✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستانـــ
🌸⇐پادشاهی سه وزیر داشت خواست یکی را به صدر اعظمی خود برگزیند. به هر یک، یک تخم گلی داد و گفت بروید این تخم گل را در گلدانی بکارید. هر کدام خوب و بهتر رشدش دادید شاه میشوید.
🌸⇐هر سه رفتند و پس از 3 ماه خدمت شاه رسیدند. دو وزیر گل بزرگی داشتند اما وزیر سوم گلدان خالی آورد.
🌸⇐آن دو، گل خود را به شاه تقدیم کردند. شاه از وزیر سوم پرسید چرا گلدان تو خالی است؟ گفت: قربان من این دو را نمیدانم ولی من تخم گل را کاشتم و 3 بار خاکش را عوض کردم اصلا رشد نکرد. گلدان خالی خدمت شریف آوردم.
🌸⇐شاه آن وزیر را در آغوش کشید و گفت: احسن تو صدر اعظمی. آن دو وزیر گفتند: اعلی حضرت ایشان اصلا تخم را رشد نتوانستند بدهند تا سر از خاک بیرون آورد! شاه گفت: این دو وزیر را زندانی کنید تا بگویم.
🌸⇐شاه ادامه داد ای دروغگویانِ فریبکار! من هر 3 تخم گل را در آب جوشانده بودم .شما تخم گل را عوض کردید اما این وزیر راستگوترین بود و تخم خودش را کاشت. من صدر اعظم دزد و فریبکار و دروغ گو نمیخواهم.
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
🇮🇷کانال اساتید انقلابی
http://eitaa.com/asatid_enghelabi
http://sapp.ir/asatid_enghelabi