eitaa logo
"آسمانِـ ـشعر"
1هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
9 فایل
«در آسمان شعر،شعر می شوم شاید بخوانیم🥰🥰 اگردلی به دوفنجان غزل نموده هوس براین سرای محبت قدم برنجاند»💥💥💖💖 #کانال_حال_خوب_کن 😍🥰 #منتظر_ایده_هاونظراتتون_هستم،👈 @Fa85temhe 🥰
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاش در دروازۀ ساعت زمان می‌ایستاد نیزه‌ها می‌رفت اما کاروان می‌ایستاد کاش وقتی قلب زینب روی نیزه می‌تپید قلب دنیا می‌گرفت و ناگهان می‌ایستاد کوفیان دیدند وقتی لب به گفتن می‌گشود ناگهان زنگ شترها از تکان می‌ایستاد کائنات انگار تحت امر زینب می‌شدند آن‌چنان که گفته‌اند، آب روان می‌ایستاد او که با صبر و شکوه و همت زهرایی‌اش با حجابش، روبه‌روی دشمنان می‌ایستاد زینبی که خطبه‌ها را حیدری می‌خواند و بعد روی حرفش چون علی تا پای جان می‌ایستاد با وجودی که غمی سنگین به روی شانه داشت همچنان می‌ایستاد و همچنان می‌ایستاد..
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی عروجت را گواهی می‌دهد این سِیْر عرفانی طلوعی چون تو چشم صبح را روشن نکرد اینجا اگرچه روی نی همچون غروبی سرخ می‌مانی در اوج غربت خود جرعه‌نوش قرب حق بودی قیامت بر سر نیزه سجودی بود طولانی سجودی که تو را می‌برد تا «قَوسَین أو اَدنی» سجودی در چهل منزل چهل معراج روحانی تو را آیه به آیه خواهرت زینب تلاوت کرد به روی رَحل نی از کربلا تا دِیْر نصرانی عجب حَجّی به جا آورده‌ای با حلق خونینت کدامین حج به خود دیده‌ست هفتاد و دو قربانی تو دین تازه‌ای آورده بودی با خودت گویا دوباره تازه می‌شد خاطرات سنگ و پیشانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨شب انتهای زیباییست 🌸برای امتداد فردایی دیگر ✨تـــا زمانی کــــه 🌸سلطان دلت خـداست ✨کسی نمی تواند 🌸دلخوشیهایت را ویران کند ✨شبــتون زیبا و در پناه خــدا ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
کس نخوابد تا به صبح از ناله من هر شبا هر شب از بس تا به صبح از درد گویم یا ربا زلف بر روی تو بینم عقرب است اندر قمر پس منجم از چه گوید شد قمر در عقربا همچو من کوکب شناس امروز در عالم مجو بسکه هر شب تا سحرگه می شمارم کوکبا ناصح از عشق تو منع ما کندآگاه نیست ز اینکه غیر از عشق رویت نیست ما را مذهبا پادشاه هفت اقلیم ار شود نبود چنانک پاسبانی بر سر کوی تو گیرم منصبا غیر حرف عشق دلبر نیست بر لوح دلم از معلم یاد نگرفتم جز این درمکتبا با وجود اینکه سیل اشک بگذشت از سرم گوئی اندر آتشم از عشق آن بت از تبا ز آن بلند اقبال در شیرین کلامی شهره شد بسکه می گوید حکایت زآن بت شکرلبا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ هرچند که دلخسته ی شبهای سیاهیم هرچند که تن زخمی درد و غم و آهیم برخیزکه خورشیددمیده ست ورسیده ست آن صبح امیدی که همه چشم به راهیم |صبحتون بخیر و پر برکت🌱🌸
عشقت که به دل گرفته ام چون جانش در دست و به صبر ، می کنم درمانش وز غایت عزت ، که خیالت دارد در خانه ی چشم ، کرده ام پنهانش
اگر از آمدنم رنجه نگردد خویت هر دم از دیده قدم سازم و آیم سویت گر بدانم که توان بر سر کویت بودن تا توانم نروم جای دگر از کویت سر من خاک رهت باد! که شاید روزی بر سرم سایه کند سرو قد دلجویت یا مرا زار بکش، یا مرو از پیش نظر که ز کشتن بترست این که نبینم رویت میکشم هر نفس از خط و ز زلفت آهی آه! بنگر که: چها میکشم از هر مویت! بعد ازین لطف کن و در دل تنگم بنشین تا نشستن نتواند دگری پهلویت ای بابروی تو مایل همه کس چون مه عید از هلالی چه عجب میل خم ابرویت؟
بیا، که بی‌رخ زیبات ، دل به جان آمد بیا، که بی‌تو همه سود من زیان آمد بیا، که بهر تو جان از جهان کرانه گرفت بیا، که بی‌تو دلم جمله در میان آمد بیا، که خانهٔ دل گرچه تنگ و تاریک است دمی برای دل ما درون توان آمد بیا، که غیر تو در چشم من نیامد هیچ جز آب دیده که بر چشم من روان آمد نگر هر آنچه که بر هیچکس نیامده بود برین شکسته دلم از غم تو آن آمد دل شکسته‌ام آن لحظه دل ز جان برداشت که رسم جور و جفای تو در جهان آمد ز جور یار چه نالم؟ که طالع دل من چنان که بخت عراقی است همچنان آمد