eitaa logo
"آسمانِـ ـشعر"
1.1هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
9 فایل
«در آسمان شعر،شعر می شوم شاید بخوانیم🥰🥰 اگردلی به دوفنجان غزل نموده هوس براین سرای محبت قدم برنجاند»💥💥💖💖 #کانال_حال_خوب_کن 😍🥰 #منتظر_ایده_هاونظراتتون_هستم،👈 @Fa85temhe 🥰
مشاهده در ایتا
دانلود
‌وقتی مشتاق دیدنش هستی بهش بگو: آن که آسان می‌سپارد جان به دیدارت منم...
من که مشتاقم به جان برگشته مژگان تو را کی توانم برکشید از سینه پیکان تو را گر بدینسان نرگس مست تو ساغر می‌دهد هوشیاری مشکل است البته مستان تو را وعده فردای زاهد قسمت امروز نیست بهر حور از دست نتوان داد دامان تو را جز سر زلف پریشانت نمی‌بینم کسی کاو به خاطر آورد خاطر پریشان تو را ای دریغ از تیغ ابرویت که خون غیر ریخت سالها بیهوده رفتم خاک میدان تو را هرگز از جیب فلک سر بر نیارد آفتاب صبح‌دم بیند اگر چاک گریبان تو را دامن آفاق را پر عنبر سارا کنند گر بر افشانند زلف عنبر افشان تو را چشم گریان مرا از گریه نتوان منع کرد تا به کام دل نبوسم لعل خندان تو را آه سوزان را فروغی اندکی آهسته تر ترسم آسیبی رسد شمع شبستان تو را
در سر کوی وفا با کوه کَن هم گام باش جان شیرین را به شیرین بخش و شیرین کام باش گر زلیخا نیستی پیراهن یوسف مدر ور نه در بازارها رسوای خاص و عام باش یا به دور چشم او لاف نظر بازی مزن یا به عمر خویشتن قانع به یک بادام باش سوخت عشق آتشین هم شمع و هم پروانه را گر نداری تاب این سوزنده آتش ، خام باش تا مُرید جام شد جمشید کامش را گرفت گر تو هم جویندهٔ کامی، مرید جام باش تا بیابی خال او جویندهٔ هر دانه شو تا بگیری زلف او افتاده هر دام باش پیش روی و موی او سر خط مملوکی بده تا قیامت مالک اقلیم صبح و شام باش خستهٔ تیر نگاهش با هزار اصرار شو بستهٔ زلف سیاهش با هزار ابرام باش گر به شمشیرت کشد ابروی او، تسلیم شو ور به زنجیرت کشد گیسوی او، آرام باش هیچ غافل از دعای آن شهِ خوبان مشو وز دهانش در عوض آماده دشنام باش... 🌺به جمع ما بپیوندید 🌺👇 •❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌🦋❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌@aseman_sheer❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌🦋❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎•
در سر کوی وفا با کوه کَن هم گام باش جان شیرین را به شیرین بخش و شیرین کام باش گر زلیخا نیستی پیراهن یوسف مدر ور نه در بازارها رسوای خاص و عام باش یا به دور چشم او لاف نظر بازی مزن یا به عمر خویشتن قانع به یک بادام باش سوخت عشق آتشین هم شمع و هم پروانه را گر نداری تاب این سوزنده آتش ، خام باش تا مُرید جام شد جمشید کامش را گرفت گر تو هم جویندهٔ کامی، مرید جام باش تا بیابی خال او جویندهٔ هر دانه شو تا بگیری زلف او افتاده هر دام باش پیش روی و موی او سر خط مملوکی بده تا قیامت مالک اقلیم صبح و شام باش خستهٔ تیر نگاهش با هزار اصرار شو بستهٔ زلف سیاهش با هزار ابرام باش گر به شمشیرت کشد ابروی او، تسلیم شو ور به زنجیرت کشد گیسوی او، آرام باش هیچ غافل از دعای آن شهِ خوبان مشو وز دهانش در عوض آماده دشنام باش... 🌺به جمع ما بپیوندید 🌺👇 •❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌🦋❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌@aseman_sheer❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌🦋❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
کی رفته‌ای زدل که تمنا کنم تو را  کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدی که من  با صد هزار دیده تماشا کنم تو را زیبا شود به کارگه عشق، کار من  هرگه نظر به صورت زیبا کنم تو را   🌺به جمع ما بپیوندید 🌺👇 •❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌🦋❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌@aseman_sheer❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌🦋❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎•
دادیم به یک جلوهٔ رویت دل و دین را تسلیم تو کردیم هم آن را و هم این را من سیر نخواهم شدن از وصل تو آری لب تشنه قناعت نکند ماء معین را میدید اگر لعل تو را چشم سلیمان می‌داد در اول نظر از دست نگین را بر خاک رهی تا ننشینی همهٔ عمر واقف نشوی حال من خاک نشین را بر زخم دلم تازه فشاند نمکی عشق وقتی که گشایی لب لعل نمکین را گر چین سر زلف تو مشاطه گشاید عطار به یک جو نخرد نافهٔ چین را هر بوالهوسی تا نکند دعوی مهرت ای کاش بر آری زکمر خنجر کین را در دایرهٔ تاج‌وران راه ندارد هر سر که به پای تو نسایید جبین را چون باز شود پنجهٔ شاهین محبت درهم شکند شه پر جبریل امین را روزی که کند دوست قبولم به غلامی آن روز کنم خواجگی روی زمین را گر ساکن آن کوی شود جان فروغی بیرون کند از سر هوس خلد برین را به جمع ما بپیوندید 🌺👇 •❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌🦋❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌@aseman_sheer❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌🦋❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎•