرد همسرم بـایــــد صــبــر ڪـنـیــد💔 ..."گفتش:"شــــمــاســــــیـّـدیــن ... مـیخـوام دومــــــاد حـضـــــرت زهــــــــــــرا (سلام الله عليها) بـشــــــم ... دیـگــــه حـرفــــی نـــزدم و قبول ڪردم ...💍 👈 یه ڪارت دعـوت واسه امام رضـا (عليه السلام) نوشته بود که فرستادش مشهد 💌 یه ڪـارت هم واسه امام زمان (عج) ڪه انداخت تو مسجد جمڪـران ... 💌 یه کارت هم واسه حضرت زهرا و حضرت معصومه (سلام الله عليها) بُردش قم و انداخت تو ضريح ڪـريمه اهل بيت ... 💌 👈 درست قبل عروسی ...حضرت زهرا (سلام الله علیها ) اومده بودن به خوابش به بی بی عرض کرد : "خانوم جان ...! من قصد مزاحمت واسه شما نداشتم ؛ حضـرت تو جوابش فرموده بود : چـرا بايد دعوت شما رو رد ڪنیم ...؟ چرا به عروسیتـون نیایم ؟ ڪی بهتر از شما ...؟ ببین ... همه مون اومـدیم ... شما عزیـز ما هستی مصطفـی جـان 💚💚💚 دو هفتــه بعد از عـروسیــمون هم دستـم را گذاشـت تـوی دست مـادرش و گفت : دوسـت دارم دختـر خوبـی برای مادرم باشـی و رفت جبهـه .💔 💚💚 👈ڪـــاری ڪــنیم ڪــه در مجالسمـــــون ورود ممنــــوع بـــرای مادرمـــــون نداشتــــه باشیــــم .👉 ✍همسر بزرگوار شهید مصطفی ردّانی پور 🆔 @asanezdevag
‍ 📝 ... 🌹شهید دڪتر مصطفے چمران🌹 🌸 یادم مے‌آید مادرم به سختے مریض و در بیمارستان بسترے بود . بہ اصرار مصطفے تا آخرین روز در ڪنار مادرم و در بیمارستان ماندم . او هر روز برای عیادت بہ بیمارستان مے‌آمد . مادرم به مصطفے مے‌گفت : همسرت را بہ خانہ ببر . ولے او قبول نمے‌ڪرد و مےگفت : باید پیش شما بماند و از شما پرستارے ڪند . 🌺 بعد از مرخص شدن مادرم از بیمارستان، وقتے مصطفے بہ دنبالم آمد و سوار ماشین شدم تا به خانہ خودمان برویم ، مصطفے دست‌هاے مرا گرفت و بوسید و گریہ ڪرد و گفت : از تو بسیار ممنون هستم ڪہ از مادرت مراقبت ڪردے . با تعجب به او گفتم : ڪسے ڪہ از او مراقبت ڪردم مادر من بود نہ مادر شما … چرا تشڪر مےڪنے ؟! 🌸 [[ او در جواب گفت : این دست‌ها ڪہ بہ مادر خدمت مے‌ڪنند براے من مقدس است . دستے ڪہ براے مادر خیر نداشتہ باشد ، براے هیچ ڪس خیر ندارد و احسان به پدر و مادر دستور خداوند است .]] ✍ راوے همسر شهیـد 🆔 @asanezdevag