با شور و نوا / شوق کربلا/در راه ولا/عهد خود بستیم
با عزم تمام/داریم این کلام/در راه امام/ سید علی هستیم
همین برای ما بود سعادت
ز دشمنان دین کنیم برائت
که انتهای راه ماست شهادت
(حسین یا مولا)2
____________________
ای یار علی/نور منجلی/حامی ولی/یا حضرت زهرا
مظلومه ترین/بانوی زمین/ای تو بهترین/مادر دنیا
تویی تویی شهیده ی ولایت
شود الهی جان من فدایت
کجا باید بیام برا زیارت
(الا ای مادر )2
____________________
غایب از نظر/بیا از این سفر/امام منتظر/یا اباصالح
امیر بت شکن/بیا یابن الحسن/شده آوای من/یا اباصالح
بیا که بی تو زندگی سرابه
بیا که بی تو شیعه در عذابه
بیا که نور تو به دل بتابه
(بیا یا مهدی)2
گزارش لحظه به لحظه از کاروان آسمانی ها
🔴کاروان اسمانی ها در حال آماده شدن برای حرکت به سمت سرزمین نور
@asemaaniha313
گزارش لحظه به لحظه
🔴کاروان آسمانی ها راس ساعت ۷:۳۰ به سمت سرزمین نور حرکت کرد
@asemaaniha313
#سفرنامه_راهیان_نور
به نام خدا، به یاد خدا و برای خدا
بالاخره انتظار به پایان رسید و امروز راهی شدیم، راهی سفری پر خاطره و شروع اتفاقات تازه انگار خبر داشتم وقت گرفتنِ زنگارِ دل است…
نرسیده به عید به سمت خانه تکانی دل، مگر نه اینکه دل هم به خانه تکانی نیاز دارد و چه جایی بهتر از اینجا که میرویم؟!
@asemaaniha313
#سفرنامه_راهیان_نور
🔸️قسمت۲
اتوبوس حرکت میکند و من در انتظار دیدنِ تابلوی دوکوهه
گاهی سرم رو گرم بازی با بچه ها میکنم
گاهی مداحی و مولودی گوش میکنم
و گاهی هم مناجات و کم کم با صدای مناجات سید رضا نریمانی چشمانم بسته میشود...
با صدای نماهنگ داخل اتوبوس خواب از سرم پریده و چشمانم برق میزند…
🔴به دو کوهه رسیدیم...
@asemaaniha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علایم گرسنگی آسمانی ها
@asemaaniha313
#سفرنامه_راهیان_نور
🔸️قسمت ۳
ساختمان های پنج طبقه، قایق ها و تانک هایی که روی زمین بود…
اینجا هنوز هم صدای شهید همت ها به گوش میرسد.
پس از اقامه نماز ، جابه جا شدن و صرف شام تخت هایشان مشخص می شود راهی گردان تخریب میشویم...
پیاده روی در این مسیر و گاهی سکوت بچه ها و گاهی همخوانی آنها برای دیدنِ حسینیه باعث می شد مدام در ذهنم به این فکر کنم که جایی بهتر از اینجا برای خلوت با خدا وجود ندارد که ندارد.
ساختمانی متفاوت با بقیه ساختمانها که در انتهایی ترین نقطه دوکوهه قرار داشت و قرار و آرام همه بچه های گردان تخریب بود. مکان مقدسی که روزگاری تخریب چی ها در آن بازار معامله ای داشتند.
در کنارش قبرهایی که کنده شده بود تا تخریبچی ها شب ها در آن بخوابند و راز و نیاز کنند و نماز شب بخوانند. "حسینیه تخریب" با وجود گذر سالها همچنان با ابهت در جای خود ایستاده بود و هنوز به حضور یاران سفرکرده اش می بالید... همه جای حسینیه صحبت از تخریبچی های شهیدش داشت و شاخص تر از همه معاون فرمانده گردان، شهید حاج محسن دین شعاری، مردی با محاسن بلند... آنجا هر که می خواست از او حرف بزند می گفت: حاج محسن، فرمانده ای خوش سیما و خوش مرام بود که هرکه اولین بار میدیدش عاشقش میشد.
خاطرات و فضای روحانی حسینیه تخریب و شنیده هایمان از حاج محسن دین شعاریاش در یادمان ماند تا اینکه مزارش در گلزار شهدای بهشت زهرا بشود مکانی برای رفع خستگی و دلتنگی و تنفس در شبهای جمعه
بعد از روضه و روایت گری های رزمنده های تخریب چی برمیگردیم و شب را در دوکوهه سپری کردیم هوا خنک و عالی بود…
@asemaaniha