⛔️این رابطه به ازدواج ختم نمیشود!
واقعیت این است که در رابطه دختر و پسر،
اگر پسری بخواهد رابطه اش را به سمت ازدواج ببرد، معطل نمی کند و این کار را به تاخیر نمی اندازد.
گاهی اوقات ممکن است درگیر یک رابطه عاطفی باشید که مدت زیادی به طول انجامیده است بدون آن که در آن حرفی از ازدواج به میان آید یا اقدامی جدی صورت بگیرد.
در این صورت شما مدام منتظرید تا همه چیز به خوبی پیش برود و ماجرا سمت و سوی جدی تری بگیرد.
بنابراین به موقعیت های ازدواج دیگرتان فکر نمی کنید،
فرصت ها را از دست می دهید و همچنان منتظر پیشنهاد ازدواج طرف مقابل تان می مانید.
اگر درگیر چنین رابطه ای هستید، باید بگوییم بیشتر مراقب خودتان باشید.
ممکن است فرصت هایی که از دست می دهید، تکرار نشدنی باشند.
واقعیت این است که در رابطه دختر و پسر، اگر پسری بخواهد رابطه اش را به سمت ازدواج ببرد، معطل نمی کند و این کار را به تاخیر نمی اندازد.
خیلی از پسرها در رابطه بی تفاوت عمل می کنند تا دختر خسته شود و خودش ماجرا را فیصله دهد.
عده ای دیگر وانمود می کنند در عمل انجام شده قرار گرفته اند و خانواده شان آنها را مجبور به ازدواج با دختر دیگری کرده است و در نهایت برخی هم می گویند من لیاقت تو را ندارم و تو خواستگاران بهتر از من داری.
چه طور چنین رابطه ای را تشخیص دهیم؟
پسری که قصد واقعی ازدواج دارد و نمی خواهد شما را معطل خود کند،
3ویژگی یا 3 پیش شرط را داراست.
☑️ اولین شرط:
اولین شرط برای این که یک پسر خواستگار واقعی شما باشد این است
که شرایط سنی و اجتماعی مناسب ازدواج را داشته باشد.
پسر 20 تا 23 ساله عموما آمادگی ازدواج را ندارد. چون 4 نوع بلوغ کامل در او شکل نگرفته هنوز در مرحله بحران هویتی سیر میکنه!
پسری که شاغل نیست و هیچ برنامه ریزی شغلی برای خود ندارد هم همین طور.
بنابراین مهم ترین ویژگی کسی که به شما پیشنهاد ازدواج می دهد،
داشتن شرایط خواستگاری است که اگر این طور نبود، باید روی صلاحیت او و به جا بودن درخواستش شک کنید.
☑️ شرط دوم:
وقتی با کسی وارد رابطه عاطفی می شوید، باید از ابتدا هدف این رابطه مشخص باشد.
پسرانی که نیت ازدواج دارند، با پیشنهاد ازدواج جلو می آیند و از شما می خواهند که تا مدتی همدیگر را با اطلاع خانواده ها بشناسید.
اما اگر رابطه با پیشنهاد ازدواج شروع نشد، شما باید تا حداکثر یک ماه بعد از شروع رابطه از او بپرسید که برای آینده اش چه برنامه ای دارد.
فکر می کند آینده رابطه شما به کجا می رسد و اگر پاسخ چیزی جز ازدواج بود، بدانید که این رابطه نافرجام است.
اما ممکن است طرف مقابل شما، پاسخی دو پهلو بدهد و تصمیم گیری را برای شما دشوار کند.
مثلا بگوید دوست دارم با تو ازدواج کنم اما شرایطش را ندارم.
در این صورت، باید بپرسید چه شرایطی نیاز دارد و فکر می کند این شرایط فراهم شدنی است یا نه.
یا بگویید برای محقق شدن این شرایط چه کارهایی کرده یا می کند؟
اگر برنامه روشنی نداشت باز هم باید بدانید که این رابطه سرانجامی ندارد.
قبل از آن که وابسته همدیگر شوید، به او بگویید که تا زمان فراهم شدن شرایط، بهتر است از همدیگر جدا شوید و در این گفته و تصمیم خود قاطع باشید. در این صورت پسر، یا به فکر می افتد و اگر واقعا خواهان ازدواج با شما باشد، تلاشش را برای حفظ شما و مهیا کردن شرایط می کند و در غیر این صورت، همچنان رویه سابقش را ادامه می دهد.
پس می بینید که صرفا مطرح کردن پیشنهاد ازدواج به معنی واقعی بودن قصد یک پسر در ازدواج با شما نیست.
☑️ شرط سوم:
او شما را به خانواده اش معرفی می کند، درباره شما به آنها اطلاع می دهد و می گوید که در حال شناخت شما برای ازدواج است.
اگر دو سه ماه از رابطه تان گذشت اما او درباره شما به خانواده اش چیزی نگفت، بدانید که قصد ازدواج با شما را ندارد.
#دکتر_انوشه
🆔 @asanezdevag
✅ خواستگاری سنتیِ خوب، این شکلیست!
🔸 یک ایراد بزرگ در خواستگاری سنتی، کم بودن شناخت و زود عقد کردن است. خیلی از کسانی که به شیوه سنتی خواستگاری می کنند، قایل به محدودیت های خاصی هستند. محدودیت هایی مثل تصمیم گیری فوری، کش ندادن مقدمات و محرم شدن بعد از چند جلسه صحبت. در این خواستگاری ها، معمولا بزرگترها اصرار دارند که دو طرف، شناخت بیشتر را به دوران پس از عقد موکول کنند و همین بزرگترین آسیب یک خواستگاری سنتی است.
✨ اگر تا پیش از این، خانواده ها نگران بودند طولانی شدن رفت و آمدها دختر و پسر جوانشان را سر زبان فامیل بیندازد، حالا بعد از عقد، نگران این هستند که اگر حرفی از جدایی و عدم تفاهم به میان بیاید، باز انگشت نما شوند. این عجله و کمبود شناخت در خواستگاری سنتی، آسیبی است که ترکش هایش تا سال ها بعد به رابطه زوج جوان اصابت می کند.
🌻 با این حال، خواستگاری سنتی مزایایی هم دارد که نمی توان از آن چشم پوشید. مثلا در این خواستگاری ها، افراد بیشتری در انتخاب💞همسر به دختر و پسر کمک می کنند. نظرات پخته و با تجربه بیشتری به جوان ها داده می شود و حرمت بزرگترها هم بیشتر حفظ خواهد شد.
🔮 این نوع خواستگاری که با عرف ما هم هماهنگ تر است، با عقلانیت بیشتری توام است و قبل از آنکه دختر و پسر به هم وابسته شوند، آنها را در مسیر شناخت منطقی قرار می دهد.
❓ اما چطور باید این خواستگاری را از آسیب هایی که دارد دور کرد و به حالت ایده آل رساند؟ ما به شما خواهیم گفت:
🔰 1- در هنگام خواستگاری رسمی ، نیازی نیست موضوع را به همه فامیل و دوست و در و همسایه بگویید. موضوع را تا زمان بله بران یا عقد مخفی نگه دارید و سعی کنید در آرامش به شناخت و رفت و آمدتان ادامه دهید.
🔰 2- به قدر کافی وقت بگذارید. با آگاهی خانواده ها با هم رفت و آمد کنید و البته زمان محدودی مثلا یک یا دو ماه را برای شناخت در نظر بگیرید. در این مدت، خانواده ها به هیچ وجه دختر و پسر را وادار به تصمیم گیری زودتر نکرده یا از برنامه ریزی های عروسی حرفی نزنند.
🔰 3- در مدتی که شما مشغول شناخت یکدیگر هستید، خانواده ها هم باید با هم آشنا شوند، تفاوت ها و شباهت های یکدیگر را بشناسند و سعی در مصالحه داشته باشند.
🔰 4- از مشاوره رفتن غافل نشوید. هر ازدواجی به مشاوره نیاز دارد. چون مشاور ازدواج ویژگی های شما دو نفر را می سنجد، بحران های احتمالی ازدواجتان را به شما می گوید و بر اساس آن راهنمایی تان می کند که چه تصمیمی بگیرید.
#دکتر_انوشه
🆔 @asanezdevag
متن تلخ !😔
مردی میگفت: خانمم همیشه میگفت دوستت دارم. من هم گذرا میگفتم منم همینطور عزیزم... ازهمان حرفایی که مردها از زنها میشنوندو قدرش رانمیدانند. همیشه شیطنت داشت. ابراز علاقه اش هم که نگو..آنقدر قربان صدقه ام میرفت که گاهی باخودم میگفتم: مگر من چه دارم که همسرم انقدر به من علاقمند است؟ یک شب کلافه بود، یادلش میخواست حرف بزند ،میدانید همیشه به قدری کار داشتم که وقت نمیشه مفصل صحبت کنم، من برای فرار از حرف گفتم:میبینی که وقت ندارم،من هرکاری میکنم برای آسایش و رفاه توست ولی همیشه بد موقع مانندکنه به من میچسبی... گفت کاش من در زندگیت نبودم تا اذیت نمیشدی ... این را که گفت از کوره در رفتم،
گفتم خداکنه تا صبح نباشی... بی اختیار این حرف را زدم.. این را که گفتم خشکش زد،برق نگاهش یک آن خاموش شد به مدت سی ثانیه به من خیره شد و بعد رفت به اتاق خواب و در را بست... بعد از اینکه کارهایم را کردم کنارش رفتم تا بخوابم، موهای بلندش رهابود و چهره اش با شبهای قبل فرق داشت، در آغوشش گرفتم افتخار کردم که زیباترین زن دنیارا دارم لبخند بی روحی زد ... نفس عمیقی کشید و خوابیدیم .. آن شب خوابم عمیق بود،اصلا بیدار نشدم... از آن شب پنج سال میگذرد و حتی یک شب خواب آرامی نداشته ام... هزاران سوال ذهنم رامیخورد که حتی پاسخ یک سوال را هم پیدا نکرده ام ... گاهی با خود میگویم مگر یک جمله در عصبانیت میتواند یک نفر را... مگر چقدر امکان دارد یک جمله به قدری برای یک نفر سنگین باشد که قلبش بایستد ؟!!
همسرم دیگر بیدار نشد،دچار ایست قلبی شده بود... شاید هم از قبل آن شب از دنیا رفته بود، از روزهایی که لباس رنگی میپوشید و من در دلم به شوق می آمدم از دیدنش امادرظاهر،نه... شاید هم زمانی که انتظار داشت صدایش را بشنوم، اما طبق معمول وقتش را نداشتم .. بعدها کارهایم روبراه شد، حالا همان وضعی را دارم که همسرم برایم آرزو داشت ... من اما...آرزویم این است که زمان به عقب برگردد و من مردی باشم که او انتظار داشت... بعد مرگش دنبال چیزی میگشتم،کشوی کنار تخت را باز کردم ،یک نامه آنجا بود، پاکت را باز کردم جواب آزمایشش بود تمام دنیا را روی سرم آوار کرد،... خانواده اش خواسته بودند که پزشک قانونی، چیزی به من نگوید تا بیشتر از این نابود نشوم ... آنشب میخواست بیشتر باهم باشیم تا خبر پدر شدنم را بدهد... حالا هرشب لباسش را در آغوش میگیرم و هزاران بار از او معذرت میخواهم اما او آنقدر دلخور است که تا ابد جوابم را نخواهد داد... حالا فهميدم، گاهی به یک حرف چنان دلی میشکند که قلبی از تپش می ایستد.
🎈بايد بیشتر مواظب حرفها بود.
که گاهی-چقدر زود دیر میشود...
روایتی از #دکتر_انوشه🎈
🆔 @asanezdevag