eitaa logo
"آسمانِـ ـشعر"
1.1هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
9 فایل
«در آسمان شعر،شعر می شوم شاید بخوانیم🥰🥰 اگردلی به دوفنجان غزل نموده هوس براین سرای محبت قدم برنجاند»💥💥💖💖 #کانال_حال_خوب_کن 😍🥰 #منتظر_ایده_هاونظراتتون_هستم،👈 @Fa85temhe 🥰
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
18aa6fe8-f606-414b-a9c9-710fd043d0e5_.mp3
9.78M
‎‎‎‎‎ ‎‎‎‎‎ ‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎ ‎‎‎‎‎ ‌‎‎‎‎‎𝄞◉----⫷آسمان شعر⫸----◉𝄞 ‌ بی خبرم از تو و من تاب ندارم..!! بعد تو خود را به که باید بسپارم...!!!
جاری کن الفبای دوست داشتنت را بر تک تک سلول‌های این تنِ خسته و بیتابم جاری کن که من از ترسیم این منشور عاشقی تو غرق در لذتی شگرف خواهم شد..
بی واهمه بر خیبریان می تازیم بر آلِ یهود بی امان می تازیم از نسل علی شیر خداییم ولی بر ظلم، چنان شیر ژیان می تازیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💪 ✌️ ✊ ‌═══✼🍃🇮🇷🌹🇮🇷🍃✼═══ 🌹به ایران قوی بپیوندید: 👇 🇮🇷@information59🇮🇷 ‌═══✼🍃🇮🇷🌹🇮🇷🍃✼═══ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
با پای پیاده با یقین می رفتند با عطرِ علی،امیرِ دین می رفتند از بهرِ زیارتِ حُسینِ ابن علی(ع) در موسمِ سبزِ اربعین می رفتند ______________________________ دیدم به دو دیده این همه یارِحسین(ع) صد لشکرِ عاشقان خریدارِ حسین (ع) دیدم به زمینِ پاکِ بینُ الحَرَمین پروانه و اشک و گُل ، عزادارِ حسین(ع) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💪 ✌️ ✊ ‌═══✼🍃🇮🇷🌹🇮🇷🍃✼═══ 🌹به ایران قوی بپیوندید: 👇 🇮🇷@information59🇮🇷 ‌═══✼🍃🇮🇷🌹🇮🇷🍃✼═══ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5809847474419929134.mp3
8.5M
𝄞◉----⫷آسمان شعر⫸----◉𝄞 ‌ فکرم؛ هنوز به تو درگیره..!! دلم؛ به عشقِ تو، بد گیره...!!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسکینی و غریبی از حد گذشت ما را بر ما اگر ببخشی وقتست وقت یارا چون ریختی بخواری خون مرا بزاری برتر بتم گذاری کافیست خون بها را شه خفته و بدرگاه خلقی ز دادخواهان غفلت ز دادخواهی خود چیست پادشا را چون رحمت تو گردد افزون ز عذر خواهی هر چند بیگناهم عذر آورم خطا را محمل نشین ناقه، ای ساربان بگو کیست کز ناله میچکد خون در کاروان درا را از درد خود گشایم کی لب بر مسیحا هم درد تو فرستی هم تو دهی دوا را هر چند ما خموشیم ای چرخ بی مروت حدی بود ستم را اندازه ای جفا را بیگانه ز آشنایان گر گشته ام عجب نیست بسیار آزمودم یاران آشنا را ما و طبیب تا چند مخمور در خرابات اعطوالنا حیو یا ایهاالسکارا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من که مشتاقم به جان برگشته مژگان تو را کی توانم برکشید از سینه پیکان تو را گر بدینسان نرگس مست تو ساغر می‌دهد هوشیاری مشکل است البته مستان تو را وعده فردای زاهد قسمت امروز نیست بهر حور از دست نتوان داد دامان تو را جز سر زلف پریشانت نمی‌بینم کسی کاو به خاطر آورد خاطر پریشان تو را ای دریغ از تیغ ابرویت که خون غیر ریخت سالها بیهوده رفتم خاک میدان تو را هرگز از جیب فلک سر بر نیارد آفتاب صبح‌دم بیند اگر چاک گریبان تو را دامن آفاق را پر عنبر سارا کنند گر بر افشانند زلف عنبر افشان تو را چشم گریان مرا از گریه نتوان منع کرد تا به کام دل نبوسم لعل خندان تو را آه سوزان را فروغی اندکی آهسته تر ترسم آسیبی رسد شمع شبستان تو را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | این جاست کشوری که در آن عالمی فقیه/ از لطف حق بر امت اسلام رهبر است شعرخوانی مرحوم آقای حبیب چایچیان در وصف رهبر انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همه شب دست به دامان خدا تا سحرم كه خدا از تو خبر دارد و من بی‌خبرم رفتی‌و هيچ نگفتی كه چه در سر داری رفتی‌و هيچ نديدی كه چه آمد به سرم گرمی طبعم از آن است كه دل سوخته‌ام سرخی رويم از اين است كه خونين‌جگرم كار عشق است نماز من اگر كامل نيست آخر آنگاه كه در ياد توام در سفرم ای که در آینه هر روز به خود می‌نگری من از آيينه به ديدار تو شايسته‌ترم عهد بستم كه تحمل كنم اين دوری را عهد بستم ولی از عهد خودم می‌گذرم ‌ مثل ابری شده‌ام دربه‌ درِ شهربه شهر وای از آندم که به شیراز بیفتد گذرم .. ؛ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دمیده در هوا عطر گل سرخ گرفته کوچه را عطر گل سرخ دوباره صبح شد خورشید خانم بیاور چای با عطر گل سرخ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ پلک بگشا صنما صبح مرا روح ببخش قصه ای تازه در این صبح دل انگیز بساز |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بر تن خورشيد می پيچد به ناز چادر نيلوفری رنگ غروب تک درختی خشک در پهنای دشت تشنه می ماند در اين تنگ غروب از كبود آسمان‌ها روشنی می گريزد جانب آفاق دور در افق، بر لاله ی سرخ شفق می چكد از ابرها باران نور می گشايد دود شب آغوش خويش زندگی را تنگ می گيرد به بر باد وحشی می دود در كوچه‌ها تيرگی سر می كشد از بام و در شهر می خوابد به لالای سكوت اختران نجواكنان بر بام شب نرم‌ نرمک باده ی مهتاب را ماه می ريزد دورن جام شب نيمه شب ابری به پنهای سپهر ميی رسد از راه و می تازد به ماه جغد می خندد به روی كاج پير شاعری می ماند و شامی سياه در دل تاريک اين شب‌های سرد ای اميد نا اميدی های من برق چشمان تو همچون آفتاب می درخشد بر رخ فردای من.