eitaa logo
آسمان اقتدار
484 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
9 فایل
مقام‌ معظم‌ رهبری: ما به قدرت اول موشکی منطقه تبدیل شده ایم و دشمن می‌داند که اگر یکی بزند، ده‌‌تا می‌خورد. کانال آسمان اقتدار به معرفی اخبار مربوط به دستاوردها و توانمندی های نیروی هوافضا می‌پردازد 📨ادمین کانال @adminasemaneghtedar
مشاهده در ایتا
دانلود
📣 بعضی آرزوهات رو خاک کن 🔹زندگی هر چقدر هم که بد به نظر برسه، همیشه کاری هست که بشه انجام داد و توش خوشحال بود. 🔸گاهی لازمه یه آرزوهایی رو خاک کنی تا به‌جاش جوانه آرامش در وجودت سبز بشه. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 کور خود و بینای مردم 🔹روزی از روزهای بهاری باران به‌شدت در حال باریدن بود. خب در این حالت هرکسی دوست دارد، زودتر خود را به جایی برساند که کمتر خیس شود. 🔸رندی از پنجره به بیرون نگاه کرد و همسایه خودش را دید. او می‌دوید تا زودتر خودش را به خانه برساند. 🔹رند پنجره را باز کرد و فریاد زد: آهای همسایه! چیکار می‌کنی؟ خجالت نمی‌کشی از رحمت خدا فرار می‌کنی؟ 🔸مرد همسایه وقتی این حرف رند را شنید، دست از دویدن کشید و آرام‌آرام به‌سمت خانه رفت. در حالی که کاملا موش آب‌کشیده شده بود. 🔹چند روز گذشت. این بار رند خود در میانه باران گرفتار شد. 🔸به‌سرعت در حال دویدن به‌سوی خانه بود که همسایه سرش را از پنجره بیرون آورد و گفت: آهای! خجالت نمی‌کشی از رحمت خدا فرار می‌کنی!؟ چند روز قبل را یادت هست به من می‌گفتی چرا از رحمت خدا فرار می‌کنی؟ حال خودت همان کار را می‌کنی؟ 🔹رند در حالی که سرعت خودش را زیادتر کرده بود، گفت: چرا یادم هست. به همین خاطر تندتر می‌دوم که زیادتر رحمت خدا را زیر پایم نکنم. 🔸هستند کسانی که از زمین و زمان ایراد می‌گیرند، اما برای رفتارهای خودشان هزار و صد توجیه ذکر می‌کنند. ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 مراقب باشیم، لذت‌های گذرا ما را از رستگاری محروم نکند 🔹مردی نابینا درون قلعه‌ای گرفتار شده بود و نومیدانه می‌کوشید خودش را نجات دهد. 🔸چاره را در این دید که با لمس‌کردن دیوارها، دری برای رهایی پیدا کند. 🔹پس، گرداگرد قلعه را می‌گشت و با دقت به تمام دیوارها دست می‌کشید. 🔸همچنان که پیش می‌رفت با چندین در بسته روبرو شد اما به تلاش و جستجو ادامه داد. 🔹ناگهان برای لحظه‌ای دست از دیوار برداشت تا دست دیگرش را که احساس خارش می‌کرد لمس کند، درست در همان زمان کوتاه، مرد نابینا از کنار دری گذشت که قفل نشده بود و چه بسا می‌توانست رهایی‌اش را به ارمغان آورد، پس به جستجوی بی سرانجامش ادامه داد. 🔰بسیاری از ما در تکاپوی دستیابی به آزادی و خوشبختی هستیم، متاسفانه، گاهی تلنگری شبیه خارش دست، لذت‌های گذرا یا چیزهایی از این دست، ما را از جستجو و دستیابی به دری گشوده به سوی رهایی و رستگاری محروم می‌کند. ✅ به تریبون آزاد بپیوندید 👇👇 https://eitaa.com/tribonAzad
📣 انتظار روزهای آینده، لذت امروز را از یادت نبرد 🔹برگ‌های کاهو را یکی‌یکی جدا می‌کرد تا به ته آن برسد. 🔸با خود می‌گفت: حتما آخرش خیلی خوشمزه‌تر است. 🔹وقتی به آخرش رسید با کمال تعجب متوجه شد که مزه‌ای غیر از همان مزه کاهو در ته این سبزی نیست! 💢 در زندگی نیز گاهی خیالباف می‌شویم. آرزوهای دور و دراز باعث می‌شود بیندوزیم و بیندوزیم تا ببینیم در آینده چه لذتی دارد. 🔺این در حالی است که همین لحظاتی که در آن هستیم، سرنوشت ما را می‌سازد. باید به فکر آینده بود؛ ولی نه به قیمت نابودی و انتظارات بیهوده الان! 🔺سرنوشت ما همان کاهویی است که در حال کندن برگ‌های آن هستیم، بی‌آنکه مزه آن را بفهمیم. ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
🔅 ✍️ طعم شیرین هدیه 🔹روزی فردی جوان هنگام عبور از بیابان، به چشمه آب زلالی رسید. 🔸آب به‌قدری گوارا بود که مرد سطل چرمی‌اش را پر از آب کرد تا بتواند مقداری از آن آب را برای استادش که پیر قبیله بود، ببرد. 🔹مرد جوان پس از مسافرت چهارروزه‌اش، آب را به پیرمرد تقدیم کرد. 🔸پیرمرد، مقدار زیادی از آب را لاجرعه سر کشید و لبخند گرمی نثار مرد جوان کرد و از او بابت آن آب زلال بسیار قدردانی کرد. 🔹مرد جوان با دلی لبریز از شادی به روستای خود بازگشت. 🔸اندکی بعد، استاد به یکی دیگر از شاگردانش اجازه داد تا از آن آب بچشد. 🔹شاگرد آب را از دهانش بیرون پاشید و گفت: آب بسیار بدمزه است. 🔸ظاهرا آب به‌علت ماندن در سطل چرمی، طعم بد چرم گرفته بود. 🔹شاگرد با اعتراض از استاد پرسید: آب گندیده بود. چطور وانمود کردید که گواراست؟ 🔸استاد در جواب گفت: تو آب را چشیدی اما من خود هدیه را چشیدم. 🔹این آب فقط حامل مهربانی سرشار از عشق بود و هیچ‌چیز نمی‌تواند گواراتر از این باشد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 قدردان زحمات پدر و مادرت باش 🔹دکتری به خواستگاری دختری رفت، ولی دختر او را رد کرد و گفت: به‌شرطی قبول می‌کنم که مامانت به عروسی نیاید. 🔸آن جوان در کار خود ماند و نزد یکی از اساتید خود رفت و با خجالت گفت: در سن یک‌سالگی پدرم از دنیا رفت و مادرم برای اینکه خرج زندگی‌مان را تامین کند در خانه‌های مردم رخت و لباس می‌شست. 🔹حالا دختری که خیلی دوستش دارم شرط کرده فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است. نه فقط این، بلکه این گذشته مادرم مرا خجالت‌زده کرده است. به‌نظرتان چه‌کار کنم؟! 🔸استاد به او گفت: از تو خواسته‌ای دارم؛ به منزل برو و دست مادرت را بشور. فردا نزد من بیا تا بگویم چه‌کار کنی. 🔹جوان به منزل رفت و این کار را کرد. با حوصله دستان مادرش را در حالی که اشک بر روی گونه‌هایش سرازیر شده بود، شست. 🔸اولین بار بود دستان مادرش را در حالی که از شدت شستن لباس‌های مردم چروک شده و تماما تاول زده و ترک برداشته‌ بود، می‌دید، طوری که وقتی آب روی دستانش می‌ریخت از درد به لرز می‌افتاد. 🔹پس از شستن دستان مادرش نتوانست تا فردا صبر کند و همان موقع به استاد خود زنگ زد و گفت: ممنونم که راه درست را نشانم دادی! من مادرم را به امروزم نمی‌فروشم، چون او زندگی‌اش را برای آینده من تباه کرده است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 قرض زیاد، انسان خوش‌قول را بدقول می‌کند 🔹روزی مرد آبروداری را دیدم که گریه می‌کرد. از وی علت را جویا شدم. 🔸او گفت: از مرد خسیسی مبلغی قرض گرفته‌ام و از پرداخت آن عاجزم. هر روز به درِب خانه‌ام می‌آید و مزاحم همسرم می‌شود. 🔹به او گفتم: چرا از او شکایت نمی‌کنی؟ 🔸گفت: به ‌خدا اگر مسئله‌ قرض نبود، خودم از خانه بیرون می‌آمدم و زیر گوشش می‌زدم ولی چون بدهکارم، اگر با او جروبحث کنم و بگویم مزاحم خانه‌ من نشو، در گوشه‌ای رفته و بلند داد می‌زند که بدهی خود را بده تا مرا دمِ درِ خانه‌ات نبینی. هرکسی هم صدای دادوفریاد او را بشنود به او حق می‌دهد که به‌دنبال بدهی‌اش آمده است. 🔅حضرت علی علیه السَّلام می‌فرمایند: «قرض زیاد، انسان خوش‌قول را بدقول می‌کند.» 💢 همان‌قدر که قرض‌الحسنه دادن مستحب است، قرض‌الحسنه گرفتن مکروه است. سعی کنیم، تا حد امکان قرض نگیریم؛ زیرا بدهی، انسان را نزد همه خوار، زبانش را کوتاه و سرش را به زیر می‌افکند. ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 چه بسیار بلاهایی که خدا از ما دور می‌کند 🔹روزگاری در مرغزاری گنجشکی بر شاخه یک درخت لانه‌ای داشت و زندگی می‌کرد. 🔸گنجشک هر روز با خدا رازونیاز و درددل می‌کرد و فرشتگان هم به این رازونیاز هرروزه خو گرفته بودند. 🔹تا اینکه بعد از مدت زمانی، طوفانی رخ داد و بعد از آن، روزها گذشت و گنجشک با خدا هيچ نگفت! 🔸فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان اين‌گونه می‌گفت: می‌آيد، من تنها گوشی هستم كه غصه‌هايش را می‌شنود و يگانه‌قلبی‌ام كه دردهايش را در خود نگه می‌دارد. 🔹و سرانجام گنجشک روی شاخه‌ای از درخت دنيا نشست. فرشتگان چشم به لب‌هايش دوختند. 🔸گنجشک هيچ نگفت و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آنچه سنگينی سينه توست. 🔹گنجشک گفت: لانه كوچكی داشتم. آرامگاه خستگی‌هايم بود و سرپناه بی‌كسی‌ام. تو همان را هم از من گرفتی. اين طوفان بی‌موقع چه بود؟ چه می‌خواستی از لانه محقرم؟ كجای دنيا را گرفته بود؟ 🔸و سنگينی بغضی راه بر كلامش بست. سكوتی در عرش طنين‌انداز شد. فرشتگان همه سربه‌زير انداختند. 🔹خدا گفت: ماری در راه لانه‌ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه‌ات را واژگون كند. آن‌گاه تو از كمين مار پر گشودی. 🔸گنجشک خيره در خدايی خدا مانده بود. 🔹خدا ادامه داد: و چه بسيار بلاها كه به‌واسطه محبتم از تو دور كردم و تو ندانسته به دشمنی‌ام برخاستی. 🔸اشک در ديدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چيزی در درونش فروريخت و های‌های گريه‌هايش ملكوت خدا را پر كرد. ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 میدان جهاد با نفس را ترک نکن 🔹رهروی معرفتی نزد استاد خویش آمد و گفت: مرا در این مسیر ابلیس با لشکر انس و جن خویش ضربه می‌زند و مرا حس یأس و شکست دست می‌دهد. چه کنم با این همه شکست؟ 🔸استاد گفت: در بسیاری از میدان‌های نبرد، شرط شکست و پیروزی حریف آن است که بر تو ضربه‌ای زند و آدمی را قدرت دفع آن ضربه نباشد. مانند میدان کشتی که اگر کمر بر زمین خورد، وسط معرکه آدمی مغلوب و سرافکنده می‌شود. 🔹ولی میدان مبارزه با نفس معیارش چنین نیست. بارها انسان طعنه‌ها می‌خورد، شماتت می‌شود و تهمت‌ها می‌شنود و دفاعی نمی‌کند که این‌ها نه‌تنها علامت شکست نیست، بلکه علامت اصلاح نفس و پیروزی است. 🔸شکست در این میدان فقط زمانی است که میدان جنگ را ترک کنی. 💠إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ؛ به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است.» (فصلت:۳٠) ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 قرآن قوی‌ترین بمب اتمی دنیا برای کشتن نفس 🔹روزی معلم قرآن در کلاس گفت: قرآن بالاترین و قوی‌ترین بمب اتم دنیاست. 🔸باورش برای ما سخت بود. چگونه یک کتاب کاغذی که قابل سوختن است چنین قدرتی می‌تواند داشته باشد؟ 🔹معلم گفت: همه سلاح‌های دنیا حتی بمب اتم نهایت قدرتش برای کشتن انسان است. یا خود او را می‌کُشد یا سرزمین و محل زندگی او را ویران می‌کند تا خود او را بکشد. 🔸در حالی که قبل از جنگ‌ها اگر هوای نفس انسان‌ها کشته شود و آدمی بداند که برای ویران‌کردن و کشتن و گرسنگی‌دادن و شکنجه کسی به دنیا نیامده است، هیچ سلاح اتمی ساخته نمی‌شد و هیچ بمب و اسلحه‌ای را بشر تاکنون اختراع نکرده بود. 🔹اگر دنیا با قرآن آشنا می‌شد و عمل می‌کرد، انسان‌ها هوای نفس خود را می‌کشتند پس هیچ نیازی به ساخت سلاح‌های کشتار جمعی نداشتند. 🔸در نتیجه قرآن قوی‌ترین بمب اتمی دنیاست و به‌ندرت کسی می‌تواند با تقوا آن را در کارگاه قلب خود غنی‌سازی کند. بمبی که قدرت تخریب دنیا که هیچ بلکه تمام کائنات را دارد و همه در روز قیامت قدرت حساب و کتاب و کُشندگی و نابودی آن را خواهیم دید. ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 اگر می‌خواهی فرزند خوبی داشته باشی اول روی خودت کار کن 🔹دو برادر بودند که یکی پیشه رفتگری گرفت و دیگری دیوان‌سالار شد. 🔸برادر دیوان‌سالار همیشه مراقب فرزندان بود که گمراه نشوند و رفتگر نه بلد بود و نه از خستگی فرصت داشت وقتی صرف فرزندان خود کند. 🔹فرزندان دیوان‌سالار از اشرار شدند و فرزندان رفتگر از ابرار. 🔸دیوان‌سالار روی به برادر رفتگر خود کرد و گفت: در عجبم از تو که هیچ مراقبتی از فرزندان خویش نکردی و من بسیار کردم، ولی فرزندان تو آن شدند که من بر فرزندان خود از تربیتشان اراده کرده بودم. 🔹برادر رفتگر گفت: تو در زندگی، اعمال خود رها کرده بودی و ترسی از خدا نداشتی و مراقب اعمال فرزندان بودی که خطا نکنند. 🔸ولی من اعمال فرزندان خود رها کرده بودم و مراقب اعمال خود بودم که خطا و معصیت خدا نکنم. 💢 برای تربیت فرزند باید خود را نخست تربیت کرد. ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 بعد از سختی‌ها آسانی‌ست! 🔹راننده ترمز گرفت! دست‌انداز را که رد کرد، رو به مسافر بغل‌دستی‌اش گفت: این دست‌انداز‌ها اگر نبود، سَرِ تقاطع‌ها خیلی خطرناک می‌شد! خدا خیرشان دهد! 🔸گاهی هم زندگی می‌افتد توی دست‌انداز! اگر دست‌اندازهای زندگی نبود خطر روزگار پرتقاطع زیاد می‌شد. 🔹لابد خدا می‌خواهد از این خطر کم کند، سختی‌ها را دست‌انداز می‌کند تا زندگی‌مان کم‌خطر‌تر شود! ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 پرنده‌‌های زندگی‌ات را آزاد کن! ‌‌‌‌‌‌‌ 🔹پسربچه‌ای پرنده زيبايی داشت و به آن پر‌نده بسيار دلبسته بود. 🔸حتی شب‌ها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش می‌گذاشت و می‌خوابید. 🔹اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرک حسابی كار می‌كشیدند. 🔸هر وقت پسرک از كار خسته می‌شد و نمی‌خواست كاری را انجام دهد، او را تهديد می‌کردند كه الان پرنده‌اش را از قفس آزاد خواهند كرد. 🔹پسرک با التماس می‌گفت: نه، كاری به پرنده‌ام نداشته باشيد، هر كاری گفتيد انجام می‌دهم. 🔸تا اينکه یک روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد و او با سختی و كسالت گفت: خسته‌ام و خوابم مياد. 🔹برادرش گفت: الان پرنده‌ات را از قفس رها می‌کنم. 🔸پسرک آرام و محكم گفت: خودم ديشب آزادش كردم رفت. حالا برو بذار راحت بخوابم، كه با آزادی او خودم هم آزاد شدم. 💢 اين حكايت همه ماست. تنها فرق ما، در نوع پرنده‌ای است كه به آن دلبسته‌ایم. 🔺پرنده بسياری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعيتشان، پاره‌ای زيبایی و جمالشان، عده‌ای مدرک و عنوان آكادمیک و... است. 🔺شيطان و نفس، هركسی را به چيزی وابسته‌ کرده‌اند و ترس از رهاشدن از آن، سبب شده تا ديگران و گاهی نفس خودمان از ما بيگاری كشيده و ما را رها نكنند. ‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌ ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 برای هر اتفاقی خودت را آماده کن 🔹مزرعه‌داری بود که زمین‌های زراعی بزرگی داشت و به‌تنهایی نمی‌توانست کارهای مزرعه را انجام دهد. 🔸تصمیم گرفت برای استخدام یک دستیار اعلامیه‌ای بدهد. چون محل مزرعه در منطقه‌ای بود که طوفان‌های زیادی در سال باعث خرابی مزارع و انبارها می‌شد افراد زیادی مایل به کار در آنجا نبودند. 🔹سرانجام روزی یک مرد میانسال لاغر نزد مزرعه‌دار آمد. 🔸مزرعه‌دار از او پرسید: آیا تاکنون دستیار یک مزرعه‌دار بوده‌ای؟ 🔹مرد جواب داد: من می‌توانم موقع وزیدن باد بخوابم. 🔸به‌رغم پاسخ عجیب مرد، چون مزرعه‌دار به یک دستیار احتیاج داشت او را استخدام کرد. 🔹مرد به‌خوبی در مزرعه کار می‌کرد و از صبح تا غروب تمام کارهای مزرعه را انجام می‌داد و مزرعه‌دار از او راضی بود. 🔸سرانجام یک شب طوفان شروع شد و صدای آن از دور به گوش می‌رسید. 🔹مزرعه‌دار از خواب پرید و فریاد کشید: طوفان در راه است. 🔸فورا به سراغ کارگرش رفت و او را بیدار کرد و گفت: بلند شو، طوفان می‌آید، باید محصولات و وسایلمان را خوب ببندیم و مهار کنیم تا باد آن‌ها را با خود نبرد. 🔹مرد همان‌طوری که در خواب بود، گفت: نه ارباب، من که به شما گفته بودم وقتی باد می‌وزد، من می‌خوابم. 🔸مزرعه‌دار از این پاسخ عصبانی شد و تصمیم گرفت فردا او را اخراج کند. 🔹سپس با عجله بیرون رفت تا خودش کارها را انجام دهد. اما با کمال تعجب دید که تمامی محصولات با تور و گونی پوشیده شده است. گاوها در اصطبل و مرغ‌ها در مرغ‌دانی هستند. پشت همه درها محکم شده است و وسایل کشاورزی در جای مطمئن و دور از گزند طوفان هستند. 🔸مزرعه‌دار متوجه شد که دستیارش فکر همه چیز را کرده و همه موارد ایمنی را در نظر داشته، بنابراین حق داشته که موقع طوفان در آرامش باشد. 💢 وقتی انسان آمادگی لازم را داشته باشد تا با مشکلات مواجه شود از چیزی ترس نخواهد داشت. ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 اعمال انسان بر چهره‌اش اثر می‌گذارد 🔹حاکمی ماهرترین نقاش مملکت خود را مامور کرد که در مقابل مبلغی بسیار، از فرشته و شیطان تصویری بکشد که به‌عنوان آثار هنری زمانش باقی بماند. 🔸نقاش به جست‌وجو پرداخت که چه بکشد که نماد فرشته باشد. چون فرشته‌ای برایش قابل رویت نبود کودکی خوش‌چهره و معصوم را پیدا نمود. 🔹روزهای بسیاری آن کودک را کنارش می‌نشاند و تصویر او را می‌کشید تا اینکه تصویری بسیار زیبا آماده شد که حاکم و مردم به زیبایی آن اعتراف نمودند. 🔸حال نوبت به کشیدن تصویر شیطان رسید، نقاش به جاهای بسیاری می‌رفت تا کسی را پیدا کند که نماد چهره شیطان باشد و به هر زندان و مجرمی مراجعه نمود، اما تصویر مورد نظرش را نمی‌یافت چون همه بندگان خدا بودند، هرچند اشتباهی کردہ بودند. 🔹سال‌ها گذشت اما نقاش نتوانست تصویر مورد نظر را بیابد. 🔸پس از چهل سال که حاکم احساس نمود دیگر عمرش به پایان نزدیک شده است، به نقاش گفت هر طور شده این طرح را تکمیل کن تا در حیاتم این کار تمام شود. 🔹نقاش بار دیگر به جست‌وجو پرداخت تا مجرمی زشت‌چهره با موهایی درهم‌ریخته را در گوشه‌ای از خرابات شهر یافت. 🔸از او خواست در مقابل مبلغی بسیار اجازہ دهد نقاشی‌اش را به‌عنوان شیطان رسم کند. او هم قبول نمود. 🔹چند روز مشغول رسم نقاشی شد تا اینکه روزی متوجه شد که اشک از چشمان این مجرم می‌چکد. 🔸از او علت را پرسید. مجرم گفت: شما قبلا هم از چهره من نقاشی کشیده‌اید. من همان بچه معصومی هستم که تصویر فرشته را از من کشیدی. امروز اعمالم مرا به شیطان تبدیل نموده است. ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 پندهای یک پدر به پسرش 🔹منتظر هیچ‌ دستی در هیچ‌جای این دنیا نباش و اشک‌هایت را با دستان خود پاک کن (همه رهگذرند). 🔸زبان استخوانی ندارد ولی این‌قدر قوی هست که بتواند به‌راحتی قلبی را بشکند (مراقب حرف‌هایت باش). 🔹به کسانی که پشت‌سرت حرف می‌زنند بی‌اعتنا باش، آن‌ها جایشان همان‌جاست، دقیقا پشت‌سرت (گذشت داشته باش). 🔸گاهی خداوند برای حفاظت از تو کسی یا چیزی را از تو می‌گیرد. اصرار به برگشتنش نکن. پشیمان خواهی شد. خداوند وجود دارد پس حکمتش را قبول کن. 🔹عمر من ۸۰سال است ولی مثل ۸ دقیقه گذشت و دارد به پایان می‌رسد. در این دقیقه‌های کم کسی را از خودت ناراحت نکن. 🔸قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته‌هایت را پیش خدا گلایه کنی، نظری به پایین بینداز و داشته‌هایت را شاکر باش. ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 در لحظه زندگی کن 🔹چند نفری که در جست‌وجوی آرامش و رضایت درون بودند، نزد یک استاد رفتند و از او پرسیدند: استاد شما همیشه یک لبخند روی لبت است و خیلی آرام و خشنود به نظر می‌رسی. لطفا به ما بگو که راز خشنودی شما چیست؟ 🔸استاد گفت: بسیار ساده است. من زمانی که دراز می‌کشم، دراز می‌کشم. زمانی که راه می‌روم، راه می‌روم. زمانی که غذا می‌خورم، غذا می‌خورم. 🔹آن چند نفر دلخور شدند و فکر کردند که استاد آن‌ها را جدی نگرفته. 🔸گفتند: تمام این کارها را ما هم انجام می‌دهیم، پس چرا خشنود نیستیم و آرامش نداریم؟ 🔹استاد به آن‌ها گفت: زیرا زمانی که شما دراز می‌کشید به این فکر می‌کنید که باید بلند شوید. زمانی که بلند شدید به این فکر می‌کنید که باید کجا بروید. زمانی که دارید می‌روید، به این فکر می‌کنید که چه غذایی بخورید. 🔸فکر شما همیشه در جای دیگر است و نه در آنجایی که شما هستید. به این علت است که از لحظه‌هایتان لذت واقعی نمی‌برید. همیشه در جای دیگر سیر می‌کنید و حس می‌کنید زندگی نکرده‌اید یا نمی‌کنید. ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 تو فقط زندگی کن 🔹اگه ازم بپرسین بزرگ‌ترین تجربه زندگی‌ات چیه؟ می‌گم یاد گرفتم تو کار خدا دخالت نکنم! ▪️شدنی می‌شه؛ ▫️نشدنی نمی‌شه؛ ▪️موندنی می‌مونه؛ ▫️رفتنی می‌ره؛ ▪️اونی که حرف ناحق زده پس می‌ده؛ ▫️اونی که دل شکونده پس می‌ده؛ ▪️اونی که تهمت زده پس می‌ده؛ ▫️اونی که خواسته خراب کنه خراب می‌شه. 🔸تو فقط زندگی کن! نفرین نکن، آه و ناله نکن، فقط بگذر و زندگی کن. 🔹اونی که اون بالا نشسته خودش همه چیو درست می‌کنه. 🔸یه باد هم می‌فرسته آمار همه کسایی که دلتو شکستن به گوشِت می‌رسونه. ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 فرصت‌ها چون ابر درگذرند 🔹شخصی گرسنه بود. برایش کلم آوردند. اولین بار بود که کلم می‌دید. 🔸با خود گفت: حتما میوه‌ای درون این برگ‌هاست. ‌ 🔹اولین برگش‌ را کند تا به میوه برسد اما زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یک برگ دیگر و... 🔸با خودش گفت: حتما میوه‌ ارزشمندی است که این‌گونه در لفافه‌اش نهادند. 🔹گرسنگی‌اش بیشتر شد و با ولع بیشتر برگ‌ها را می‌کند و دور می‌ریخت. 🔸وقتی برگ‌ها تمام شدند، متوجه شد میوه‌ای در کار نبود و کلم مجموعه‌ همین برگ‌هاست. 💢 ما روزهای زندگی را تندتند ورق می‌زنیم و فکر می‌کنیم چیزی اون‌ور روزها پنهان شده که باید هرچه زودتر به آن برسیم. در حالی که همین روزها آن چیزی است که باید دریابیم و درکش کنیم! 🔺زندگی، همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم، بنابراین قدر فرصت‌ها را ثانیه به ثانیه و ذره به ذره بدانیم. ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 برای زندگی‌ات هدف تعریف کن 🔹‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آدم بی‌هدف مانند مسافری‌ست که وارد پایانه مسافربری می‌شود. 🔸گرچه آنجا اتوبوس فراوان است، اما چون نمی‌داند کجا می‌خواهد برود، نمی‌تواند سوار هیچ‌کدام از آن‌ها شود. 🔹برای زندگی‌ات هدف تعریف کن وگرنه اتوبوس را اشتباه سوار می‌شوی. ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 مثل یک چای تلخ 🔹وقتی یک چای تلخ مقابلتان می‌گذارند چه می‌کنید؟ 🔸با یکی‌دو حبه قند آن را شیرین می‌کنید و نوشیدنش را بر خود گوارا می‌سازید. 🔹سختی‌های زندگی مثل همان چای تلخ هستند و نعمت‌های الهی درست شبیه همان حبه‌های قند. 🔸️و از آنجا که زندگی انسان بی‌رنج و مرارت نمی‌تواند باشد، ️خداوند توصیه می‌کند نعمت‌های مرا به یاد آورید. ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 از امروزت لذت ببر 🔹یادته کلاس اول که بودی از املا می‌ترسیدی؟ نگذشت؟ رد نشد؟ 🔸يادته واسه ریاضی راهنمایی ترس داشتی؟ الان چی؟ اصلا یادت میاد امتحانش رو؟ 🔹یادته واسه امتحان نهایی‌های دبیرستان تا صبح بیدار موندی؟! 🔸یادته واسه کنکور چه روزا و شبایی رو با استرس و نگرانی گذروندی؟! 🔹ولی الان چی؟ یه لحظه از اون استرس‌ها موند؟ تموم نشدن؟! 🔸نمی‌دونم الان تو چه مرحله‌ای هستی و داری چه فشاری رو تحمل می‌کنی ولی همه‌اش رد می‌شه... 🔹الکی خودتو اذیت نکن و به خودت استرس نده، از امروزت لذت ببر! ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 اگه چیزی رو ازت گرفتن، بهترش رو می‌خوان بهت بدن 🔹یه جمله خیلی قشنگی هست که می‌گه: 🔺«اگه لایقش باشی بهت تعلق می‌گیره و اگه لیاقتِ بیشتر از اونو داشته باشی ازت گرفته می‌شه.» 🔸پس بیخود برای چیزایی که از دست دادید ناراحت نباشید، حتماً قراره بهترش گیرتون بیاد! ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 رشدکردن درد دارد 🔸ترک عادت‌های بد، دردآور است، اما نتیجه‌اش زیبایی است. 🔹همان‌گونه که برای رشد بیشتر و زیباشدن درخت و خشک‌نشدن آن، گاهی اوقات هرس، اجباری است. 🔸بریدن شاخه‌های زاید هم درد دارد و هم زحمت؛ اما نتیجه آن رشد است و زیبایی. ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 هر کاری خواستی بکن اما... 🔹من به‌عنوان يک زن، نمی‌گويم ميز آرايش نداشته باشی، اما می‌گويم حداقل از ميز تحريرت بزرگ‌تر نباشد! 🔸نمی‌گويم لوازم آرايش نخر، اما می‌گويم حداقل كتاب هم بخر. 🔹من نمی‌گويم دل نبند، عاشق نشو، به‌خاطر عشقت فداكاری نكن! بلكه می‌گويم عاشق خوب كسی شو. به كسی دل ببند كه عشق را، اين صميميت روحانی را خوب بفهمد و بشناسد. 🔸نمی‌گويم هر ماه رنگ موهايت را به‌روز نكن، اما يادت نرود دانش و سوادت را هم به‌روز كنی، مقاله بخوانی و بدانی در دنيا چه می‌گذرد. 🔹من نمی‌گويم كمدت پر از لباس‌های رنگارنگ نباشد، اما می‌گويم كتابخانه‌ات بزرگ‌تر باشد. 🔸نگذار هيچ ابزاری را مثل اسباب‌بازی‌های كودكی اطرافت بريزند تا سرت گرم شود و نفهمی در جهان چه می‌گذرد. 🔹اصلا هر كاری خواستی بكن، اما انديشه‌ات را نفروش، برای خودت انديشه داشته باش. ‎‌‌‌ ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 اجازه نده افکار بد در ذهنت لانه کند 🔹ما نمی‌توانیم جلوی پرواز پرندگان را بگیریم، اما اجازه نمی‌دهیم روی سرمان فرود بیایند و لانه‌هایشان را روی سر ما بسازند. 🔸به همین ترتیب، ما نمی‌توانیم گاهی اوقات از ورود افکار بد به ذهنمان جلوگیری کنیم، اما نباید اجازه دهیم آن‌ها در مغز و فکر و روح و روان ما لانه کنند. ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 چه وقت انسان بزرگی می‌شویم؟ 🔹هرگاه از خوشبختی کسانی ‌که دوستمان ندارند، خوشحال شدیم. 🔸هرگاه برای تحقیرنشدن دیگران از حق خود گذشتیم. 🔹هرگاه شادی را به کسانی که آن را از ما گرفته‌اند هدیه دادیم. 🔸هرگاه خوبی ما به‌علت نشان‌دادن بدی دیگران نبود. 🔹هرگاه کمتر رنجیدیم و بیشتر بخشیدیم. 🔸هرگاه به‌بهانه‌ عشق، از دوست داشتن دیگران غافل نشدیم. 🔹هرگاه دانستیم عزیز خدا نخواهیم شد، مگر زمانی که وجودمان آرامش‌بخش دیگران باشد. 🔸هرگاه بالاترین لذت ما شادکردن دیگران باشد. ‎ ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 طمع که بیاید حیا می‌رود 🔹آدم نشسته بود. شش نفر آمدند. سه نفر طرف راستش نشستند و سه نفر طرف چپ. 🔸به یکی از سمت‌راستی‌ها گفت: تو کیستی؟ 🔹گفت: عقل. 🔸پرسید: جای تو کجاست؟ 🔹گفت: مغز. 🔸از دومی پرسید: تو کیستی؟ 🔹گفت: مهر. 🔸پرسید: جای تو کجاست؟ 🔹گفت: دل. 🔸از سومی پرسید: تو کیستی؟ 🔹گفت: حیا. 🔸پرسید: جایت کجاست؟ 🔹گفت: چشم. 🔸سپس به جانب چپ نگریست و از یکی سؤال کرد: تو کیستی؟ 🔹جواب داد: تکبر. 🔸پرسید: محلت کجاست؟ 🔹گفت: مغز. 🔸گفت: با عقل یک‌جایید؟ 🔹گفت: من که آمدم عقل می‌رود. 🔸از دومی پرسید: تو کیستی؟ 🔹جواب داد: حسد. 🔸محلش را پرسید. گفت: دل. 🔹پرسید: با مهر یک مکان دارید؟ 🔸گفت: من که بیایم، مهر خواهد رفت. 🔹از سومی پرسید: کیستی؟ 🔸گفت: طمع. 🔹پرسید: مرکزت کجاست؟ 🔸گفت: چشم. 🔹گفت: با حیا یک‌جا هستید؟ 🔸گفت: چون من داخل شوم، حیا خارج می‌شود. ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 آنچه خدا به تو داده، مقدمه خواسته‌ توست 🔹شخصی از خدا دو چیز خواست: یک گل و یک پروانه. 🔸اما چیزی که به دست آورد یک کاکتوس و یک کرم بود. 🔹غمگین شد. با خود اندیشید شاید خداوند من را دوست ندارد و به من توجهی ندارد. 🔸چند روز گذشت. از آن کاکتوس پر از خار، گلی زیبا رویید و آن کرم تبدیل به پروانه‌ای زیبا شد. 💢 اگر چیزی از خدا خواستید و چیز دیگری دریافت کردید، به او اعتماد کنید. شاید آنچه خدا به شما داده، مقدمه خواسته‌ شما باشد. خارهای امروز گل‌های فردایند. ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar
📣 حاج‌آقا حواست باشد 🔹قصاب محله که گوشت بد بدهد، می‌گویند قصاب محله ما بد است، می‌روند یک قصابی دیگر. آن‌قدر می‌گردند تا یک خوبش را پیدا کنند. 🔸نانوای محله که نان بد بپزد، می‌گویند نانوایی محله ما نانش بد است، می‌روند یک نانوایی دیگر. 🔹آرایشگر محله که بد اصلاح کند، می‌گویند آرایشگر محله ما بد است، می‌روند سراغ یک آرایشگر دیگر. 🔸خیاط و میوه‌فروش و بقالی محل هم همین‌طور، اگر بد باشند فقط خودشان بد هستند. 🔹اما حاج‌آقا تو حواست باشد. امام جماعت مسجد که بد شد، آخوند محله که بد شد، می‌گویند آخوندها بد هستند. 🔸آخوند محله که سوار ماشین مدل‌بالا شد، آخوند محله که خانه گران‌قیمت داشت، آخوند محله که برای همسایگان غرور و تکبر داشت، می‌گویند همه آخوندها همینند. 🔹نمی‌دانم توقعشان از تو بالاست یا نه مثل نان و گوشت و میوه به تو احساس نیاز نمی‌بینند. 🔸اگر تو بد بودی سراغ دیگری نمی‌روند که ببینند بقیه چطورند، به‌راحتی از بدبودن همه شما سخن می‌گویند. 🔺هرچه هست تو باید خیلی بیشتر حواست باشد. ✅ به آسمان اقتدار بپیوندید👇 @aseman_eghtedar