◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۶۶ 📌قربانی غربالگری... #غربالگری #آمنیوسنتز #مافیای_هزارمیلیاردی 🆔 @asanezdevag
#تجربه_من ۵۶۷
#ازدواج_آسان
#فرزندآوری
#ساده_زیستی
#قسمت_اول
من متولد ۶۳ هستم. سال ۸۱ وارد شریف شدم. سال ۸۵ هم با همسرم که ایشون هم فارغ التحصیل شریف بود عقد کردم. یکی از دوستان ما رو معرفی کردند و ما قبل از خواستگاری، همدیگر رو ندیده بودیم. وقتی همسرم به خواستگاری من اومدن سرباز بودن و ماهی سی هزار تومان حقوق داشتند. فقط یک حلقه خریدیم صد هزار تومان و یک چادر بیست هزار تومان و رفتیم محضر عقد کردیم. البته عقد ما چون همسرم پول و پس انداز نداشتن و بعد از تموم شدن سربازی سر کار رفتن، حدود دو سال طول کشید که اینم اصلا خوب نبود.
چیزی که از اون دوران تو ذهنم مونده و واقعا دوست دارم به همه جوان های تازه ازدواج کرده بگم اینه که واقعا شما خودتون مسئول حفظ زندگیتون هستید. خانواده ها گاهی از شدت علاقه به شما یه چیزهایی تو نظرشون بزرگ میاد و غیر قابل تحمل و اصلاح. ولی زوجین واقعا میتونن با محبت و زبان خوش رو رفتارهای هم اثر بذارن، به شرطی که از اول عاقلانه رفتار کنند و ذهنیت بد در ذهن همسران شون از خود ایجاد نکنند.
من به جرات میتونم بگم که به لطف خدا در سالهای اولیه زندگیم هههییچچ حرفی واقعا هیچ حرفی به همسرم نزدم مگر اینکه قبلش یه کوچولو فکر کردم که تاثیرش چی میتونه باشه...
وقتی همسرم به خواستگاریم اومدن گفتن که قصد دارن apply کنن و برای مقطع دکتری به کانادا یا آمریکا برن. چون رزومه خیلی خوب داشتند. من البته خیلی جدی نگرفتمشون، فکر میکردم که به خاطر مخارج زندگی میرن سر کار و کم کم فراموش میکنن ولی ایشون فراموش نکردن. اواخر دوران عقدمون از چند دانشگاه آمریکا و کانادا پذیرش گرفتن و ما سه ماه بعد از عروسی رفتیم کانادا.
دانشگاهی که در کانادا پذیرش داشتن از بهترین دانشگاههای کانادا بود و البته در یک شهر بسیار خوش آب و هوا و پر از ایرانی. اونجا دوستان مذهبی خوبی پیدا کردیم و زندگی بسیار ساده و ابتدایی ای بر پا کردیم تقریبا همه زندگی ها اونجا بسیار ساده بود. یعنی فکر کنید اولا خیلی از وسایل زندگی رو دست دوم تهیه میکردیم و اصلا وسایل زیادی نداشتیم. ظروف آشپزخانه ما در حد دو قابلمه و یک ماهی تابه و یک دست قاشق و چنگال و چند بشقاب و کاسه و لیوان بود. البته خیلی دورهمی داشتیم و مهمونی میگرفتیم که هر کس ظروف خودش رو میآورد یا از هم قابلمه قرض می گرفتیم.
خلاصه زندگی بسیار ساده و دلچسبی بود. من بعد ها یکی از دلایل آرامش زندگیم تو کانادا رو همین سادگی و کم توقعی از زندگی میدونستم. طبق قاعده هر چی سطح توقع پایین تر باشه رضایتمندی بالاتر میره😊(من بعد از اینکه برگشتیم ایران هم سعی کردم همین روش رو اینجا هم پیاده کنم. زندگی ساده ای تشکیل دادیم و همه چیز رو در حد رفع نیاز تهیه کردیم و بعضی از وسایلمونم دست دوم گرفتیم.)
بعد از رفتن به کانادا تصمیم گرفتم درسم رو ادامه بدم. اون زمان تقریبا همه خانم ها همین کار رو میکردن. همسرانشان پذیرش میگرفتن و میومدن کانادا، بعد خانم ها همون جا امتحانات زبان و امتحانات دیگری که لازم بود رو در عرض دو سال میدادن و بعد وارد دانشگاه میشدند. منم اولا چون زبانم خوب نبود و هزینه کلاس زبان خیلی زیاد بود و ثانیا نمره خوب گرفتن در تافل در کانادا خیلی سختتر از ایران بود، دو سال طول کشید که بتونم ملزومات ورود به دانشگاه رو به دست بیارم. دو سال، که خیلی سخت و جدی از صبح تا شب تو کتابخونه با یکی دیگه از دوستام که اونم شرایط من رو داشت درس خوندیم.
حالا دیگه بیست و شش سالم شده بود. همش به بچه آوردن فکر میکردم و به خودم میگفتم من نباید یه امر مهم در زندگیم رو فدای یه امر دیگه کنم. به دوستام هم میگفتم زندگی ما یه بُعدی شده و فکر کردن به درس و کسب موقعیت اجتماعی ما رو از جنبه های دیگه زندگی باز داشته. بالاخره تصمیم گرفتم بچه دار شم. با یه برنامه ریزی دقیق و اینکه کی باردار بشم، کی بچه دنیا میاد، تا اون موقع واحد های که باید پاس میکردم و ... خدا هم کمک کرد و همون ماهی که تصمیم گرفتیم باردار شدم. ولی فقط حساب ویار رو نکرده بودم. ویار بسیار سخت که تنهایی و سرمای زمستان و خونه کوچیک بیست و هفت هشت متری که مثل دخمه بود هم در شدتش بی تاثیر نبود.
زمان امتحانات پایان ترم رسید و حال من خیلی بد بود. تمام تلاش های دو ساله خودم رو بر باد میدیدم. روز یکی از امتحانات که خیلی هم براش خونده بودم ولی فقط از روی تخت نمیتونستم پایین بیام، همسرم استخاره کرد و من نرفتم امتحان رو بدم. بقیه امتحانات رو هم ندادم و عملا از خیر دانشگاه به این صورت گذشتم.
ادامه دارد...
🆔 @asanezdevag
2.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 «ببینید وقتی یک بی حجاب وارد جامعه میشود چه خطراتی دارد؟!»
#استاد_عالی
🆔 @asanezdevag
#استاد_قرائتی
💥نمی دانیم چه کرده...
حالا شما توی روی مادرت میایستی، [میگویی] حرف نزن! نمیخواهم! به تو چه!
بابا جان، مادر است، میدانی چه قدر نخوابیده؟! میدانی چه قدر بیخوابی کشیده؟! پنج رقم خدمت کرده، در بدنش که بودی، از خون بدنش تغذیه کردی، از بدنش آمدی بیرون، از شیرش تغذیه کردی، وقتی خواسته بمیرد، اموالش را برای ارث برای تو گذاشته، یعنی از خونش، از شیرش، از ثروتش،
سه شیفته هم کار کرده، مجانی هم کار کرده، با عشق هم کار کرده، خسته هم نشده، هیچوقت هم منتظر نبوده که کی شود که تمام شود، شما در سربازی، سربازی خدمت میکنی، ولی هی منتظری کی شود تمام شود، در اداره خدمت میکنی، ولی هی منتظری کی شود بازنشست بشوی.
هیچ مادری نمیگوید که کی شود که بازنشست بشوم. یعنی بازنشستگی ندارد، یک مادر بیست، سی تا مدیر کل است، مدیر کل تغذیه هست، مدیر کل حفاظت و امنیت هست، مدیر کل بهداشت و درمان هست، مدیر کل آموزش و پرورش هست، یعنی تمام نیازهای این بچه را تأمین میکند. ما نمیدانیم مادر چه کرده است، نمیدانیم پدر چه کرده است.
🌐 درسهایی از قرآن - ۲۵- ۶- ۱۴۰۰
#مادری
#پدری
🆔 @asanezdevag
#تربیت_فرزند (قسمت اول )
💠دوسال اول بعد از تولد
🌺استاد شجاعی 🌺
✳️خصوصیات کودک در هفت سال اول زندگی
از احادیث و روایات مختلف بر میآید که هفت سال اول زندگی کودک، سالهای آزادی و سلطنت او در خانواده است؛ لذا در این سالها باید از محدود کردن او در هر زمینهای بپرهیزید. اما این جمله به معنی عدم آموزش کودک در خانواده نیست. بلکه شما باید سعی کنید با انجام رفتارهای صحیح و عادت دادن کودک به رعایت آنها این رفتارها را به عادات اخلاقی او تبدیل کنید. از قبیل رعایت کامل بهداشت کودک، منظم کردن وسایل شخصی او و...
در ارتباط باتربیت کودک در هفت سال اول مفصلاً توضیح خواهیم داد.
💟خصوصیات 2 سال اول بعد از تولد
🔶2 سال اول زندگی کودک شما، دوران پایهریزی تفکر، عواطف، احساسات، تعقلات و... است.
لوح سفید ذهن کودک شما آرام آرام از نقشهای متفاوت پر شده و شروع به انجام بسیاری از فعالیتها از قبیل نشستن، راه رفتن، پریدن، پرت کردن، بیان کلمات و اصوات مختلف، تشخیص بعضی از رنگها، تمیز دادن خشم از مهربانی، درک حالتهای عاطفی و... خواهد نمود.
🔷کودک در اوج وابستگی و نیاز به پدر و مادر خلق شده است و درست در همین زمان است که شما میتوانید دو نوع تفکر را در ذهن او ایجاد کنید:
1⃣ پاسخ صحیح و به موقع به تمام نیازهای کودک توسط پدر و مادر، حس آرامش، امنیت، اعتماد به نفس و خوشبینی به انسانها و جهان هستی را در او به وجود میآورد.
2⃣عدم پاسخ مناسب و فوری به نیازهایش، او را فردی مضطرب، با احساس عدم امنیت و آرامش و بدبینی به تمام انسانها و جهان هستی بار خواهد آورد.
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۶۷ #ازدواج_آسان #فرزندآوری #ساده_زیستی #قسمت_اول من متولد ۶۳ هستم. سال ۸۱ وارد شریف
#تجربه_من ۵۶۷
#فرزندآوری
#سبک_زندگی_اسلامی
#قسمت_دوم
از خیر دانشگاه گذشتن خیلی برام سخت بود. تمام بچگی و نوجوانی و جوانی من به این گذشته بود که خوب درس بخونم و موقعیت خوب اجتماعی به دست بیارم. اصلا هیچ ارزشی جز این مسأله برام تعریف نشده بود و درس خواندن جزئی از وجودم بود. این هایی که میگم فقط برای من نبود ها. برای همهی دختران و پسران نسل ما و حتی همین الان بوده و هست. حالا یکی بر حسب استعداد یا موقعیت یا تلاشش به دست میاره و هم خودش هم خانواده اش باهاش حال میکنن، یا به دست نمیاره و و حسرت میخوره یا سرخورده میشه یا...
برای منم خیلی سخت بود مخصوصا وقتی دوستان دیگه ام رو میدیدم که علی رغم رزومه ضعیفتر از من دارن درس میخونن و دانشگاه میرن ولی من فقط بچه داری میکردم. البته در این برهه دچار یه دو گانه ای شده بودم. هم از دانشگاه نرفتن حسرت میخوردم، هم از اینکه کار مهمی کرده بودم و در شرایطی که هیچ کس اونجا بچه نمی آورد، بچه آورده بودم، خوشحال بودم.
وقتی پسرم شش ماهه شد دوباره تصمیم گرفتم برای یه دانشگاه دیگه که تو اون شهر بود اقدام کنم. ولی اولا پسرم فقط شیر میخورد و غذا خور نبود و من نمیتونستم حتی برای ساعاتی ولش کنم و دوماً دچار یه تغییرات فکری عمیق و خوب شده بودم که فقط از الطاف خدا بود.
گاهی بعضی تصمیمات، مسیر زندگی آدم رو کاملا عوض میکنه و البته لطف خدا را به زندگی سرشار میکنه. نمیخواستم دوران طلایی بچه آوردن رو صرف درس خواندن بکنم و از این امر مهم زندگیم غافل بشم، بچه آوردم. بعد خدا لطف کرد و دریچه های تازه فکری و معرفتی به روم باز شد.
یه استادی میگفتن آدم ها سه جور زندگی میکنن. برخی در زندگی همون کارهایی رو انجام میدن که همه انجام میدن، همه مثل هم در یه نقشهِ شکل گرفته، حرکت میکنند. زندگی اکثر ما اینجوریه... بعضی آدم ها بر اساس علایقشون زندگی میکنن. این شیوه زندگی بهتره، چون حداقل انسان بی فکر و اندیشه زندگیش رو به خاطر یه الگوی اجتماعی از پیش تعیین شده که هیچ تناسبی هم با توانایی ها و شرایط و علایق فرد نداره، تباه نمیکنه... ولی بعضی آدم ها بر اساس وظایفشون زندگی میکنن. یعنی نگاه میکنن که توی این دنیا باید چیکار کنن بعد حساب شده زندگی میکنن.
حضرت زهرا سلام الله علیها یه دعایی دارن که میگن خدایا کمک کن که بر اساس وظایفمون زندگی کنیم و وظایفمون رو خوب انجام بدیم.
این چیزهایی که بالا گفتم رو بعدا خوندم و شنیدم ولی واقعیتش اینه که بعد از تولد پسرم خیلی از مادر بودن لذت میبردم و همش هم خدا رو شکر میکردم که بدون دغدغه کار و درس به بچه داری میرسم.
کم کم به این نتیجه رسیدم که اصلا از ابتدا زندگی ما اشتباه بوده. این اشتباه بود که اینهمه بُعد درس و فعالیت های اجتماعی رو در نظر ما با ارزش کردن و هیچ وقت به ارزش واقعی زن بودن و مادر بودن و حفظ حریم خانواده برامون صحبت نشد.
خیلی از دوستان و فامیل ازم سوال میکردن که چرا درسم رو تموم نکردم؟! منم میگفتم چون میخواستم به کار مهمتر از درس بپردازم. همین مسأله خیلی روی زنان فامیلمون تاثیر داشت. خوب کسانیکه ما رو به درس خون بودن و باهوش بودن میشناختند وقتی میدیدند که من با قاطعیت و از روی فکر بچه آوردم و خیلی هم راضی ام براشون جالب بود.
من بعد ها به دوستام میگفتم که ما به یک قیام و جهاد زنان تحصیلکرده در امر فرزندآوری نیاز داریم. چون از حدود مثلاً صد سال پیش که تحت تاثیر فرهنگ غربی بحث تحصیل و کار زن در جامعه ارزش شد، همزمان خانه داری و فرزند آوری بی کلاسی و بی سوادی و ضد ارزش شد. در اینچنین فضایی اگر یه خانم دیپلمه بچه زیاد بیاره و خانه دار باشه، اگرچه که در نزد خدا کارش بسیار ارزشمنده ولی جامعه فکر میکنه از سر ناچاری و بی کلاسی بچه آورده، ولی اگه یک زن در موقعیت خوب تحصیلی و اجتماعی برگرده به اصل نیاز خانواده و با اقتدار بچه زیاد بیاره، این فرهنگ و باور غلط فرهنگی در جامعه کم کم از بین میره انشاالله
پسرم که دو ساله شد، پسر دومم رو باردار شدم و بعد هم به ایران برگشتیم. اختلاف سنی شون دو سال و هشت ماه شد. البته با اینکه این بار ایران بودیم ولی مامانم مریض بودن و سر این یکی هم خیلی نتونستن کمکی کنن. همسرم هم هیات علمی یکی از دانشگاه های تهران شدند و خیلی سرشون شلوغ بود.
وقتی اومدیم ایران با همه پس انداز مون یه آپارتمان کوچیک خریدیم که چون قرض مون زیاد بود نتونستیم توش بشینیم. از وسایل هم فقط یه گاز و یه یخچال و یک ماشین لباسشویی همه ایرانی خریدیم. فرش هم از یکی از اقوام گرفتیم و با ظرف و ظروفی که از جهازم باقی مانده بود زندگی رو در ایران شروع کردیم.
ادامه دارد...
🆔 @asanezdevag
9.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای امام زمانم چه کنم؟؟؟؟😢❤️
🌱اللهم عجل لولیک الفرج🌱
🆔 @asanezdevag
11.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥🔥 میراث شوم 🔥🔥
☑️استادمحمدمسلم وافی
❌حتما ببینید ❌
🆔 @asanezdevag
♦️«سزارین» درد بیشتری دارد
رئیس اداره جوانی جمعیت وزارت بهداشت:
🔹بیش از نیمی از زایمانها در ایران به روش سزارین است در حالیکه استاندارد جهانی ۱۵درصد است.
🔹به مادر گفته نمیشود «سزارین درد بیشتری دارد» و تا زمان کشیدن بخیهها حدود ۱۴ روز مادر درگیر است.
🔹اینکه گفته میشود بارداری زیر ۱۸ و بالای ۳۵ سال پرخطر است، نادرست است
🆔 @asanezdevag
💚عبا و عمامه را چند تکه کردم
و با آن بچه هارا خشک و قنداق کردم
✅داستانی جالب
یکی از علما تعریف می کرد
یک وقتی در مشهد
به منزل یکی از آشنایان که از سادات بود
رفتیم.
اتفاقا شبی بارانی بود
و خانم خانه نیز زایمان کرده بود
و چند قلو
شوهرش هم سرکار بود و منزل نبود
متوجه شدیم حالش مساعد نیست.
به او گفتم شما استراحت کنید
من از بچه ها نگهداری می کنم
نصف شب دیدم
بچه ها خیلی گریه می کنند
فهمیدم خودشان را کثیف کرده اند
به حیاط منزل رفتم تا کهنه ها را بیاورم
و آن هارا پاک و قنداق کنم
اما متاسفانه باران آمده بود
و تمام کهنه هارا خیس کرده بود
به داخل اتاق برگشتم عبا عمامه خود را چند تکه کردم و به وسیله آن بچه هارا خشک و قنداق کردم
اذان صبح به طرف حرم امام رضا
علیه السلام
حرکت کردم در بین راه چند سگ به من حمله کردند، مشغول دفع سگ ها بودم
که یک سید جلو آمد و سگ هارا رد کرد
به من گفت؛ آیا کسی که تا صبح از بچه های ما مراقبت کرده ما قادر نیستیم چهارتا سگ را از او دور کنیم و غیب شد..
این داستان را که خواندم
با خود گفتم
وقتی به کسی که از کودکان دیگران شبانه نگهداری کرده اینگونه لطف و عنایت
می شود،به من مادری که هرشب از بچه شیعه ی امیرالمؤمنین نگهداری می کنم
نگاه ویژه نمی شود؟!
✅ منبع: فرزند ارشد خانواده ۱۵ نفره
🆔 @asanezdevag
1_2517085039.pdf
حجم:
257.7K
❤️ جدول غذایی بعد از زایمان
🔆 غذاهایی که در لیست آمده
با نمک سالم و روغن زرد
آماده بشه...
🆔 @asanezdevag